#باهم_کتاب_بخوانیم
#سقای_آب_و_ادب
کتاب سقای آب و ادب زندگی حضرت ابوالفضل العباس رو با نثری دلنشین در اختیار مخاطب قرار میده
این کتاب در 10 فصل روایت شده که به ترتیب عبارتند از:«عباسِ علی»، «عباسِ امالبنین»، «عباسِ عباس»، «عباسِ سکینه»، «عباسِ مواسات»، «عباسِ زینب»، «عباسِ ادب»، «عباسِ حسین»، «عباسِ فرشتگان» و «عباسِ فاطمه».
عزیزانی که به قمربنیهاشم ارادت دارن،این کتاب رو از دست ندن...
@khademinkhaharalborz18
#باهم_کتاب_بخوانیم
#سقای_آب_و_ادب
قسمتی از متن کتاب:
عباس برای حسین فقط یک سردار نیست، یک فرمانده نیست، یک پرچمدار هم نیست، یک برادر هم نیست. عباس، عمود خیمۀ لشگر حسین است. نه. عباس، عمود خیمۀ وجود حسین است. اگر عباس بشکند، خیمۀ وجود حسین فرو میریزد. اگر عباس بشکند، پشت حسین میشکند. و اگر عباس بیفتد، حسین از پا میافتد. عباس، بقیةالله جبهۀ حسین است.
@khademinkhaharalborz18
#باهم_کتاب_بخوانیم
#سقای_آب_و_ادب
قسمتی از متن کتاب:
ماه، روشنیاش را، گرمیاش را، هستیاش را و هویتش را از خورشید میگیرد. و ماه، بدون خورشید به سکهای سیاه میماند که فاقد هویت و ارزش و خاصیت است. و آنها که مرا به لقب قمر، مفتخر ساختهاند، نسبت میان ماه و خورشید را چه خوب میفهمیدهاند! من به طفیلی حسین آمدهام و به عشق حسین زیستهام. من آمدم که عاشقی را به تجلی بنشینم. من آمدم که دوست داشتن را معنا کنم. امّا آسمان عشق حسین، بلندتر از آن است که پرنده عاشقی چون من بتواند بر آستان عظمتش بال ارادت بساید.
@khademinkhaharalborz18
#باهم_کتاب_بخوانیم
#سقای_آب_و_ادب
قسمتی از متن کتاب:
آنچه عباس امروز در نگاه حسین دیده است برای این فرمان یا خواهش، در همه عمر عباس بیسابقه بوده است: عباس جان! اگر میتوانی کمی آب بیاور. و عباس عاشق، عباس مأموم، عباس مرید، عباس ادب، آب شده در مقابل این خواهش آب. تمام ادب عباس در همه عمر این بوده است که خواسته نگفتۀ حسین را بشناسد و در اجرا و اجابتش سر بسپارد. امروز امّا حسین خواستهاش را آن هم با لحن خواهش و خضوع به زبان آورده است. پس برای عباس این فقط یک مشک آب نیست. قیمتیترین محمولۀ عالم است
@khademinkhaharalborz18
#باهم_کتاب_بخوانیم
#سقای_آب_و_ادب
قسمتی از متن کتاب:
آنچه اکنون سکینه در مورد عمو به بچهها میگوید، غلوّ و اغراق نیست، باور یقینآکندۀ سکینه است. ـ دمی دیگر همگی به دستهای با کفایت عباس، سیراب میشوید. ـ تاب بیاورید تا عمو برایتان آب بیاورد. ـ عمو اگرچه مشک را برده است امّا بعید نیست که فرات را بیاورد. ـ دشمن!؟ دشمن از شنیدن نام ابوفاضل میگریزد، چه رسد به دیدن سایهاش، چه رسد به شنیدن صدای پای اسبش. گویی که دلهای نازک همۀ کودکان، به ضریح دستهای ابوالفضل، گره خورده است. عباس اکنون فقط یک عمو نیست، یک سوار با مشک آب نیست، تنها امید زندگی است، تنها روزنۀ حیات و تنها بهانه زیستن است. امیدی است که محقق خواهد شد، روزنهای است که گشوده خواهد ماند، و بهانهای است که به دست خواهد آمد.
@khademinkhaharalborz18
#باهم_کتاب_بخوانیم
#سقای_آب_و_ادب
قسمتی از متن کتاب:
افتخار یا رسالت عباس، زنده کردن است، سیراب کردن است، حیات بخشیدن است. هم دوست و هم دشمن، هم اهل زمین و هم اهل آسمان، هم ساکنان امروز و هم ساکنان فردا، همه و همه باید مشک آب را در دستهای عباس ببینند تا بدانند که هنگام عطش، به کدام دست باید چشم بدوزند. به هنگام نیاز به دامن که باید بیاویزند. بدانند که پیالههای سؤال و طلب را به کدام آستان ببرند و آب معرفت و ادب را از دست که بستانند.
@khademinkhaharalborz18