گردهمایی خادمین شهدا راهیان نور
پاسخ به سوالات و شبهات
تدریس و توضیح بیانیه گام دوم انقلاب
و بیان برخی روایات تاریخی أمیرالمومنین بر اساس کتاب الغارات
#اردوگاه_توحید
#بیانیه_گام_دوم_انقلاب
#الغارات
#راهیان_غرب
@khademinkhaharalborz18
گردهمایی خادمین شهدا راهیان نور
پاسخ به سوالات و شبهات
تدریس و توضیح بیانیه گام دوم انقلاب
و بیان برخی روایات تاریخی أمیرالمومنین بر اساس کتاب الغارات
#اردوگاه_توحید
#بیانیه_گام_دوم_انقلاب
#الغارات
#راهیان_غرب
@khademinkhaharalborz18
#باهم_کتاب_بخوانیم
#الغارات
#کتاب_بصیرتی
قسمتی از متن کتاب:
آن زن که عرب بود به اعتراض گفت: «یا امیرالمؤمنین! من عرب هستم و این زن عجم است!» حضرت فرمود: «من در این غنیمتی که رسیده، برای فرزندان اسماعیل برتریای نسبت به فرزندان اسحاق نمیبینم.»
@khademinkhaharalborz18
#باهم_کتاب_بخوانیم
#الغارات
#کتاب_بصیرتی
قسمتی از متن کتاب:
آن زن که عرب بود به اعتراض گفت: «یا امیرالمؤمنین! من عرب هستم و این زن عجم است!» حضرت فرمود: «من در این غنیمتی که رسیده، برای فرزندان اسماعیل برتریای نسبت به فرزندان اسحاق نمیبینم.»
@khademinkhaharalborz18
#باهم_کتاب_بخوانیم
#الغارات
#کتاب_بصیرتی
قسمتی از متن کتاب:
وقتی در ماجرای حکمیت دیدند که امیرالمؤمنین (ع) نه آنها را به کاری اجبار میکند، و نه با ابزار پول و قبیلهگرایی به انجام کاری سوق میدهد، فهمیدند که میشود روی حرف حضرت حرف زد و به دستورات او عمل نکرد. این یعنی امیرالمؤمنین (ع) تنها به احساس مسئولیت خود آنها تکیه کرده است
@khademinkhaharalborz18
#باهم_کتاب_بخوانیم
#الغارات
#کتاب_بصیرتی
قسمتی از متن کتاب:
امیرالمؤمنین (ع) دوستی داشت که به او ابومریم میگفتند که از اهالی مدینه بود. زمانی که شنید مردم از اطراف آن حضرت متفرق شدهاند، خود را به کوفه نزد آن حضرت رساند. وقتی حضرت او را دید پرسید: «ابومریم تویی؟» او گفت: «بله.» امام (ع) پرسید: «چه چیزی تو را به اینجا کشانده؟» ابومریم گفت: «برای حاجتی پیش تو نیامدهام، ولی میبینم که وقتی کار این امّت به تو واگذار شد باعث اختلاف و تفرقه بین مردم شدی!» امیرالمؤمنین (ع) فرمود: «ابومریم! من همان دوست تواَم که میشناسی، ولی گرفتار خبیثترین مردم روی زمین شدهام. آنها را به کاری فرامیخوانم، اما آنها از من تبعیت نمیکنند، و زمانی که به میل آنها رفتار میکنم، از اطراف من متفرق میشوند و مرا تنها میگذارند.»
@khademinkhaharalborz18
#باهم_کتاب_بخوانیم
#الغارات
#کتاب_بصیرتی
قسمتی از متن کتاب:
با شروع خلافت امیرالمؤمنین (ع)، تمام استاندارانی که توسط خلیفهٔ سوم نصب شده بودند عزل شدند و فرد جدیدی به جای آنها منصوب شد، به جز دو نفر؛ یکی ابوموسی اشعری، که مالک اشتر واسطه شد تا امام علی (ع) او را بر فرمانداری کوفه باقی بگذارد، و دیگری معاویه، که به بهانهٔ خونخواهی عثمان و مشروع نبودن حکومت امیرالمؤمنین (ع) حاضر به تحویل ولایت شام نشد.
@khademinkhaharalborz18
#باهم_کتاب_بخوانیم
#الغارات
#کتاب_بصیرتی
قسمتی از متن کتاب:
ابوفاخِته میگوید نزد علی (ع) نشسته بودم که مردی که مشخص بود تازه از سفر رسیده است آمد و گفت: «یا امیرالمؤمنین! من از شهری پیش تو آمدهام که هیچکس در آنجا تو را دوست ندارد.» حضرت پرسید: «از کجا آمدهای؟» گفت: «از بصره». حضرت فرمود: «اگر آنها میتوانستند مرا دوست بدارند، دوست میداشتند. من و شیعیانم در عهد و پیمان خداییم تا روز قیامت، نه یک نفر بر تعداد ما افزوده میشود و نه یک نفر کم میشود.»
@khademinkhaharalborz18