eitaa logo
کمیته خادم الشهداء زنجان
516 دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
1.6هزار ویدیو
8 فایل
کانال رسمی کمیته خادم الشهداء استان زنجان #گزارش_فعالیت_ها #اطلاعیه #اخبار #خادم_مثل_قاسم ارتباط با ما: ادمین اول @emadmogneh ادمین دوم @s_mersad
مشاهده در ایتا
دانلود
✋🏻 پدری در دم مرگ است و به بالین پسرش پسری اشک فشان است به حال پدرش پدری جام شهادت به لبش بوسه زده پسری سوخته از داغ مصیبت جگرش (ع)🥀 🥀
گاهے مرگ جاودانہ ترین زیستن است! و شما چہ خوب، این راز را فهـمیـدیـد!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄┅═══✼🍃🌼🍃✼═══┅┄ : 👈یکی از دوستان عزیز و‌ دل سوخته ام که از رزمندگان بزرگوار دفاع مقدس هست و پس ازجنگ هم به خانه و زندگی عادی برنگشت و دائم مشغول تفحص بدنهای مطهر شهداست برای خودم نقل می کرد: 🎤 در جریان فتنه آمریکایی کوی دانشگاه در سال ۷۸ در دوران ننگین اصلاحات یه روزی سردار باقرزاده(رئیس کمیته تفحص مفقودین اسرا) زنگ زد. من تو منطقه عملیاتی برای تفحص بودم، با نگرانی گفت: « فلانی رهبرمون تنهاست و کار از دست همه ما خارج شده، تو رو خدا برو فردا تو فلان منطقه که هم من میدونم و هم تو می دونی چقدر بچه ها بعد از عملیات اونجا جا موندند، به شهدا بگو، شهدا آقامون تنهاست شما بیایید به فریاد برسید. » گفتم : آقا ما که مشغول تلاش هستیم حالا انشاءالله هر وقت شهید پیدا شد... گفت: نه برو منطقه همینی رو که من میگم بگو. من فردا به حرفش عمل نکردم شب دوباره زنگ زد و گفت: چی شد؟ گفتم سردار ما که داریم تلاش می کنیم شهیدی پیدا نکردیم! گفت: «نه همون جوری که من میگم برو تو توی منطقه و حرف رو به شهدا برسون». فردا رفتم در کمال ناباوری گفتم: « شهدا من که اینقدر فهمم قوی نیست سردار باقر زاده میگه پاشید بیایید رهبرمون تنهاست » هنوز حرفم تموم نشده بود که بچه ها صدام زدند حاجی بدو چند تا شهید پیدا کردیم ، تا بریم اون شهدا رو در بیاریم تو یه منطقه دیگه با بیسیم گفتن که آقا اینجا هم پیدا کردیم. ⏪اون روز استثنائی، شهدا یکی پس از دیگری خودشون رو نشون دادند .همه شهدا رو جمع کردیم آوردیم تو معراج شهدا باعطر وگلاب شستشو دادیم وکفن پیچ کردیم ، من کنار این شهدا نشسته بودم که سردار باقرزاده زنگ زد گفت: «فلانی چکار کردی؟» با خوشحالی گفتم: سردار عجب رمزی گفتی!!! گفت چطور؟ تا گفتم که بچه ها رهبرمون تنها وغریبه، شماها پاشید بیایید مدد کنید یکی یکی شهدا خودشون رو نشون دادند، الان من کنار شهدا نشستم، گفت فلانی بشمار ببین چند نفرند؟ گفتم: باشه(‌۱،۲،۳،۴،۱۰،۵۰،۶۰،۷۰) ۷۲ نفرند، تاگفتم ۷۲ نفرند این سید پشت تلفن زد زیر گریه،گفتم سردار چی شد؟ گفت: «همین امشب اینها رو آماده کن صبح بفرست تهران»، گفتم: نه اگه صبر کنیم ممکنه خیلی بیشتر پیدا کنیم. و یک دفعه همه رو با هم بفرستیم. با یه حالی با اشک گفت: «فلانی همین ۷۲ تا کافیه ارباب ما و جد آقای ما ( سید الشهدا علیه‌السلام ) با ۷۲ تن کارش راه افتاد». 🖊 حجت‌الاسلام مهدوی ارفع ┄┅═══✼🍃🌼🍃✼═══┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خاطره شهید سلیمانی از توسل به امامین عسکریین در جمع رزمندگان حزب الله و آنها راه گشودند... (ع) ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سالروز آغاز امامت صاحب‌الزمان عجل الله مبارک باد رهبر انقلاب: حجت خدا در بین مردم زنده است و با مردم زندگی می‌کند، مردم را می‌بیند و دردهای آن‌ها، آلام آن‌ها را حس می‌کند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ساعت دو نیمه شب سراسیمه وارد سوله شدم دیدم محمد با چشمانی خون‌گرفته در حال باز کردن بند پوتین‌ها برای استراحت است. گفتم: در نیاور! یکی از خطوط پدافندی مهمات خواسته.... سریع بند پوتین‌ها را بست و با مهمات به راه افتاد. بعدا فهمیدم سه شبانه‌روز نخوابیده، پس از آن هم سه شبانه‌روز بیشتر بین ما نبود. ✍راوی: حاج قاسم سلیمانی
پدر و پسری که شهید شدند..! شهیدان « امیدعلی و ایرج آموخت» پدر و پسری که ماه‌ها در جبهه های دفاع مقدس حضور داشتند و کمتر یکدیگر را می‌دیدند، اما در آخرین فصلی که تصمیم گرفتند باهم و در یک جبهه، به جنگ با دشمنان اسلام بروند، در آغوش هم به شهادت رسیدند..! ▪️نحوه شهادت به نقل از خانواده: پدر آرپی‌جی زن بود و پسرش کمک او و حمل‌کننده مهمات ؛ پسر بر اثر ترکشی که می‌خورد دچار آتش‌سوزی می‌شود (خرج آرپی‌جی) ؛ پدر مشغول خاموش کردن فرزند می‌شود که بر اثر اصابت ترکش و گلوله هر دو مجروح شده و یا به شهادت می‌رسند؛ سپس دشمن منطقه را با بمب شیمیایی مورد هدف قرار می‌دهد ؛ مدتی بعد همان منطقه به دست دشمن میافتد و با حضور دشمنان بر بالای پیکر شهدا اقدام به زدن تیر خلاص بر پیشانی این شهدا می‌نمایند.