✍خاطراتی از شهید عبد الکریم
پور محمد حسین:🔻
روای: شهید سید هبت اله
فرج اللهی
🗯یاد حاج کریم بخیر، در کار کردن خیلی کوشا بود، هم زمین او را
می شناخت و هم اهل اسمان.
♨️ و به سبب اخلاصش زبانزد ملاٸک عرش بود.
🔰مشهوریت او در اسمان بیشتر بود،چرا که به انجا رجعت کرد.
💠 رابطه خاصی با محبوب خود داشت و همیشه دوستان شهیدش را در خواب
می دید.
📚 منبع: کتاب گردان شهر افتاب، ص 97
#خاطرات_شهدا
#شهید_عبدالکریم_پور_محمد_حسین
💐کانال خادمین الشهدا دزفول💐
https://eitaa.com/khademin_dez
✍خاطراتی از شهید سید جمشید صفویان:🔻
راوی: حاجی محمد سعادت
🗯حدیث " الخیر فی ما وقع" خیر در ان چیزی است که اتفاق می افتد، تیکه کلامش بود.
♨️ و همیشه در پایان جلسات عملیاتی، کلاس های عقیدتی و اموزش های نظامی ان را تکرار می کرد.
🔰 و انچه به ان اعتقاد قلبی داشت این بود که باید کارها را به خدا واگذاشت.
💠زیرا نتیجه کار را انچه بود خیر و خوب تلقی می کرد.
▪️و این از توکل و اعتقاد قلبی بود که به خدا داشت اما تدابیر لازم در امور نیز از نظرش دور نمی ماند.
▫️علاوه بر این که خود به این حدیث اعتقاد داشت بلکه با تکرار ان برای
بچه های گردان نیز جا افتاده بود که شهادت، اسارت، مجروحیت، پیروزی، و یا عدم موفقیت در عملیات ها و در تمام امور و انچه پیش می اید خیر است و صلاح ما در ان است و از هیچ نتیجه ای نباید سو تعبیر کرد.
📚منبع: کتاب گردان شهر افتاب، ص 118
#خاطرات_شهدا
#شهید_سید_جمشید_صفویان
💐کانال خادمین الشهدا دزفول💐
https://eitaa.com/khademin_dez
#تلنگری 💌
یه #منتظر حقیقی هرگز ناامید نمیشه!
🗯شاید توی پیچو خم زندگی، خسته بشه، حتی گریه کنه...
اما؛🔻
♨️هرگز دست از تلاش برنمیداره...
🔰و اینه فرقش با آدمای عادی...
#سه_شنبه_های_مهدوی
6.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 #کلیپ «انقلاب کردیم که چی بشه؟»
👤 استاد #رائفی_پور
🔺 مهدویت فقط یک آرمان نیست!
🗯 واقعیته، محقق خواهد شد...
#انقلاب_و_مهدویت
#سه_شنبه_های_مهدوی
#اطلاعیه
🗯برنامه چهارشنبه های شهدایی
#دیدار_شماره_128
♨️دیدار با خانواده شهید جاویدالاثر احمد حلمی
🔰چهارشنبه مرداد ۱۹ آبان ۱۴۰۰
▪️مراسم در قطعه دو گلزار شهدای شهید آباد برگزار میگردد.
( برنامه با حضور خواهران و برادران می باشد)
#لطفا_اطلاع_رسانی_کنید
🗯قبل از ازدواج بود و به رسم قبل از ان، یک شب به خانه ی ما امد تا درباره زندگی اینده و شنیدن نظرات همدیگر صحبت کنیم.
♨️بعد از گفتگو درباره مساٸل مهم زندگی که در پیش داشتیم احساس کردم در طول حرف هایش می خواهد مطلب خاصی را بگوید اما اندکی تامل می کند تا این که با متانت و مهارت در سخن
ایه ی "من المومنین رجال صدقوا ما عاهد الله علیه و ما منهم من قضا نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا" را خواند و معنا کرد و پس از ان ادامه داد:
🔰 من منتظر هستم ضمن این که سعی
می کنم زندگی پر فایده ای را داشته باشم اما اماده شهادت نیز هستم.
💠او این مطلب را در اغاز زندگی به
گونه ای بیان کرد که هم ذهن مرا اماده کرده باشد.
🔸و هم با اشنایی نسبت به عقاید و
انگیزه ی او این ازدواج را بپذیرم.
راوی: همسر شهید صالح نژاد
📚منبع: کتاب رد پای افتاب، ص 108
#خاطرات_شهدا
#شهید_حمید_صالح_نژاد
💐کانال خادمین الشهدا دزفول💐
https://eitaa.com/khademin_dez
🗯هر شب نماز مغرب و عشایش را در یکی از مساجد می خواند.
♨️ابتکار جالبی بود.
می گفت: 🔻
💠اینجوری بچه های پایگاه ها رو از نزدیک می بینم و باهاشون حرف
می زنم.
🔰مشکلات بچه ها رو گوش میدم و
راحت تر میتونم با نیروها ارتباط برقرار کنم.
▪️سید با بچه های تمامی پایگاه ها انس و الفت عجیبی داشت به گونه ای که نماز مغرب و عشایش را در هر مسجدی که می خواند، بعد از نماز، دورش حلقه
می زدند و گفت و گویی صمیمانه بینشان برقرار می شد.
▫️سید همیشه درون میدان بود، وسط گود بود، نه از ان دسته ادم ها که بیرون گود می نشینند و فریاد می زنند:
💥لنگش کن!
راوی: علی شکری پور، دوست
📚منبع: کتاب سید زنده است، ص 161
#خاطرات_شهدا
#شهید_سید_مجتبی_ابوالقاسمی
💐کانال خادمین الشهدا دزفول💐
https://eitaa.com/khademin_dez