#باهم_کتاب_بخوانیم
#آنکآنیتیمنظرکرده
این کتاب زندگینامه پیامبر اسلام رو به زبون شاعرانه و ادبی و بسیار خواندنی، در بَر گرفته...
من خود در خبرهای پیشینیان خواندهام که خدای بلندمرتبه، از این دیار پیامبری بر خواهد انگیخت که یتیم است و او پناهش میدهد؛ و درویش است و خداوند بینیازش میگرداند؛ و حیران و سرگردان است و خدایش راه مینماید. او پیامبر آخرین است و از پسِ وی هیچ پیامبری نخواهد بود.
@khademinkhaharalborz18
#باهم_کتاب_بخوانیم
#آنکآنیتیمنظرکرده
قسمتی از متن کتاب:
نيك در يادم هست كه از جوانی نيز به گوش شويم زمزمههايی گنگ و دوردست میآمد، كه جز او، هيچكس آنها را نمیشنيد. گاه نيز او چيزها میديد، و ما نمیديديم. ليك، در اين ماهها، آن صداها فزونی گرفته بود. پس، چون در راهی، تنها به رفتن بود، از بُنِ هر سنگ و كلوخ و بوته خار، زمزمه بر میخاست: درود بر تو، ای برگزيده!
@khademinkhaharalborz18
#باهم_کتاب_بخوانیم
#آنکآنیتیمنظرکرده
قسمتی از متن کتاب:
شبی كه او زاده شود، بهشت را، سر به سر، آذين كنند. آنگاه، آن را ندا دهند: شاد شو و بر خود ببال؛ كه سروَر و پيشوای دوستان تو، زاده شد. پس، بهشت بخندد، و تا روز رستاخيزْ خندان ماند.»
@khademinkhaharalborz18
#باهم_کتاب_بخوانیم
#آنکآنیتیمنظرکرده
قسمتی از متن کتاب:
اینان مردان والاتبارترین و بلند جایگاهترین خاندانهای عرب بودند. آنسان، که شاعری دربارهشان سروده بود: «چون خدای خواهد که دولتی پدید آورد، از بهر آن، اینچنین کسان در وجود میآیند. اینان کشته خدایند، نه کشته مردم.» پس، پذیرش یا ردِ دعوت او از سوی ایشان، نزد دیگر طایفههای عرب، بس معنی مییافت. اینان اگر ردِ دعوت او میکردند، کارش با دیگر قبیلهها بس دشوار میگشت. چه، آن قبیلهها چشم سوی قریش و فرزندان هاشم داشتند، که چه میکنند، تا ایشان نیز همان کنند.
@khademinkhaharalborz18
#باهم_کتاب_بخوانیم
#آنکآنیتیمنظرکرده
قسمتی از متن کتاب:
آنگاه، رو سوی امیه، افزوده بود: - شما او را شکنجه میکنید؛ لیک کالبد او آنچنان از غیر خدا تهی شده است که درد شکنجه شما را احساس نمیکند. به عکس؛ هرچه که بیشتر شکنجه میشود، جان و روانش - که آکنده مهر خداست - شادابتر میگردد. او دردی را احساس نمیکند. بل، طعم و لذت حق و یکتاپرستی را میچشد. آیا دلم بر او بسوزد که این سان خدای، به دوستی خویش ویژهاش ساخته است...؟!
@khademinkhaharalborz18