eitaa logo
کمیته خادم الشهداء زنجان
502 دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
1.8هزار ویدیو
9 فایل
کانال رسمی کمیته خادم الشهداء استان زنجان #گزارش_فعالیت_ها #اطلاعیه #اخبار #خادم_مثل_قاسم ارتباط با ما: ادمین اول @emadmogneh ادمین دوم @s_mersad
مشاهده در ایتا
دانلود
به هوای حرمش میگذرد ایامم کوه دردم که کند نام رضا آرامم...💚 پ،ن ؛ دل کندن کار این دل نیست اما جسمم راهی جاده های شهر و دلم رو نزدت به امانت میذارم خودت پاکش و زیر خاک تنهامون نذار...💔 نمیدونم بازم قسمتون میشه پابوس شما تو حرمتون زائر بشیم یانه... اما خودت تنهامون نذار یا ضامن آهو ضامنم شو.‌‌..🥀
به هوای حرمش میگذرد ایامم کوه دردم که کند نام رضا آرامم...💚 پ،ن ؛ دل کندن کار این دل نیست اما جسمم راهی جاده های شهر و دلم رو نزدت به امانت میذارم خودت پاکش و زیر خاک تنهامون نذار...💔 نمیدونم بازم قسمتون میشه پابوس شما زائر حرمتون بشیم یانه... اما خودت تنهامون نذار یا ضامن آهو ضامنم شو.‌‌..🥀
گاهی دلم بهانه ی غیر منتظره ای میگیرد ... بهانه ی خیره شدن به ایوان حرم‌ 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
می‌دونم سخته... -زاده شادی روحش صلوات🌹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
✾ ﷽✾ اینبار اگر رقیہ گریان گردد زینب ز جسارتے گردد بر خیل یزیدیان زجان مے تازیم تا عبرت جن و انس و شیطان گردد
برای اجاره‌ی خانه‌ی مشترک، مقداری پول داشت؛ خانه‌ی بزرگ و نوسازی در منطقه‌ی خوبی از شهر پیدا کردیم. وقتی پسندیدیم و از خانه خارج شدیم، گوشی آقا حمید زنگ خورد. وقتی تلفن‌شان تمام شد، گفت «یکی از دوستانم دنبال خانه است و پولش کافی نیست. قبول می‌کنی مقداری از پولمان را به آن‌ها بدهیم؟» قبول کردم و نصف پول پیش خانه‌مان را به آن‌ها دادیم. نهایتاً یک خانه‌ی ۴۰ متری و قدیمی را در محله‌ای پایین شهر اجاره کردیم. سال بعد که به طبقه‌ی بالای همان خانه نقل مکان کردیم، از سقفش آب وارد خانه می‌شد... اگرچه رفاه و آسایش دنیایی‌مان در آن خانه کم بود، اما آرامش و ایمانی که از نگاه خدا و امام زمان عجل الله نصیبمان می‌شد، بسیار دلچسب بود. حقوق اندک آقا حمید برکت زیادی داشت. من در آن خانه‌ی ۴۰ متری، به‌شدت خوشبخت بودم. 🕊🌹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صلوات خاصه امام حسن عسکری علیه السلام 🖤 اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَى الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَرِّ التَّقِيِّ، الصَّادِقِ الْوَفِيِّ، النُّورِ الْمُضِيءِ، خازِنِ عِلْمِكَ، وَالْمُذَكِّرِ بِتَوْحِيدِكَ، وَوَلِيِّ أَمْرِكَ، وَخَلَفِ أَئِمَّةِ الدِّينِ الْهُداةِ الرَّاشِدِينَ، وَالْحُجَّةِ عَلَىٰ أَهْلِ الدُّنْيا، فَصَلِّ عَلَيْهِ يَا رَبِّ أَفْضَلَ مَا صَلَّيْتَ عَلَىٰ أَحَدٍ مِنْ أَصْفِيائِكَ وَحُجَجِكَ وَأَوْلادِ رُسُلِكَ يَا إِلٰهَ الْعالَمِينَ.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹🌴🥀🕊🥀🌴🌹 چهار دختر و سه پسر داشتم ،اما باز باردار بودم و دیگر تمایلی برای داشتن فرزندی دیگر نداشتم . دارویی برای سقط جنین گرفتم و آماده کردم و گوشه ایی گذاشتم ،همان شب خواب دیدم بیرون خانه همهمه و شلوغ است ، درب خانه را هم کسی می زند . در را باز کردم ، دیدم آقایی نورانی با عبا و عمامه ای خاک آلود از سمت قبله آمد . نوزادی در آغوش داشت ، رو به من کرد و گفت : این بچه را قبول می کنی ؟ گفتم : نه، من خودم بچه زیاد دارم ! آن آقا فرمود : حتی اگر علی اصغر امام حسین باشد؟! بعد هم نوزاد رادر آغوشم گذاشت و رو چرخاند و رفت . صدا زدم : آقا شما که هستید ؟ فرمود : علی ابن الحسین ، امام سجاد! هراسان از خواب پریدم و رفتم سراغ داروها، دیدم ظرف دارو خالی است ! صبح رفتم خدمت شهید آیت الله دستغیب و جریان خواب را گفتم آقا فرمود : شما صاحب پسری می شوید که بین شانه هایش نشانه ای است ، آن رانگه دار . آخرین پسرم روز میلاد امام سجاد (ع ) به دنیا آمد، نامش را علی اصغر گذاشتم ، در حالی که بین دو شانه اش جای یک دست بود !! علی اصغرم بزرگ شد و در عملیات محرم در روز شهادت امام سجاد(ع)، در تیپ امام سجاد (ع) شهید شد... راوی :مادر_شهید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥شعر خوانی شهید در وصف حال خود و دوستانش باید گذشـت از این، دنیا به آسـانی باید مهیا شد، از بهر قربانی... سرانجام معشوقه به سامان شد و پس از رشادت های فراوان و چند بار مجروحیت های گوناگون، جانباز سرافراز مرتضی عطایی در ۲۱ شهریور ماه سال ۱۳۹۵ و همزمان با روز عرفه در منطقه لاذقیه به مقام رفیع شهادت نائل آمد و به یاران شهیدش پیوست. 🌷
▫️«محمد مجیدزاده» فرزند شهید «محمدتقی مجیدزاده» که در کنار یادمان شهدای گمنام «شلمچه» برای دانش‌آموزان سخن می‌گفت،توضیح داد: ▫️ پدرم یک بار در سال 63 به مناطق درگیری کردستان در شهر «بانه» رفت و با نیروهای حزب «کومله» درگیر شد و به اسارت آنها درآمد. آنها پدرم را پس از گذشت حدود سه تا چهار ماه از اسارتش، در فصل زمستان و در برف‌ سنگین کردستان و بدون لباس و کفش رها کردند. ▫️پدرم پاسدار بود و در مدت اسارتش به هیچ وجه این مسئله را بازگو نکرد چون اگر ضدانقلاب پاسدار بودندش را می‌فهمیدند قطعا به طور معمول که سر پاسداران را می‌بریدند سر او را نیز از تنش جدا می‌کردند. ‌✍ راوی فرزندشهید 🌷 ▫️مسئولیت: فرمانده گروهان ادوات ▫️تاریخ تولد: ۱۳۴۴/۰۲/۰۳ ▫️تاریخ شهادت: ۱۳۶۶/۱۱/۱۸ 📎وی در بهمن‌ماه 1366 و در منطقه «ماووت» که یکی از مناطق مرزی عراق با غرب کشور است به درجه رفیع شهادت نائل آمد .
✋🏻 پدری در دم مرگ است و به بالین پسرش پسری اشک فشان است به حال پدرش پدری جام شهادت به لبش بوسه زده پسری سوخته از داغ مصیبت جگرش (ع)🥀 🥀
گاهے مرگ جاودانہ ترین زیستن است! و شما چہ خوب، این راز را فهـمیـدیـد!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄┅═══✼🍃🌼🍃✼═══┅┄ : 👈یکی از دوستان عزیز و‌ دل سوخته ام که از رزمندگان بزرگوار دفاع مقدس هست و پس ازجنگ هم به خانه و زندگی عادی برنگشت و دائم مشغول تفحص بدنهای مطهر شهداست برای خودم نقل می کرد: 🎤 در جریان فتنه آمریکایی کوی دانشگاه در سال ۷۸ در دوران ننگین اصلاحات یه روزی سردار باقرزاده(رئیس کمیته تفحص مفقودین اسرا) زنگ زد. من تو منطقه عملیاتی برای تفحص بودم، با نگرانی گفت: « فلانی رهبرمون تنهاست و کار از دست همه ما خارج شده، تو رو خدا برو فردا تو فلان منطقه که هم من میدونم و هم تو می دونی چقدر بچه ها بعد از عملیات اونجا جا موندند، به شهدا بگو، شهدا آقامون تنهاست شما بیایید به فریاد برسید. » گفتم : آقا ما که مشغول تلاش هستیم حالا انشاءالله هر وقت شهید پیدا شد... گفت: نه برو منطقه همینی رو که من میگم بگو. من فردا به حرفش عمل نکردم شب دوباره زنگ زد و گفت: چی شد؟ گفتم سردار ما که داریم تلاش می کنیم شهیدی پیدا نکردیم! گفت: «نه همون جوری که من میگم برو تو توی منطقه و حرف رو به شهدا برسون». فردا رفتم در کمال ناباوری گفتم: « شهدا من که اینقدر فهمم قوی نیست سردار باقر زاده میگه پاشید بیایید رهبرمون تنهاست » هنوز حرفم تموم نشده بود که بچه ها صدام زدند حاجی بدو چند تا شهید پیدا کردیم ، تا بریم اون شهدا رو در بیاریم تو یه منطقه دیگه با بیسیم گفتن که آقا اینجا هم پیدا کردیم. ⏪اون روز استثنائی، شهدا یکی پس از دیگری خودشون رو نشون دادند .همه شهدا رو جمع کردیم آوردیم تو معراج شهدا باعطر وگلاب شستشو دادیم وکفن پیچ کردیم ، من کنار این شهدا نشسته بودم که سردار باقرزاده زنگ زد گفت: «فلانی چکار کردی؟» با خوشحالی گفتم: سردار عجب رمزی گفتی!!! گفت چطور؟ تا گفتم که بچه ها رهبرمون تنها وغریبه، شماها پاشید بیایید مدد کنید یکی یکی شهدا خودشون رو نشون دادند، الان من کنار شهدا نشستم، گفت فلانی بشمار ببین چند نفرند؟ گفتم: باشه(‌۱،۲،۳،۴،۱۰،۵۰،۶۰،۷۰) ۷۲ نفرند، تاگفتم ۷۲ نفرند این سید پشت تلفن زد زیر گریه،گفتم سردار چی شد؟ گفت: «همین امشب اینها رو آماده کن صبح بفرست تهران»، گفتم: نه اگه صبر کنیم ممکنه خیلی بیشتر پیدا کنیم. و یک دفعه همه رو با هم بفرستیم. با یه حالی با اشک گفت: «فلانی همین ۷۲ تا کافیه ارباب ما و جد آقای ما ( سید الشهدا علیه‌السلام ) با ۷۲ تن کارش راه افتاد». 🖊 حجت‌الاسلام مهدوی ارفع ┄┅═══✼🍃🌼🍃✼═══┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خاطره شهید سلیمانی از توسل به امامین عسکریین در جمع رزمندگان حزب الله و آنها راه گشودند... (ع) ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سالروز آغاز امامت صاحب‌الزمان عجل الله مبارک باد رهبر انقلاب: حجت خدا در بین مردم زنده است و با مردم زندگی می‌کند، مردم را می‌بیند و دردهای آن‌ها، آلام آن‌ها را حس می‌کند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا