#ما_ملت_امام_حسینیم
تابلویی زیباتر از این تصویر
برای یک ذاکرِ امام حسین (ع)
نمیشه ترسیم کرد ...
سید چقدر با هیبت داره میخونه ...
ایستاده ؛ سربند به سر؛ کوله پشتی بدوش
حمایل بسته ، احرام سبز سپاه به تن
چفیه عزت دور گردنش انداخته و
دست رو بیخِ گوش گذاشته و
شش دونگ صدا رو رها کرده
و با همه وجود فریاد میزنه :
میروم مادر که اینک کربلا میخواندم
از دیار دور یار آشنا میخواندم ...
اون چیزی که در این عکس عجیبه ،
رزمندههایی هستند که تویِ بار کامیون
سرشون را روی دستهاشون گذاشتند
و دارند گریه میکنند ...
کدوم مداح رو سراغ دارید
که توی فضا باز و اون هم بدون بلندگو
بتونه اینقدر مجلس گرمی داشته باشه ..!
سیدعلی در ۶۴/۱۱/۲۴ در شهر فاطمیه (فاو)
و در ایامفاطمیه به مزدش رسید و بیغسل وکفن
در گلزار شهدای بهشت زهرا در خاک آرمید...
#ذاکر_اهل_بیت
#شهید_سیدعلی_سادات_زوارهای
#رزمندگان_گردان_عمار_لشکر۲۷
#منطقه_جفیر_سال۱۳۶۳
#خاطرات_شهید
بچه ها علاقه خاصے به علے داشتند و او به «علی شفاعت» معروف بود.
چون دوستانش به یقین میدانستند او شهید خواهد شد.
علی امام جماعت بود. پس از نماز با چشمانے پر از اشک رو به بچه ها گفت: بچه ها از فردا من امام جماعت شما نیستم. 😔
بچه ها گفتند: چرا؟
گفت: صبر کنید میفهمید.
دعای کمیل را علے و مجتبی خواندند.
روز بعد به سوے میدان مین در اطراف سنگر رفتند. ساعت ۷ الے ۸ بود کھ صدای مهیبے بلند شد
علی و مجتبی را غرق در خون دیدیم. از چهره اش نور مےبارید.💔
#شهید_علےبیضایےنژاد
#سالروز_شهادت
#شهدای_فارس
در مقاطعیاز جنگ که آمار شهدا، مفقودین،
اسرا و مجروحان بالا می رفت و ترکـش آن
بالطبع دامنِ بستگان را در شهر می گرفت و
احیاناً بعضی از آن ها در نامه های خودشان
بی تابی و ابراز عواطف میکردند، بچهها با
ذکر واقعهٔ کربلا و آنچه بر سر سالارشهیدان
و اهلبیت مکرم حضرت رفته بود و بازگویی
جزئیاتی از مصائب که «مٰا اَعظَمَ مُصیبَتُها
فی الاسلام » بود ، آنها را به صبر و اجر فرا
می خواندند و آن چه در انتظارشـان بود را
کم و کوچک جلوه می دادند.
#لایوم_کیومک_یااباعبدالله
#یاران_عاشورایی_سیدالشهدا
#یاد_کنید_شهدا_را_باصلوات
با دستِ بسته است ؛
ولی دست بسته نیست ...
برادر حسین احمدی ، نظاره می ڪند
پیڪر شهیـدی را ڪه پـس از ۱۲ سال
چـهره نمایانده است . دست ها و پاها
با سیم تلفن بسته شده و در غـربت وَ
مظلومیـت بی مانندی به احتمال قوی
زندهبهگور گردیده است. این معاملهای
است که بعثیها با بسیاریاز بسیجیان
و پاسدارانمظلومِ گرفتارشده در حلقهٔ
محاصرهی فڪه ڪردند ...
اردیبهشت ۱۳۷۳
ارتفاع ۱۱۲، شمال فکه
عکاس : احسان رجبی
#تفحص_شهید
#یاد_کنید_شهدا_را_باصلوات
•
#صرفا_جهت_اطلاع..
گناهكارانى كه موفق به بازگشت و توبهی واقعى شوند،
و خود را در ظل عنايات و بخشش خداوندى از گناه پاك كنند،
ضمير و روحشان آزاد خواهد شد.
و ديگر در خود احساس ننگ و حقارت نمى كنند.
به طورى كه گوئى هرگز به گناه آلوده نشده بودند.
چنانچه پيغمبر اكرم (ص ) فرموده :
"التّائِبُ مِنَ الذَّنْب كَمَنْ لا ذَنْبَ لَه"
يعنى كسى كه از گناه توبه واقعى نمايد، همانند كسى است كه اصلا گناهى نكرده است.
تمامِ فکر و ذکرش
شده بود « حسین » ...
(از راست نفر اول)
#شهید_محمد_مختاران
شهادت : ۴ دی ماه ۱۳۶۵
منطقه عملیاتی اروندرود
عملیات کربلای ۴
#امام_حسین علیه السلام تو محرم و صفر
ما رو خرید و جلد بام خودش کرد
نکنه نمک نشناس باشیم و بعد محرم و صفر بریم روی بام دیگهای بشینیم...!
کمیته خادم الشهداء زنجان
و سلام بر او که می گفت: ما لشکر امام حسینیم حسین وار هم باید بجنگیم شهید حسین خرازی🕊🌹
ده ماه بود ازش خبری نداشتیم مادرش میگفت: خرازی! پاشو برو ببین چی شد این بچه زندهاس؟! مردهاس؟!
میگفتم: کجا برم دنبالش آخه؟!
کار و زندگی دارم خانوم جبهه یه وجب دو وجب نیست از کجا پیداش کنم؟!
رفته بودیم نماز جمعه حاج آقا آخر خطبه ها گفت: حسین خرازی را دعا کنید.
آمدم خانه به مادرش گفتم
گفت: حسین ما رو میگفت؟!
گفتم: چی شده امام جمعه هم میشناسدش؟!
نمیدانستیم فرمانده لشکر اصفهان است.
راوی:مادرشهید
#شهید_حسین_خرازی 🕊🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از چهار دانشگاه فرانسه برایش دعوتنامه آمده بود.نفر چهارم کنکور دانشگاه شیراز شد.بیست و دو سه سال بیشتر نداشت که فرماندهی لشکر ۱۷ علی ابن ابی طالب علیه السلام را به او سپردند و ۱۷ آذر ۱۲۶۳ هم جاده ی بانه ـ سردشت، جاده ی ۲۵ ساله ی عمرش را به آسمان متصل کرد.
اما مهدی زین الدین به خاطر اینها عزیز نشد.ستاره ها نور میدهند نه اینکه نور بگیرند و مهدی ستاره ی درخشانی بود از قبیله ی آنان که نامشان در زمره ی یاران آخرالزمانی امام عشق ثبت گردید...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊🌷🕊
✍شهید رجایی:
در جهنم، خدا یک جایی داره که فشار عذابش مساوی هست با گناه ۳۶ میلیون انسان(اشاره به جمعیت ایران در آن زمان است)؛ #اونجا_جای_منه ...
هرگاه صدای اذان به گوشش می رسید بلافاصله وضو می گرفت و به نماز می ایستاد. این عادت همیشکی حسین بود.
یک شب که همگی خواب بودند از رختخواب برخاستم تا یک لیوان آب بخورم، نور ضعیفی در آشپزخانه دیدم.
به سمت آشپزخانه رفتم.
حسین را دیدم که با صدای زیبایش زیارت عاشورا می خواند.
گفتم: مادر چرا چراغ را خاموش کرده ای؟
گفت: می خواستم شما بیدار نشوید.
زمزم های زیبای حسین هنوز در خانه به گوشم می رسد.
شهید#حسین_جمالی
#شهید_محمد_پناهی ❤
نقشہ را تا مے زنم
و جهان را توے جیبم
مے گذارم
تو فقط چند سانتیمتر
از من دوری... 😔
🍂بـچــہ هــا از ایـن همــه جـابــه جـایــے خــستــہ شده بودنــد. مــن هــم از دســت بالایــے ها خیلی عصــبانـے بود. به حسن گفتم « دیــگــہ از جامــون تڪــون نمــے خـوریــم، هرچی مــے شــہ، بشه. بالاتـر از سیاهــے کـہ رنـگـے نیــست. »حــسن خــیلــے شمــرده گفــت« بالاتر از سـیاهــے سرخــے خون شهیــده که رو زمیــن مــے ریــزه. » گفتــم «خـستــہ شدیم قــوه ی مـحرڪـہ مـے خــوایـم. » دوبـاره گفــت« قـوه ے محرڪـہ خــون شهــیده. »
منـــبع : ڪـــتاب یادگاران، جلد چهار، ڪــتاب حسن باقری، ص 65📚
#شهید_حسن_باقری