کار کردن برایش عیب نبود. از جوانهایی که دنبال کار و تلاش نبودند بدش میآمد. میگفت من حتی حاضرم برم بار بزنم، حمالی کنم و ... اما مهم برای من اینه که فقط روزیام حلال باشه. مدتی توی کار خرید و فروش محصولات کشاورزی وارد شد. یک بار تخمه کدو معامله کردیم. به خاطر مشکلی که پیش آمد از حقش گذشت. میگفت: پول حلال ارزش داره، شُبهه که توش باشه بیبرکت میشه.
#شهید_سید_میلاد_مصطفوی🕊🌹
یکبار سید از کشاورزی بار سیب زمینی خرید، بارش خیلی خوب نبود، فرستاد تهران و برگشت خورد. با قیمت پایینتری بارش را فروخت و مقداری ضرر کرد. گفتم سید چرا موقع خرید دقت نکردی؟ گفت اشکال نداره، خودم میدونستم بارش خیلی خوب نیست، اما اون کشاورز بنده خدا دستش خالی بود، میشناختمش. آدم زحمتکشی بود. خواستم کمکی به اون بنده خدا کرده باشم. حتی اگر خودمم ضرر کنم، اشکال نداره خدا با ماست. حرفهای سید برای ما عجیب بود. اما سید با اعتقاداتش کار میکرد. خیلی اهل دنیا نبود. شاید به خاطر همین کارهاش خیلیها ملامتش میکردند. اما من اثر این رفتارهای سید را توی زندگیاش دیده بودم که چقدر زندگیاش با برکت بود.
#شهید_سید_میلاد_مصطفوی🌹
@khademshohada_znj🕊️🕊️
🌷 سید با ارتش به سربازی اعزام شد. دوران آموزشیاش را تهران بود. آن دوران مصادف بود با ماه مبارک رمضان. تقریبا سید تمام شبها را از فرمانده اجازه میگرفت و میرفت مراسمات حاج منصور در مسجد ارک. خوشحال بود و میگفت: الحمدلله سی شب ماه مبارک رمضان رفتم از فضای معنوی مسجد ارک استفاده کردم. روی دو تا نکته خیلی تاکید داشت. اخلاص و نماز شب، می گفت من الحمدلله تو سربازی نماز شبم قضا نشد!!
#شهید_سید_میلاد_مصطفوی
@khademshohada_znj🕊🕊
ماجرای مدافع حرم گمنامی که بعد شهادت محل جنازه اش را به دوستانش نشان داد..
🔹️ پدر شهید سید میلاد مصطفوی درباره شهادت پسرش میگوید:
◇ در اوج درگیری بعد از رشادتهای به یادماندنی در ۲۵ مهر ۱۳۹۴ در با اصابت گلوله قناصه به گلویش در جنوب حلب شهید شد و به خواسته قلبیاش رسید اما پیکرش نیامد.
◇ آنقدر آتش دشمن سنگین بود که همرزمانش فقط توانسته بودند پیکرش را چندصد متر عقب بیاورند و در پستویی زیر شاخ و برگ درختان زیتون پنهان کنند.
🔹️ دو سه هفتهای از شهادتش گذشت و خبری از جنازه پسرم نشد.
◇ شنیدم که یکی دو بار رفتند برای انتقال پیکر اما میلاد در جایی که نشان کرده بودند نبود تا اینکه دو شب متوالی به خواب همرزمش میآید و میگوید « دوست داشتم همین جا پیش عمه جانم حضرت زینب(س) بمانم اما بابام خیلی اذیت میشه فقط و فقط به خاطر بابا انشاءالله خیلی زود برمیگردم » و نام و نشان جایی که بود را میدهد.
این خواب راهی شد برای یافتن پیکر سید میلاد اما پیکری بیسر و بیدست و بیپا.
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_سید_میلاد_مصطفوی