#خاطره_جبهه
ارباً ارباً
خيره شده بود به آسمان . حسابي رفته بود توي لاک خودش.
بهش گفتم : « چي شده محمد؟ » انگار که بغض کرده باشه ،
گفت:«بالاخره نفهميدم ارباً اربا يعني چي؟ميگن آدم مثل گوشت
کوبيده ميشه...يا بايد بعداز عمليات کربلاي 5 برم کتاب بخونم يا
همين جا توي خط مقدم بهش برسم »...
توي بهشت زهرا که مي خواستند دفنش کنن ، ديدمش جواب
سوالش رو گرفته بود.با گلوله توپي که خورده بود به سنگرش ،
ارباً اربا شده بود.مثل مولايش حسين عليه السلام...
خاطره اي از شهيد دکتر سيد محمد شکري
راوي: همرزم شهيد
@khaterat_khohada
🍃📺〰
#خاطره_جبهہ
حاج اِبرام😃
{مخفف؛حاج ابراهیم همت}
ریخته بودند دور برش وسر
وصورت وبازو هاش رو میبوسیدن😂هرکاری میکردیم نمیتونستیم حاجی رو از دستشون خلاص کنیم😬انگار دخیل بسته باشند..ول کن نبودن،بارهاشده بود حاجی،توی هجوم محبت بچه هاصدمه دیده بود؛زیرچشمش کبودشده بود،😢حتی یکبارانگتش شکسته بود..سوار ماشینش که می شد،لپ هاش سرخ شده بود🙊؛ اینقدرکه بچه هالپ هاش رو برداشته بودند براتبرک!😝.........
و......
#ادامه_دارد
#فردا_شب 😁
←ڪاناݪ
❣خاڪریز❣
http://eitaa.com/joinchat/4031578114C035e8543af
🌴🎋🌴🎋🌴🎋🌴🎋🌴🎋
🍃✨
#خاطره_جبهہ
🌹شیوه خوب یڪ مسئول 🌹
یڪ روز در یڪے از قرارگاه ها؛ صیاد شیرازے
از من پرسید: «فلانے❗️ تعداد حضور رزمنده ها در نماز جماعت به چه صورت است❓»
گفتم: «اڪثر رزمنده ها در نماز جماعت ظهر و عصر و مغرب و عشاء شرڪت مے ڪنند،
ولے تعداد شرڪت ڪنندگان در نماز جماعت صبح ڪم است.»
♨️ایشان گفت: «به همه اعلام ڪن ڪه فردا قبل از اذان صبح در حسینیه حاضر باشند.» و من این ڪار را ڪردم.
💢صبح همه در حسینیه حاضر شدند و صیاد بلند شد و گفت: «برادران❗️شما به دستور من ڪه یڪ سرباز ڪوچک جبهه اسلام هستم، قبل از اذان صبح در حسینیه حاضر شدید، ولے به امر خدا ڪه هر روز صبح با صداے اذان، شما را به نماز جماعت مے خواند،توجه نمےڪنید⁉️» این ڪار خیلےحاضران را تحت تاثیر قرار داد.
سعے ڪنیم
✍ با خلاقیت،
امر به معروف و نهے ازمنڪر ڪنیم نه با تحڪم و عصبانیت❗️
#شهید_علے_صیاد_شیرازے
←ڪاناݪ↓
❣خاڪریز❣
http://eitaa.com/joinchat/4031578114C035e8543af
🍃❤️