eitaa logo
«مردمیدان/خادم الائمه»
167 دنبال‌کننده
598 عکس
978 ویدیو
20 فایل
حاج قاسم به خون خود آموخت « #مرد_میدان» شهید خواهد شد هرکس امروزکه « #مرد_میدان» شد دردوعالم روسفیدخواهدشد #یا_صاحب_الزمان_عج یادم بده یادم نره یادت کنم مولا دل شکسته‌ی ما را صبور کن آقابه جان مادرت زهرا(س)ظهورکن #اللهم_عجل_لولیک_الفرج
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴این قدر تماشاگرای ژاپنی رو به رخ ما نکشید تماشاگران ایران ورزشگاه رو تمیز کردن ... ما هم این طور چیزایی تو خودمون داریم 😎 @bermegali
📸 پویش سراسری انفالوی امید دانا ( فاز اول )‌ 🔹دیگر نیازی به تعریف ندارد . شخصی که با حرف های زیبا مخاطب انقلابی دور خود جمع کرد تا از کنارش به درامد یوتیوب دستیابد ولی خرش که از پل گذشت در پروژه ققنوس کنار دوستان و یاران قدیمی اش قرار گرفت . 🔹️ لطفا این پست را در گروه هایتان نشر دهید و در این پویش مشارکت کنید . هرکس این پست را مشاهده کرد بی هیچ تعللی این شخص را از تمامی شبکه های اجتماعی خود انفالو کند. 💠@bermegali
برای چندمین بار ریختیم روی سرش، چیزی از درونمان ناله ضعیفی می‌کرد. بی‌توجه به آن صدا، نعره کشیدیم و روی همان زخم‌ها چاقو کشیدیم و پاره‌شان کردیم. یکی‌مان مشت می‌زد، یکی‌مان با چاقو ران پایش را پاره کرد و زمین‌گیرش کرد. یکی به پهلویش لگد زد و با پنجه بوکس پشتش کشید. سنگی را بلند کردیم و روی گونه‌اش فرود آوردیم، وقتی که برای بار چندم سرش را هدف قرار دادیم، دستش را روی سرش حفاظ کرد. دیگر می‌خواستیم بیخیالش شویم که صدای آن دختر موبور زیبا، دوباره شیرمان کرد و چند نفری رویش ریختیم و موهایش را کشیدیم. پسر تند تند نفس می‌کشید و خون از سر و صورتش می‌جوشید؛ اما نفهمیدیم چرا همچنان محکم بود. انگار هرچه می‌زدیم، نمی‌شکست؛ ولی ما شکسته بودیم. در آن هوای سرد از بس مشت زدیم و سنگ برسرش فرود آوردیم، حسابی عرق کرده بودیم. نمی‌دانستیم قطره عرق بود که روی صورتمان می‌ریخت یا اشک! با خودمان گفتیم، پس چرا نمی‌شکند؟ مگر جنسش از چیست؟ دوربین را روی صورتش تنطیم کردیم و لایو گرفتیم منتظر لحظه‌ای که بشکند و ما شکارش کنیم. -به خامنه‌ای فحش بده! ولت کنیم. آن قدری زده بودیمش که منکر پدر و مادرش هم بشود، چه برسد به مردی که هیچ نسبتی هم با او نداشت. باید برای مصی فیلم می‌فرستادیم و حق الغیرتمان را می‌گرفتیم. هرکداممان دیگری را کنار میزد، تا لحظه‌ای تاریخی را در جمهوری اسلامی ثبت کند و دنیا ببیند. دندان‌های شکسته شده و خونی‌اش نمایان شد، چرا اثری از شکستن نبود در این صورت پاره پاره شده؟ مگر انسان نبود؟ مگر درد را حس نمی‌کرد! همه‌مان داشتیم به همین چیزها فکر می‌کردیم که بالاخره صدایی از ته گلویش بالا آمد. نیشمان تا بنا گوش باز شد و خوب گوش دادیم. -آقا...نور...چشم...ماست. هاج و واج به هم نگاه کردیم. توقع داشتیم با آن وضعش، منکر خودش بشود، مثل وقتی یکی می‌خواباند زیر گوشمان. دختر موبور زیبا، دوباره از بینمان سوت و جیغ کشید و شیرمان کرد، انگار ماموریتش شیر کردن موش‌هایی مثل ما بود. فرمانِ زدن، از سوی دخترموبور زیبا، روی مغزمان رفت و حکم صادر کرد که تکه پاره‌اش کنیم. بازویش حسابی کبود شده بود؛ اما راضی نشدیم، انگار! سفیدی پهلویش چشممان را گرفت؛ خودش بود، همین راضی‌مان می‌کرد.حتما با شکستن پهلویش، او هم می‌شکست. نفری یک لگد به پهلویش زدیم و مانند گرگی به جانش افتادیم. مچ دستمان حسابی تیر می‌کشید و او با چشمان بی‌رمقش داشت با ما حرف می‌زد، انگار دلسوزی در چشمانش موج می‌زد که ناگهان چشمانش بسته شد و هیبتش روی زمین فروریخت. چند لحظه ای شوک شدیم، بعد یکی‌مان گریه کرد و دیگری لرزید. -بچه‌ها چکار کردیم؟ کشتیمش؟ اسی و دختر موبور زیبا، دوباره شارژمان کردند. -حقش بود. یه پتو بندازین روش و بزنیم به چاک. دستانمان می‌لرزید و تب داغی به جانمان افتاده بود. انگار ما مردیم و او زنده شد. از ترس پا به فرار گذاشتیم. دو سه روزی به بهانه کرونا یا آنفولانزا و حتی از آن بدتر، خودمان را زیر لحاف در اتاق خانه‌ تیمی‌مان، پنهان کردیم؛اما وقتی خیالمان راحت شد دوباره به خیابان‌ها برگشتیم، انگار طعم شکار زیر زبانمان مزه کرده بود. دنبال شکار دیگری بودیم که ناغافل خودمان شکار شدیم، آن قدر ترسیده بودیم که نتوانستیم خودمان را کنترل کنیم. بدون اینکه سنگ برسرمان فرود بیاید، بدون اینکه چاقو و مشت و لگد بخوریم، جایمان را خیس کردیم! آخر نفهمیدیم آن بسیجی چرا به خامنه‌ای فحش نداد؟ جنسش از چه بود که هرچه زدیم، ترک هم برنداشت؟ بعدا گفتند اسمش آرمان بود، به قیافه‌اش هم می‌خورد دل گنده‌ای برای بخشیدن ما داشته باشد. شاید اگر زنده می‌ماند زیر آن همه مشت و لگد و سنگ و خنجر و قمه، متوجه می‌شد که ما فقط کمی هیجان‌زده شده بودیم و طمع داشتیم به بخشش چشمان نافذ براقش، آخر او آرمان بود. ــــــــــــــــــــــــــ 👇 https://eitaa.com/bermegali