eitaa logo
🌷❤شهید_همـت _ هادی❤🌷
613 دنبال‌کننده
12.8هزار عکس
3هزار ویدیو
57 فایل
🌹بفکر مثل شهدا مُردن نباش!بفکر مثل شهدا زندگی کردن باش🌹 خادم. @Amraei0 ولادت:۱۲/ ۱/ ۱۳۳۴ شهادت :۱۷/ ۱۲ /۱۳۶۲ عملیات خیبر،طلاییه همت🌷 ولادت: ۱ /۲ / ۱۳۳۶ شهادت:۲۲ /۱۱ /۱۳۶۱ کانال کمیل هادی 🌷کپی مطالب باذکرصلوات مجازمیباشد🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
پرچم حسین(ع) به دست عباس است و بر سر زینب(س)اینجاست که استراتژی دشمن می شود ! آری! چادر یعنی بیرق حسین(ع) ... جنگ با چادر قدمتی دیرینه دارد... مگر نشنیده ای در روضه ها که چگونه چادر از سر اهل حرم میکشند عصر عاشورا؟!😢 ✔️ پس بیا و درست ×پرچم دار این نهضت باش× 🌷🌷🌷🌷🌷
اسير شما شدن خوب است ...☘ اسير شدن را میگویم... خوبی اش به اين است که از اسارت دنيا آزاد ميشوی... 🕊 ؛ ❤️
🌷❤شهید_همـت _ هادی❤🌷
🔮 #خاطره #هیئت 🌹 #پدرشهید 🌷 #شهیدخلیلی از همان دوران کودکی‌اش، به مسجد و هیئت‌های مذهبی علاقه
🔮 🌹 🌸ما سه سال پس از انقلاب، سال 1361 ازدواج کردیم. رسول فرزند دومم است و در 20 آذر ماه سال 65 در زمان بحبوحه‌های جنگ که پدرش هم در منطقه در حال دفاع بود، به دنیا آمد. معمولاً بچه‌ها کمتر پدرشان را می‌دیدند، زمانی که بچه‌ها خیلی کوچک بودند از آنجایی‌که مدت زیادی پدر خود را نمی‌دیدند، پیش می‌آمد که بچه‌ها، پدر خودشان را عمو صدا می‌کردند. یعنی پدرشان همیشه جبهه بود و بچه‌ها خیلی کم ایشان را می‌دیدند. ✨رسول بر عکس پسر بزرگم، روح الله، بچه خیلی آرام و ساکتی بود و شیطنت نمی‌کرد. از همان دوران کودکی هم خیلی بچه بااعتقاد و مؤمنی بود. ما تا زمانی که جنگ تمام شود تهران بودیم و پس از اتمام جنگ رفتیم کرج. البته سال 66 که اواخر جنگ هم بود یک مدتی به دزفول رفتیم. رسول رشته‌اش در دبیرستان ادبیات و علوم انسانی بود و در دانشگاه مدیریت می‌خواند و در 27 آبان 1392 در نزدیکی حرم حضرت زینب (س) به شهادت رسید. @khademe_alzahra313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕌 چشمِ دِلم به سَمتِ حرم باز ميشود ✋ بايک سلام صبحِ من آغاز میشود 🌾 پر مے كِشد دِلم به هوایِ طَوافِ تو 🕊 وقتے كه لحظه،لحظه ىِ پرواز ميشود 🕊💚 اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ 🕊💚 وَعَلٰى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ 🕊💚 وَعَلىٰ اَوْلادِ الْحُسَيْنِ 🕊💚 وَعَلىٰ اَصْحٰابِ الْحُسَيْن 🕊🥀 بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ 🥀🕊 🌾 الهی به امید تو 🤲🌾 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🍃 اَللّهُــمَّ عَجـِّــل لِوَلیِّــکَ الفرج
صبح است و نوای‌تان در گوشم: سوی ، رو به خدا می‌رویم به می‌رویم.. و بر آن که بستید، ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دوباره صبح دوشنبه دوباره روز کـریـــــم✨ دوباره یاد حســن (ع) یاد بارگاه و حـریـــم📿 💚
📌شهادت یعنی... ڪوچه‌ ے خلوتے را میخواهم بی‌ انتها، براے رفتن🕊 بے واژه، براے سرودن و آسمانے براے پـرواز ڪردن🕊 عاشقانہ اوج گرفتن و رها شدن 🌸
.[ هادی]. "دریکی از عملیات ها چند نفر از بچه های اطلاعات ،پشت مواضع عراقی ها گیر می کنند. فرمانده لشکر ودیگر فرماندهان ،از بازگرداندن آن ها ناامید می شوند،ولی ابراهیم با بی سیم زدن ودیدن نقشه ها و…به دنبال آنان می رود وپس از چند روز تلاش ،آن ۱۵نفر را سالم به مقر بر می گرداند.برخی از نجات یافتگان آن ماجرا ،از سرداران فعلی سپاه ومسولین هستند! ومن أحیاها فکأنما أحیا الناس جمیعا هرکس ،انسانی را از مرگ رهایی بخشد ،چنان است که گویی به همه مردم حیات بخشیده است .(ماعده/۳۲)"
﷽ *📝 سلام بر حسین* داود رقّى مى‌‏گوید: 💠 در محضر امام صادق (ع) بودم، حضرت *آب* طلبیدند و زمانى که آب را نوشیدند دیدم در حضرت حالت *گریه* پیدا شد و دو چشم آن حضرت *غرق اشک* شد. ⭕ سپس به من فرمودند: اى داود! خدا *قاتل* حسین(ع) را *لعنت* کند؛ بنده‌اى نیست که آب نوشیده و *حسین(ع)* را یاد کرده و کشنده‌‏اش را *لعنت* کند مگر آن‌که خداوند منّان 👈🏻 *صد هزار حسنه* براى او می‌نویسد 👈🏻و *صد هزار گناه* از او محو کرده 👈🏻 و *صد هزار درجه،* مقامش را بالا برده 👈🏻 و گویا *صد هزار بنده* ، آزاد کرده 👈🏻 و روز قیامت حق تعالى او را با قلبى *آرام* و *مطمئن* محشورش مى‌‏کند. 📖کامل الزیارات ص ۱۰۷ و ۱۰۶
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام‌برتو ای‌مولایی‌ڪہ‌دستگیردرماندگانی. بشتاب‌اۍپناه‌عالم ڪہ‌زمین‌وزمان‌درمانده‌شده! السَّلامُ‌عَلَیکَ‌اَیُّهَاالعَلَمُ‌المَنصوبُ ...وَالغَوثُ‌وَالرَّحمَةُالواسِعَةُو -سلام‌بر‌تو‌اۍپرچم‌برافراشته سلام‌برتوای‌فريادرس وای‌رحمت‌گسترده..♥️ ..🌱 💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌤 روزى که با سلام به تو آغاز مى شود تا شـب حسینى است تمام دقایقش 👌 💚 اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَباعَبْدِالله الحسین (ع) 🕊💚 اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ 🕊💚 وَعَلٰى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ 🕊💚 وَعَلىٰ اَوْلادِ الْحُسَيْنِ 🕊💚 وَعَلىٰ اَصْحٰابِ الْحُسَيْن 🕊🥀 بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ 🥀🕊 🌾 الهی به امید تو 🤲🌾 🍃 اَللّهُــمَّ عَجـِّــل لِوَلیِّــکَ الفَــرَج
میشود آیا ڪمے سطحے تر نگاهمان ڪنید...!؟ عمق نگاهتان مے کُشَد ما را از .. کمی تفکر به اعمال و کارهامون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷❤شهید_همـت _ هادی❤🌷
🌱 ❤ عیبۍ ندارھ ڪسۍ رو ڪہ تا حالا هیئت نرفتھ و گریہ نکردھ ، به سوے هیئت ببریم ... مطمئن باش با امام‌حُسین﴿؏﴾ ڪہ رفیق بشہ آدم درستۍ میشہ ماهم اگر بتونیم این بچہ هارو مذهبۍ ڪنیم هنر ڪردیم .
🌿 👇🏻 ▪️گریه بر امام حسین (ع) سر الاسرار عالم معناست.♥️ ▪️هرچه میخواهید در خانه‌ی (ع) است. ▪️همه چیز را از آن حضرت بخواهید که نزدیک‌ترین راه تقرب الهی توسل به آن بزرگوار است. ▪️روزی نیست که من بر حضرت اباعبد الله (ع) گریه نکنم.😭 ▪️ما با گفتن یک یا علی به نبرد اهریمن میرویم و با نام مبارک آقا امام حسین (ع) کمر شیطان را می‌شکنیم.
شهادت شهید بصیرت سید علی اندرزگو چند ماه قبل از شهادتش در خانه نشسته بودیم سید علی گفت: بزودی پهلوی می رود و انقلاب پیروز خواهد شد دو سال بعد از آن پیروزی شخصی رئیس جمهور خواهد شد که نامش سید علی است از آن روز به بعد منتظره ظهور حضرت ولی عصر (عجل الله) باشید بعد گفت: دینداری در آن دوران مثل نگه داشتن ذغال گداخته در دست است همسر شهید گفت: من پرسیدم سید علی منظورتان این است که خودتان رئیس جمهور می شوید؟ سید پاسخ داد : خیر من آن روز نیستم به نقل از همسر شهید اندرزگو اَللّٰــــھُم عَجَّل لِوَلیِــڪَـ اَلْفرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۱📚 ...حلال‌مشکلات... به‌روایت‌یکی‌از‌دوستان‌شهید از جبهه بر میگشتم . وقتی رسیدم میدان خراسان دیگر هیچ پولی همراهم نبود . به سمت خانه در حرکت بودم . اما مشغول فکر ؛ الان برسم خانه همسرم و بچه هایم از من پول می خواهند . تازه اجاره خانه را چه کنم!؟ سراغ کی بروم؟به چه کسی رو بیندازم؟ خواستم بروم خانه برادرم، اما او هم وضع خوبی نداشت. سر چهار راه عارف ایستاده بودم . با خودم گفتم : فقط بازد خدا کمک کند . من اصلاً نمی دانم چه کنم! در همین فکر بودم که یکدفعه دیدم ابراهیم سوار بر موتور به سمت من آمد . خیلی خوشحال شدم . تا من را دید از موتور پیاده شد ، مرا در آغوش کشید . چند دقیقه ای صحبت کردیم . وقتی خواست برود اشاره کرد : حقوق گرفتی؟! گفتم : نه ، هنوز نگرفتم ، ولی مهم نیست . دست کرد توی جیب و یک دسته اسکناس در آورد.