🌸🌺🌼
ماجرای #اذان معجزه آسای شهید « هادی»
🔸در یک سحرگاهی🌘 در یک جای بحرانی از جنگ، تصمیم می گیرد اذان بگوید. همه به او می گفتند:
🔹«چه شده که الان می خواهی اذان بگویی⁉️» ولی او دلیلش را برای هیچ کسی توضیح نمی دهد و با صدای بلند مشغول #اذان گفتن می شود.
🔸وقتی که اذان می گوید: به سمت او تیراندازی💥 می کنند و یکی از تیرها به #گلوی او می خورَد. همه می گویند: «چرا این کار را انجام دادی؟😢»
🔹بعد او را داخل #سنگر می برند و در حالی که خون❣ از بدنش جاری بود، کمک های اولیه امدادی را برایش انجام می دهند.بعد از مدتی یک دفعه ای می بینند که #عراقی ها با دستمال سفید دارند می آیند این طرف. اول فکر می کنند شاید این فریب دشمن است.
🔸لذا اسلحه ها را آماده می کنند، اما بعد می بینند که این عراقی ها با فرمانده خودشان تسلیم🙌 شده اند. می گویند: چرا تسلیم شدید؟ می گویند: آن کسی که اذان می گفت کجاست؟ گفتند: او یکی از بچه های ما بود که شما به او تیر💥 زدید. گفتند: ما به خاطر اذان او تسلیم شدیم و ماجرای خودشان را توضیح می دهند... این اثر نَفَس یک #جوان ورزشکار است که اهل گود زورخانه بود.
🔹 او در دوران دبیرستان در ورزش #کُشتی، قهرمان بوده و می گوید: من همیشه در کُشتی مراقب بودم که روی نقطه ضعف های حریفم انگشت نگذارم❌ در حالی که رسم کشتی این است که طرف مقابل را از روی نقطه ضعف هایش به زمین می زنند.
🔴این نشان می دهد که #ابراهیم_هادی فوق قهرمان و فوق پهلوان بوده است👌
#شهید_ابراهیم_هادی🌷
🌹🍃🌹🍃
@khademe_alzahra313