eitaa logo
کمیته خادم الشهداء زنجان
502 دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
1.8هزار ویدیو
9 فایل
کانال رسمی کمیته خادم الشهداء استان زنجان #گزارش_فعالیت_ها #اطلاعیه #اخبار #خادم_مثل_قاسم ارتباط با ما: ادمین اول @emadmogneh ادمین دوم @s_mersad
مشاهده در ایتا
دانلود
49.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عاشقان ثارالله # اینجا معراج الشهداست # مداح اهل بیت سعید نوری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ●مداحی شهید محمدرضا تورجی زاده از پشت بیسیم به درخواست شهید حاج حسین خرازی🌷 ❤️ @khademshohada_znj🕊🕊
مهربان بود. به همه برادر و خواهرهایش احترام می گذاشت. خیلی هوای من و پدرش را داشت. وقتی از بیرون به خانه می آمدم، سریع بلند می شد و دائم دست و صورت من را می بوسید. آنقدر دور و بر من می گشت که دخترها می گفتند اینقدر خودت را برای مادر لوس نکن! ساده بود و دوست داشتنی... 🕊🌹
خدایا بابت تمام وقتایی که حالمون بد بود و فکر کردیم غیر تو، بلده کارمونه و تو رو گذاشتیم کنار غلط کردیم، تو به خداییت ببخش... مثل همیشه که بخشیدی و به روی خودتم نیاوردی...
تابلویی زیباتر از این تصویر برای یک ذاکرِ امام‌ حسین (ع) نمیشه ترسیم کرد ... سید چقدر با هیبت داره میخونه ... ایستاده ؛ سربند به سر؛ کوله پشتی بدوش حمایل بسته ، احرام سبز سپاه به تن چفیه‌ عزت دور گردنش انداخته و دست رو بیخِ گوش گذاشته و شش دونگ صدا رو رها کرده و با همه وجود فریاد میزنه : میروم مادر که اینک کربلا می‌خواندم از دیار دور یار آشنا می‌خواندم ... اون چیزی که در این عکس عجیبه ، رزمنده‌هایی هستند که تویِ بار کامیون سرشون را  روی دست‌هاشون گذاشتند و دارند گریه می‌کنند ... کدوم مداح رو سراغ دارید که توی فضا باز و اون هم بدون بلندگو بتونه اینقدر مجلس گرمی داشته باشه ..! سیدعلی در ۶۴/۱۱/۲۴ در شهر فاطمیه (فاو) و در ایام‌فاطمیه به مزدش رسید و بی‌غسل وکفن در گلزار شهدای بهشت زهرا در خاک آرمید...
بچه ها علاقه خاصے به علے داشتند و او به «علی شفاعت» معروف بود. چون دوستانش به یقین میدانستند او شهید خواهد شد. علی امام جماعت بود. پس از نماز با چشمانے پر از اشک رو به بچه ها گفت: بچه ها از فردا من امام جماعت شما نیستم. 😔 بچه ها گفتند: چرا؟ گفت: صبر کنید میفهمید. دعای کمیل را علے و مجتبی خواندند. روز بعد به سوے میدان مین در اطراف سنگر رفتند. ساعت ۷ الے ۸ بود کھ صدای مهیبے بلند شد علی و مجتبی را غرق در خون دیدیم. از چهره اش نور مےبارید.💔
‍ در مقاطعی‌از جنگ که آمار شهدا، مفقودین، اسرا و مجروحان بالا می رفت و ترکـش آن بالطبع دامنِ بستگان را در شهر می گرفت و احیاناً بعضی از آن ها در نامه های خودشان بی تابی و ابراز عواطف می‌کردند، بچه‌ها با ذکر واقعهٔ کربلا و آنچه بر سر سالارشهیدان و اهلبیت مکرم حضرت رفته بود و بازگویی جزئیاتی‌ از مصائب که «مٰا اَعظَمَ مُصیبَت‌ُها فی الاسلام » بود ، آنها را به صبر و اجر فرا می‌ خواندند و آن چه در انتظارشـان بود را کم و کوچک جلوه می دادند.
با دستِ بسته است ؛ ولی دست بسته نیست ... برادر حسین‌ احمدی ، نظاره می‌ ڪند پیڪر شهیـدی را ڪه پـس از ۱۲ سال چـهره نمایانده است . دست‌ ها و پاها با سیم تلفن بسته شده و در غـربت وَ مظلومیـت بی‌ مانندی به احتمال‌ قوی زنده‌به‌گور گردیده است. این معامله‌ای است که بعثی‌ها با بسیاری‌از بسیجیان و پاسداران‌مظلومِ گرفتارشده در حلقهٔ محاصره‌ی فڪه ڪردند ... اردیبهشت ۱۳۷۳ ارتفاع ۱۱۲، شمال فکه عکاس : احسان رجبی
.. گناهكارانى كه موفق به بازگشت و توبه‌ی واقعى شوند، و خود را در ظل عنايات و بخشش خداوندى از گناه پاك كنند، ضمير و روحشان آزاد خواهد شد. و ديگر در خود احساس ننگ و حقارت نمى كنند. به طورى كه گوئى هرگز به گناه آلوده نشده بودند. چنانچه پيغمبر اكرم (ص ) فرموده : "التّائِبُ مِنَ الذَّنْب كَمَنْ لا ذَنْبَ لَه" يعنى كسى كه از گناه توبه واقعى نمايد، همانند كسى است كه اصلا گناهى نكرده است.
تمامِ فکر و ذکرش شده بود « حسین » ... (از راست نفر اول) شهادت : ۴ دی ماه ۱۳۶۵ منطقه عملیاتی اروندرود عملیات کربلای ۴
علیه السلام تو محرم و صفر ما رو خرید و جلد بام خودش کرد نکنه نمک‌ نشناس باشیم و بعد محرم و صفر بریم روی بام دیگه‌ای بشینیم...!
و سلام بر او که می گفت: ما لشکر امام حسینیم حسین وار هم باید بجنگیم شهید حسین خرازی🕊🌹
کمیته خادم الشهداء زنجان
و سلام بر او که می گفت: ما لشکر امام حسینیم حسین وار هم باید بجنگیم شهید حسین خرازی🕊🌹
ده ماه بود ازش خبری نداشتیم مادرش میگفت: خرازی! پاشو برو ببین چی شد این بچه زنده‌اس؟! مرده‌اس؟! میگفتم: کجا برم دنبالش آخه؟! کار و زندگی دارم خانوم جبهه یه وجب دو وجب نیست از کجا پیداش کنم؟! رفته بودیم نماز جمعه حاج آقا آخر خطبه ها گفت: حسین خرازی را دعا کنید. آمدم خانه به مادرش گفتم گفت: حسین ما رو میگفت؟! گفتم: چی شده امام جمعه هم می‌شناسدش؟! نمیدانستیم فرمانده لشکر اصفهان است. راوی:مادرشهید 🕊🌹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از چهار دانشگاه فرانسه برایش دعوتنامه آمده بود.نفر چهارم کنکور دانشگاه شیراز شد.بیست و دو سه سال بیشتر نداشت که فرماندهی لشکر ۱۷ علی ابن ابی طالب علیه السلام را به او سپردند و ۱۷ آذر ۱۲۶۳ هم جاده ی بانه ـ سردشت، جاده ی ۲۵ ساله ی عمرش را به آسمان متصل کرد. اما مهدی زین الدین به خاطر اینها عزیز نشد.ستاره ها نور میدهند نه اینکه نور بگیرند و مهدی ستاره ی درخشانی بود از قبیله ی آنان که نامشان در زمره ی یاران آخرالزمانی امام عشق ثبت گردید...