eitaa logo
کمیته مرکزی خادمین شهدا سپاه و بسیج
18.7هزار دنبال‌کننده
16هزار عکس
3.4هزار ویدیو
87 فایل
ادمین محتوایی جهت ارسال گزارشات و محتوا: @KhademResane_Markazi ادمین پاسخگو جهت ارتباط و سوال در مورد خادمی، کمیته مرکزی و کمیته های استانی خادمین شهدا: @shahidanekhodaiy110
مشاهده در ایتا
دانلود
قالَ الإمام محمد تقی الجواد (علیه السلام): مَنْ لَمْ یَعْرِفِ الْمَوارِدَ أعْیَتْهُ الْمَصادِرُ حضرت امام جواد (علیه السلام) فرمودند: هركس موقعیّت شناس نباشد; جریانات، او را می رباید و هلاک خواهد شد. أعلام الدّین، ص 309 @khademinekoolebar
17 شهریور 🔶قیام 17 شهریور و کشتار جمعی از مردم به دست ماموران ستم شاهی پهلوی (1357 ه.ش) 🔶 شهادت شهید محبوبه دانش آشتیانی (1357 ه.ش) 🔶 شهادت شهید محرم‌علی مومنی (1357 ه.ش) 🔶 شهادت شهید قاسم دهقان، فرمانده گردان مالک اشتر لشکر 27 محمد رسول‌الله (ص) (1374 ه.ش) @khademinekoolebar
قالَ الإمامُ جَعْفَرُ بنُ محمّد الصّادقُ علیه السلام : مَنْ حَفِظَ مِنْ شیعَتِنا أرْبَعینَ حَدیثاً بَعَثَهُ اللهُ یَوْمَ الْقیامَهِ عالِماً فَقیهاً وَلَمْ یُعَذِّبْهُ. حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) فرمودند: هركس از شیعیان ما را حفظ كند ـ و به آن ها عمل نماید ـ، خداوند او را دانشمندى فقیه در قیامت محشور مى گرداند و عذاب نمى شود. أمالى الصدوق: ص 253 @khademinekoolebar
18 شهریور 🔶شهادت شهید جان‌علی اسفندیاری کلایی (1360 ه.ش) 🔶 عملیات قادر در اشنویه توسط ارتش (1364 ه.ش) 🔶 شهادت شهید محمد بهرامیه (1361 ه.ش) @khademinekoolebar
s.m m: قال الامام علىّ بن موسى الرّضا (علیه السلام) : كان ابى اذا دخل شهر المحرم لا يرى ضاحكا و كانت الكابة تغلب عليه حتى يمضى منه عشرة ايام، فاذا كان اليوم العاشر كان ذلك اليوم يوم مصيبته و حزنه و بكائه... حضرت امام رضا (علیه السلام) فرمودند: هر گاه فرا مىرسيد، پدرم ( حضرت موسى بن جعفر"علیه السلام") ديگر خندان ديده نمىشد و غم و افسردگى بر او غلبه مىيافت تا آن كه ده روز از محرم مىگذشت، روز كه مىشد، آن روز، روز مصيبت و اندوه و گريه پدرم بود. امالى صدوق، ص ۱۱۱ @khademinekoolebar
🌼🌺🍃🍂✨ 🌺🍃🍂✨ 🍃🍂✨ 🍂✨ ✨ روزی که در زمین متولد شدی فرشتگان نوید آسمانی شدنت را در گوشت زمزمه کردند . . . #سالروز_ولادت ارسالی کاربران @khademinekoolebar
قال رَسُولُ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ : اِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ علیه السّلام حَرارَةً فى قُلُوبِ الْمُؤ منینَ لا تَبْرَدُ اَبَداً. پیامبر مكرم اسلام (صلی الله علیه و آله) فرمودند: براى شهادت علیه السلام ، حرارت و گرمایى در دلهاى مؤ منان است که هرگز سرد و خاموش نمى شود . کتاب جامع احادیث الشیعه ، ج 12، ص 556 @khademinekoolebar
ای روشنای خانه امید، ای شهید ای معنی حماسه جاوید، ای شهید چشم ستارگان فلک از تو روشن است ای برتر از سراچه خورشید ای شهید #صبحتون_شهدایی @khademinekoolebar
کمیته مرکزی خادمین شهدا سپاه و بسیج
ای روشنای خانه امید، ای شهید ای معنی حماسه جاوید، ای شهید چشم ستارگان فلک از تو روشن است ای برتر از
🌼🌺🍃🍂✨ 🌺🍃🍂✨ 🍃🍂✨ 🍂✨ ✨ و شهدایی... عرض ادب و احترام به ساحت مقدس حضرت علیه السلام و تسلیت به امام زمان حضرت "عجل الله تعالی فرجه الشریف" هر روز با یک .... روز اول با ما همراه باشید..... @khademinekoolebar
کمیته مرکزی خادمین شهدا سپاه و بسیج
ای روشنای خانه امید، ای شهید ای معنی حماسه جاوید، ای شهید چشم ستارگان فلک از تو روشن است ای برتر از
با خدا معامله كرد و حاضر نشد مفت ببازد.... منوچهر بسیار صبور و مهربان بود. با تمام دردی که داشت هیچ وقت اعتراض نمی کرد. "سوره " و " " و " " را خیلی دوست داشت. عاشق آسمان بود و بیشتر وقت ها نمازش را در پشت بام خانه می خواند. همیشه می گفت: " من آنقدر عاشق پروردگار هستم که نمی خواهم به این راحتی شوم" سال 79 سال سخت و بدی بود چرا که منوچهر دیگر نمی توانست درد را تحمل کند و می گفت:" از خدا خواستم سخت شوم ولی دیگر روحم نمی تواند این دنیا را تحمل کند" شب آخر در بیمارستان پزشکان گفتند که دیگر امیدی به زنده ماندن منوچهر نیست . تا صبح کنار منوچهر نشستم و هر دو گریه می کردیم . صبح حالش بد شد و خونريزي زيادي داشت. دست کشید روی خون و به صورتش زد گفتم: منوچهر! چرا این کار را می کنی؟ گفت: " است" از من خواست تا برایش لیوان آبی بیاورم وقتی آوردم روی سرش ریخت و گفت: من دادم و شروع کرد به خواندن حال عجیبی داشت. بعد از نماز دستهايم را گرفت و گفت: این دستها زحمت زیادی برای من کشیده اند چند بار تکرار کرد. من هم گریه می کردم و نمی توانستم جوابش را بدهم. منوچهر همیشه می گفت: نمی خواهم روی تخت بیمارستان شهید شوم. وقتی پرستار ملافه های تختش را عوض می کرد من و علی او را از تخت بلند کردیم منوچهر دست من را گرفت و یک نگاه به علی و من کرد و چشمانش را بست... او در آغوش من و پسرم شد...... به روایت از خانم ملکی،همسر شهید سید منوچهر مُدِقْ @khademinekoolebar
کمیته مرکزی خادمین شهدا سپاه و بسیج
ای روشنای خانه امید، ای شهید ای معنی حماسه جاوید، ای شهید چشم ستارگان فلک از تو روشن است ای برتر از
... صبح قبل از عمل دستم را گرفت و گذاشت به سینه اش، گفت: زیبایی های زندگی را برای بنده های خویش خلق کرده تو هم باید از آن ها استفاده کنی؛ شاد باشی..... لب هایش می لرزید.... گفتم: من که لحظه های شاد زیاد داشتم، از برگشتن هایت، زنده بودنت، نفس هایت، همه ی شادی زندگی من است. همین که می بینمت شادم. .... گفت: خواب دیدم است و سفره پهن است. همه دور سفره نشسته بودند. به آن ها حسرت می خوردم. شهید حاج عبادیان زد به شانه ام و گفت: بابا کجایی؟ ببین چقدر مهمان را منتظر گذاشته ای!؟ بعد گفت: با فرشته وداع کن. بگو دل بکند. آن وقت می آیی پیش ما. ولی به زور نه..... گفتم: قرار ما این نبود. گفت: فرشته جان! تو را به خدا، تو را به جان عزیز زهرا، دل بکن.... من خود خواه شده بودم. را برای خودم می خواستم. حاضر شده بودم بدترین دردها را بکشد، ولی بماند.... دستم را بالا آوردم و گفتم: خدایا، راضیم به رضایت. دلم نمی خواهد منوچهر من، بیشتر از این عذاب بکشد.... منوچهر لبخند زد و شکر کرد. جلوی در اتاق عمل، برگشت صورت بچه ها را بوسید، دست من را دو، سه بار بوسید. گفت: این دست‌ها خیلی زحمت کشیده اند. بعد از این بیشتر زحمت می کشند.... نفس هایش کوتاه شده بود؛ گریه کردم؛ منوچهرم را دیدم که آرام آرام خوابیده است...... تا منوچهر بود، ته غم را ندیده بودم. حالا شادی را نمی فهمم..... به روایت از خانم ملکی،همسر شهید سید منوچهر مُدِقْ @khademinekoolebar