eitaa logo
کمیته‌خادمین‌شهـدادزفول
498 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
694 ویدیو
11 فایل
"بسـم‌رب‌الشـھدا‌" ' پـدرم گفـت اگـر خادم ایـن خانه شـوی همه ی، زنـدگـی وآخـرتت تضـمـین است🌿 !" اینجــا از خـــادمــی تاشهــادت،فاصله ای نــیست !" 'کمیتہ‌خآدمین‌شھدا‌ی‌دزفـول' #خادمی_شهدا_افتخار_ماست... 🌿 - راه ارتباطـی ↶ - @emad_67
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸 پاسدار صبور🌸 💥.قسمت دوم ....... زیر آوار بودن خود کلاسی بود، که اگر سالها کتاب و درس می خواندم چنین درسی نمی آموختم و خدا را شکر می کنم، به خاطر کلاس عرفانی و والائی که رایگان در اختیارم نهاد. اما پدرم مردی میهمان نواز و خوش رو و خوش برخورد بود. پدرم به نماز جماعت و شرکت در آن اهمیت می داد و به همین خاطر در شب حادثه نماز مغرب را در مسجد می خواند و از آنجایی که خدا می خواست همه با هم بروند بعد از نماز مغرب یعنی" بین الصلاتین" به خانه بر می گردد و همانند همسرم نماز دیگرش را در جهان عقبی می خواند. شبی پدرم را در خواب دیدم . مثل این بود که در یک منزل قدیمی هستیم . انگار من در حیاط خوابیده بودم و پدرم مرا صدا می کرد از خواب بیدار شدم و دنبال صدای پدرم می گشتم عاقبت او را در یکی از ایوان های خانه یافتم. او مرا به حیاط برد و شروع به قدم زدن کردیم من از او در مورد مسائل سرای باقی سوال می کردم و او فقط با بله یا خیر جواب می داد، سوالات دیگر مرا که احتیاج به توضیح داشت پاسخ نمی داد، مثلاً از او پرسیدم پدر آیا آنجا مثل باغی یا پادگانی است؟ گفت : بله. گفتم :حالا شما مرخصی و یا اجازه گرفته اید که به اینجا آمده اید؟ پدرم گفت : بله. از حال بقیه پرسیدم که آیا حالشان خوب است؟ باز هم جواب بله شنیدم و به همین ترتیب تا اینکه از خواب بیدار شدم. مادرم زنی بسیار مهربان بود و علاقه ای شدید به نماز و روزه و دعا داشت.اکثراً در نماز جمعه و دعای کمیل شرکت می کرد ، او زنی خوش اخلاق و خوش برخورد بود و هیچ کس از او گله و شکایتی نداشت. حادثه موشک در تاریخ ۶۱/۷/۲۸ به وقوع پیوست در حالی که ۹ ماه قبل از آن یعنی در تاریخ ۶۱/۱/۷ برادرم مسعود در جبهه به لقاءالله پیوسته بود و پدر و مادرم بعد از شهادت برادرم همیشه دعا می کردند که زنده نباشند تا سالگرد مسعود بشود و درست ۹ ماه بعد از شهادتش آنها هم به آرزوی خود رسیدند. همسرم زنی بسیار متواضع و مومنه بود. حدود سه ماه زندگی مشترکی که با هم داشتیم هیچ گاه از او ناراحتی نداشتم. با همه گرم و صمیمی بود. شب جمعه ای همراه با مادرم به دعای کمیل رفت. هفته بعد که می خواست با او به دعای کمیل برود مادرم گفت : من همسرت را نمی برم. گفتم: چرا ؟ مادرم گفت: هفته قبل که او را به دعا کمیل بردم چنان گریه کرد که میخواست غش کند و او را با خودش نبرد. اما همسرم در خانه با همان خشوع و خضوع دعا کمیل رامی خواند و اشک می ریخت و چه خوب عاشقانه با ذکر خدا به دیدار معبود شتافت. 📚شب های موشکباران 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 کانال خادمین الشهدا دزفول 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 https://eitaa.com/shohada_baladalsavarikh
هدایت شده از Spishan313
🌹درمحضـر قـرآن🌹 🌺بِسْـــمِ اللـهِ الـرَّحمـنِ الـرّحَیــمِ🌺 🍃🌺🌺🍃🍂🌺🌺🍃🍂🌺🌺🍃🍂 سَیَقُولُ السُّفَهآءُ مِنَالنّاسِ ماوَلّهُمْ عَنْ ْقِبْلَتِهِمُ الَّتی کانُوا عَلَیْها قُلْ لِلّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ یَهْدی مَنْ یَشآءُ اِلی صِراطٍ مُسْتَقیمٍ. به زودی مردم سبک مغزمی گویند چه چیزی مسلمانان را ازقبله ای که برآن بودند{یعنی بیت المقدس به سوی کعبه}گردانید؟بگو مالکیت مشرق ومغرب فقط ویژۀ خداست هرکه رابخواهدبه راه راست هدایت می کند. 🍃🌺🌺🍃🍂🌺🌺🍃🍂🌺🌺🍃 📚قرآن کریم سوره مبارکه بقره آیه142. 🍃🌺کانال خادمین الشهدا دزفول.🌺🍃 https://eitaa.com/shohada_baladalsavarikh
-طبعی-جبهه 💠ما غازیم در مقر تیپ فرات بودیم که بمب افکن های عراقی در آسمان نمایان شدند. پناهگاهی جز آب نداشتیم داخل آب پریدیم و از همان جا بچه ها به خلبان های دشمن می گفتند: نزنید، نزنید، نزنید ما غازیم 😁 کانال خادمین الشهدا دزفول 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 https://eitaa.com/shohada_baladalsavarikh
هدایت شده از Spishan313
🌹درمحضـر قـرآن🌹 🌺بِسْـــمِ اللـهِ الـرَّحمـنِ الـرّحَیــمِ🌺 🍃🌺🌺🍃🍂🌺🌺🍃🍂🌺🌺🍃🍂 وَکَذلِكَ جَعَلْنکُمْ اُمَّةً وَسَطاً لِتَکُونُوا شُهَدآءَ عَلَی النّاسِ وَیَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهیداً وَماجَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتی کُنْتَ عَلَیْهآ اِلّا لِنَعْلَمَ مَنْ یَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ یَنْقَلِبُ عَلی عَقِبَیْهِ وَاِنْ کانَتْ لَکَبیَرةً اِلّا عَلَی الَّذینَ هَدَی اللهُ وَما کانَ اللهُ لِیُضیعَ ایمانَکُمْ اِنَّ اللهَ بِالنّاسِ لَرَءُوفٌ رَحیمٌ. وهمان گونه{که شمارا به راه راست هدایت کردیم}شمارا امتی میانه{وپیراسته ازافراط وتفریط}قراردادیم تا{درایمان عمل درستی وراستی}برمردم گواه باشیدوپیامبرهم گواه برشماباشد وماقبله ای را که برآن بودی فقط به خاطراین قراردادیم تاکسانی که ازپیامبرپیروی می کنندازکسانی که ازاسلام واطاعت پیامبربرمی گردند{ومتعصبانه به قبله پیش ازکعبه می مانند}معلوم ومشخص کنیم گرچه این حکم جزبرکسانی که خدا هدایتشان کرده دشواربود وخدا برآن نیست که ایمان شماراتباه کند زیرا خدا به همه مردم رؤوف ومهربان است. 🍃🌺🌺🍃🍂🌺🌺🍃🍂🌺🌺🍃 📚قرآن کریم سوره مبارکه بقره آیه143. 🍃🌺کانال خادمین الشهدا دزفول.🌺🍃 https://eitaa.com/shohada_baladalsavarikh
🌺سرمشق... در ارتفاعات کردستان، در قله یکی از کوهها، بچه ها محاصره شده بودند. آب نبود و تشنگی به آنها فشار می آورد. کم کم کار سخت شد به طوری که همگی در آستانه مرگ قرار گرفتند. جز دعا کاری نمی شد کرد، ناگهان گلوله کاتیوشای دشمن به قله اصابت کرد و از همانجا چشمه آبی جوشید. "برگرفته از کتاب روایت عشق" کانال خادمین الشهدادزفول 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 https://eitaa.com/shohada_baladalsavarikh
هدایت شده از Spishan313
🌹درمحضـر قـرآن🌹 🌺بِسْـــمِ اللـهِ الـرَّحمـنِ الـرّحَیــمِ🌺 🍃🌺🌺🍃🍂🌺🌺🍃🍂🌺🌺🍃🍂 قَدْنَری تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فیِ السَّمآءِ فَلَنُوَلِّیَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضها فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَالْمَسْجِدِالْحَرامِ وَحَیْثُما کُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَکُمْ شُطْرَهُ وَاِنَّ الَّذینَ اُوتُوا الْکِتبَ لَیَعْلَمُونَ اَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَمَا اللهُ بِغافِلٍ عَمّایَعْمَلُونَ. ماگردانیدن رویت رادر{جهت}آسمان{چون کسی که به انتظارمطلبی باشد}می بینیم یقینا تورابه سوی قبله ای که آن رابپسندی برمی گردانیم پس رویت رابه سوی مسجدالحرام گردان و{شما ای مسلمانان}هرجاکه باشیدروی خودرابه سوی آن برگردانیدومسلما اهل کتاب می دانندکه این تغییرقبله{ازبیت المقدس به کعبه}ازسوی پروردگارش{کاری}براساس حق است{زیرا درتورات وانجیلشان خوانده اندکه پیامبراسلام به دوقبله نمازخواهدخواند}وخداازآنچه{برضدپیامبرومؤمنان}انجام می دهندبی خبرنیست. 🍃🌺🌺🍃🍂🌺🌺🍃🍂🌺🌺🍃 📚قرآن کریم سوره مبارکه بقره آیه144. 🍃🌺کانال خادمین الشهدا دزفول.🌺🍃 https://eitaa.com/shohada_baladalsavarikh
🍁 خاطره ای از سردار شهید رضا پور عابد: توی گردان اصلاً نیازی به این نبود که خیلی به دنبالش بگردی ، هر جا صدای قهقهه جمعی از گوشه ای بلند بود بی تردید او آنجا بود و می توانستی مطمئن شوی که این اوست که همه را به ریسه انداخته است. آن شب نیز که همه غرق دعای کمیل بودند این فقط رضا بود که بین جمعیت چرخ می خورد و با شیشه عطری که در دست داشت با کف دست های مهربانش اشک های بچه ها را عطر آلود می کرد و یکی یکی از آنها التماس دعا می خواست. فانوس ها امّا وقتی روشن شد خبری از رضا نبود. بچه ها به همدیگر که نگاه می کردند از خنده روده بر می شدند ؛ صورت همه ی آنها از دوده و جوهر ، سیاه شده بود ، معلوم شد کار رضاست. با جست و جو او را در گوشه ای از گردان یافتند و حُکم یک چلو پتو برایش بریدند امّا قبل از آنی که حکم اجرا شود و او را در پتو بپیچانند و کتک مفصلی نوش جانش کنند ، او اجازه خواست تا از خود دفاع کند. رضا گفت : کار من فقط یادآوری روز آخرت بود. برادرانم! جوهر با آب پاک می شود امّا روسیاهی گناهان با هیچ چیزی پاک نمی شود. بچه ها اگر چه همه به فکر فرو رفتند و او را رها می کردند امّا ضمیرشان می دانست که رضا در دل دارد باز هم به آنها ریسه می رود. 📚 گردان شهر آفتاب کانال خادمین الشهدادزفول 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 https://eitaa.com/shohada_baladalsavarikh
هدایت شده از Spishan313
🌹درمحضـر قـرآن🌹 🌺بِسْـــمِ اللـهِ الـرَّحمـنِ الـرّحَیــمِ🌺 🍃🌺🌺🍃🍂🌺🌺🍃🍂🌺🌺🍃🍂 وَلَئِنْ أَتَیْتَ الَّذینَ أُوتُواالْکِتابَ بِکُلِّ ءایَةٍ مَّاتَبِعُواقِبْلَتَکَ وَمآأَنتَ بِتابِعٍ قِبْلَتَهُمْ وَمَابَعْضُهُم بِتابِعٍ قِبْلَةَ بَعْضٍ وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوآءَهُم مِّن بَعْدِ مَاجآءَکَ مِنَ الْعِلْمِ إنَّکَ إذاً لَّمِنَ الظّالِمین. ومسلماًاگربرای اهل کتاب هرنشانه وبرهانی بیاوری آنهاازقبله توپیروی نخواهندکردوتونیزهرگزپیروقبله آنهانخواهی بود؛ونیزبرخی ازآنهاپیروقبله دیگری نخواهدشد؛واگرازخواسته های آنهاپس ازآن دانشی که به تورسیده پیروی کنی بی تردیددرآن صورت ازستمکاران خواهی بود. 🍃🌺🌺🍃🍂🌺🌺🍃🍂🌺🌺🍃 📚قرآن کریم سوره مبارکه بقره آیه145. 🍃🌺کانال خادمین الشهدا دزفول.🌺🍃 https://eitaa.com/shohada_baladalsavarikh
این صدای ضربه ی پوتین های غلامعلی بود که روبروی مغازه ام سلام نظامی می داد و توجه مشتریها را به خود جلب میکرد. وقتی سرم را بالا آوردم جوان رعنائی را دیدم که در لباس سبز سپاه محکم و استوار در مقابلم ایستاده است و هنوز دستش در سلام نظامی ، انتظار آزاد باش مرا میکشد. تعجبم گرفت ابتدا نمی دانستم که او غلامعلی است اما وقتی در چشمهایش که در زیر سایه کلاهش پنهان بود، نگریستم متوجه شدم که او غلامعلی است. او لبخندی زد و گفت: قربان آزاد باش می‌دهی؟ لبخندی از صمیم قلب زدم و جواب دادم : البته عزیزم در حالی که همچنان خبردار ایستاده بود گفت: مگر نگفتی دوست دارم تو را در لباس مقدس ببینم ؛ اینک آمده ام تا تو ، مرا سیر ببینی و اگر راضی شدی اجازه ترخیص بدهی. چقدر لذت بردم وقتی جوانم را می دیدم که پاسداری برومند شده است که می تواند پاسدار دین و آئینش باد و به ندای پاسخ بدهد. من بار ها او را پای منبر و روضه همراه می بردم و او همیشه افسوس می خورد که چرا در زمانی نیست که بتواند در رکاب امام ‌حسین‌ع ‌بر‌‌ لشکر کفر‌‌ بتازد. تاثیر همین روضه ها بود که‌ در زمان طاغوت حاضر نشد در لشکر کفر‌ باقی بماند و آنجا را ترک کرد. وقتی خداحافظی کرد و سوار خودروی جنگی شد تا همراه دوستانش برود‌، چیزی در درونم‌‌ می گفت این‌آخرین باری است که او را می‌بینی و من آنقدر حریصانه به خودرو‌ چشم دوختم تا از دیده ها محو شد. از آن روز به بعد هیچگاه او را ندیدم مگر روزی که پیکرش را برایم آوردند و من احساس کردم که در نبرد کربلا نیز سهمی‌ داشته ام. ⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️ فرمانده محور طلائیه شهادت : ۱۳۶۰/۰۴/۲۹ 📚گردان شهر آفتاب کانال خادمین الشهدادزفول 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 https://eitaa.com/shohada_baladalsavarikh
سیف الله سعی میکرد علاوه بر رشد نظامی برادران در رشد اخلاقی آنها نیز کوشا باشد. متانت و خوش برخوردی سیف الله باعث شده بود بسیاری از برادران اعزامی از شهرستان ها بعد از پایان مدت اعزامشان با شیفتگی که نسبت به وی پیدا کرده بودند، حاضر به بازگشت نشوند و در زمانی که بنی صدر سعی در جدائی بین ارتش و سپاه داشت ، او در محل ماموریتش و با هوشیاری مانع از تفرقه شد و همیشه سنگرش مملو از برادران متدین ارتشی بود. سیف الله ساعت ها و بلکه روز ها در راه های صعب العبور به شناسایی دشمن می پرداخت و راز و نیاز هایش با معشوق در دل شب دیدنی بود. مدیریت و رشد او در همه ابعاد باعث شد که وی به عضویت شورای فرماندهان دزفول در آید. او در رقابیه خوش درخشید و در تپه های خونین که در اسارت خصم بود، به همراهی ۵۰ نفر ، این تپه دیدگاهی دشمن را که شاخص دشمن در کوبیدن مواضع نیرو های ایرانی و شهر دزفول بود را به آتش کشید. ⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️ فرمانده محور رقابیه شهادت: صالح مشطط ۱۳۶۰/۰۶/۳ 📚گردان شهر آفتاب کانال خادمین الشهدا دزفول 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃https://eitaa.com/shohada_baladalsavarikh
4_6001528544830685342.mp3
2.46M
🌹🌹🌹🌹🌹🌹 روایتگری شنیدنی دفاع مقدس حاج علرضا دلبریان حجم ۲/۳۴ مگابایت 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 https://eitaa.com/shohada_baladalsavarikh