#سیره_شهدایی
شهید علی اکبر دهقان از رزمندگان دفاع مقدس بود بود که عشق به امام حسین علیه السلام کار او را بدانجا رساند که آرزویش شهادتی همچون مولایش سیدالشهدا بود. حجه الاسلام صادقی سرایانی، از راویان دفاع مقدس نقل می کند که وقتی شهید دهقان و عده ای از برادران رزمنده در جاده بصره-شلمچه در حال حرکت بودند، در پی انفجار های پیاپی دشمن، شهید علی اکبر دهقان از پشت مورد اصابت گلوله قرار گرفت، در همان لحظه همرزمانش که می خواستند به سرعت از منطقه دور شوند متوجه می شوند، در حالیکه بدن این بزرگوار بدون سر می دود، سرش چند دقیقه ای یا حسین گویان روی زمین می غلتید. تمام ده یا پانزده نفری که آنجا بودند دیگر یارای جمع آوری پیکر را نداشتند...
همه داشتند گریه میکردند…
به پیشنهاد یکی از رزمنده ها کوله پشتی اش را باز کردند و وصیت نامه ی این بزرگوار را گشودند.
ألسلام علی الرأس المرفوع
خدایا من شنیده ام که امام حسین (ع ) با لب تشنه شهیدشده ، من هم دوست دارم این گونه شهید بشم…
خدایاشنیده ام که سر امام حسین (ع ) را از پشت بریده اند، من هم دوست دارم سرم ازپشت بریده بشه…
خدایا شنیده ام سر امام حسین (ع ) بالای نیزه قرآن خونده، من که مثل امام اسرار قرآن را نمی دونم که بتونم با اون انس بگیرم و بتونم بعد مرگم قرآن بخونم، ولی به امام حسین (ع ) خیلی عشق دارم… دوست دارم وقتی شهید میشم سر بریده ام به ذکر یاحسین یاحسین باشه…
عاشقان را سر شوریده به پیکر عجب است
دادن سر نه عجب، داشتن سر عجب است
🏴ڪانال خاڪریز🏴
┏━✨🏴 🏴✨━┓
@khakriz_shohada
┗━✨🏴 🏴✨━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میرم پیش بابام می خوابم!!😔😴
🌌رویاهای زهرا کوچولو از هر واقعیتی، واقعی تره!
برشی از زندگی پس از شهادت شهید مدافع حرم « #شهید_علی_یزدانی🌷 » را اینجا ببینید...
❣ڪانال خاڪریز❣
┏━✨⚜ ⚜✨━┓
@khakriz_shohada
┗━✨⚜ ⚜✨━┛
#حجاب🥰
✍️ #حرف |💡
#عقایدتروفریادبزن❗️💪
⚠️چرا می ترسی چادری بشی‼️
چرا خجالت می کشی جلو دیگران از چیزهایی که فکر می کنی درسته حرف بزنی ــ🍃
⚠️چرا روت نمیشه جلوی دیگران اونی که خودتدوستداریباشی🌻
⚠️چرا همه چیز برعکسه🌗
مگه تو داری اشتباه میکنی که شرمنده ای🥀
بذارید من یه چیزی به شما بگم✋🏼
شک ندارم ماها خیلی زیادیم🦋
شک ندارم #چادرانه های خیلی بیشتر از چادری ها هستن✨
خیلی ها هستن دلشون واقعا پاکهـ❣️ و ته قلبشون فقط دل به خدا💛 و ائمهـ💚 و شهدا💜و . . . بستن
‼️اما چرا #بترسیم؟
چرا #اعتمادبنفس نداشته باشیم💪
⁉️چرا دچار #انزوا بشیم⚡️؟
چرا احساس کنیم اگر بیایم تو تیم خدا❤️ هم ظاهر هم باطن طرد میشیم🍁؟؟
#یوسف زندانی رو چه کسی عزیز مصر کرد😍؟ غیر از خدا؟ ❤️
#شهیدحججی رو چه کسی عزیز دل همه کرد😍؟ غیر از خدا❤️؟
تو دست پست ترین افراد باشی خدا عزیز دلت میکنه🎈!
اگه پای خدا وایسی و کم نذاری براش🌼☘️
اعتماد کن به خدا ❤️ و #عقایدت رو فریاد بزن💪
ببین چند نفر #یاعلی میگن✋🏼 و چادری میشن😍💛
❣ڪانال خاڪریز❣
┏━✨⚜ ⚜✨━┓
@khakriz_shohada
┗━✨⚜ ⚜✨━┛
تو قرار منی زهرا.mp3
7.5M
#مداحی🏴
توقرارمنی زهرا(س)✨
❣ڪانال خاڪریز❣
┏━✨⚜ ⚜✨━┓
@khakriz_shohada
┗━✨⚜ ⚜✨━┛
#تفحص
سال 72 در محور فکه اقامت چند ماه هاى داشتیم. ارتفاعات 112 ماواى نیروهاى یگان ما بود. بچه ها تمام روز مشغول زیرورو کردن خاک هاى منطقه بودند. شب ها که به مقرمان بر مى گشتیم، از فرط خستگى و ناراحتى، با هم حرف نمى زدیم! مدتى بود که پیکر هیچ شهیدى را پیدا نکرده بودیم و این، همه رنج و غصه بچه ها بود.
یکى از دوستان براى عقده گشایى، معمولا نوار مرثیه حضرت زهرا(علیها السلام) را توى خط مى گذاشت، و ناخودآگاه اشک ها سرازیر مى شد. من پیش خودم مى گفتم:
«یا زهرا! من به عشق مفقودین به اینجا آمده ام; اگر ما را قابل مى دانى مددى کن که شهدا به ما نظر کنند، اگر هم نه، که برگردیم تهران...».
روز بعد، بچه ها با دل شکسته مشغول کار شدند. آن روز ابر سیاهى آسمان منطقه را پوشانده بود و اصلا فکه آن روز خیلى غمناک بود. بچه ها بار دیگر به حضرت زهرا(علیها السلام)متوسل شده بودند. قطرات اشک در چشم آنان جمع شده بودند. هرکس زیر لب زمزمه اى با حضرت داشت.
در همین حین، درست رو به روى پاسگاه بیست و هفت، یک «بند» انگشت نظرم را جلب کرد. با سرنیزه مشغول کندن زمین شدم و سپس با بیل وقتى خاک ها را کنار زدم یک تکه پیراهن از زیر خاک نمایان شد. مطمئن شدم که باید شهیدى در اینجا مدفون باشد. خاک ها را بیشتر کنار زدم، پیکر شهید کاملا نمایان شد. خاک ها که کاملا برداشته شد، متوجه شدم شهیدى دیگر نیز در کنار او افتاده به طورى که صورت هردویشان به طرف همدیگر بود.
بچه ها آمدند و طبق معمول، با احتیاط خاک ها را براى پیدا کردن پلاک ها جستجو کردند. با پیدا شدن پلاک هاى آن دو ذوق و شوقمان دو چندان شد. در همین حال بچه ها متوجه قمقمه هایى شدند که در کنار دو پیکر قرار داشت، هنوز داخل یکى از قمقمه ها مقدارى آب وجود داشت.
همه بچه ها محض تبرک از آب قمقمه شهید سر کشیدند و با فرستادن صلوات، پیکرهاى مطهر را از زمین بلند کردند. در کمال تعجب مشاهده کردیم که پشت پیراهن هر دو شهید نوشته شده:
«مى روم تا انتقام سیلى زهرا بگیرم...»
🏴ڪانال خاڪریز🏴
┏━✨🏴 🏴✨━┓
@khakriz_shohada
┗━✨🏴 🏴✨━┛
بیا که بی تو نه سحر را طاقتی است و نه صبح را صداقتی؛ که سحر به شبنم لطف تو بیدار می شود و صبح، به سلام تو از جا بر می خیزد.
بیا که بی تو آینه ها، زنگار غربت گرفته اند.
هیچ کس حریم اطلسی ها را پاس نمی دارد و بر داغ لاله ها در هم نمی گذارد.
بیا که بی تو، قنوت شاخه ها، اجابتی جز غروب تلخ خزان ندارد.
بی تو کدام دست مهر، سرشک غم از دیدگان یتیمان بر می گیرد؟
کجاست آغوش مهربانی که دل های زخمی را به ضیافت ابریشمی بخواند؟
ای آبِ آب! رودخانه ها عطش دیدار تو را دارند و در بستر انتظار، به سوی دریای ظهور تو شتابان اند. قامتی به استواری کوه، دلی به بی کرانگی دریا، طراوتی به لطافت سبزینه ها، سینه ای به فراخی آسمان ها و صمیمتی به گرمی خورشید می خواهد تا بشود تو را خواند و کاروان دل ها را به منزلگاه امید کشاند.
این همه را که اندکی بیش نیست، از دل شکسته ترین منتظران تاریخ دریغ مدار، که ظهور تو اجابت دعای ماست.
🏴ڪانال خاڪریز🏴
┏━✨🏴 🏴✨━┓
@khakriz_shohada
┗━✨🏴 🏴✨━┛
دعـــــــــــای فـــــــــــرج
🔸بسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیم🔸
⚜الهی عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْکَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّهِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِی الاْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کلمح الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَانْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَهَ السّاعَهَ السّاعَهَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمین بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرینَ.⚜
💠دعــای ســـلامتی امــام زمــــان(عج)💠
⚜"اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن، صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ، فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ، وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً، حَتَّی تُسْکِنَهُ اَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا"⚜
اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجُ
🏴ڪانال خاڪریز🏴
┏━✨🏴 🏴✨━┓
@khakriz_shohada
┗━✨🏴 🏴✨━┛
#قرار_صبحگاهے
🍃🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹🍃
بِسْمِ اللَّهِ النُّورِ
بِسْمِ اللَّهِ نُور النُّورِ
بِسْمِ اللَّهِ نورٌ عَلى نُور
بِسْمِ اللَّهِ الَّذى هُوُ مُدَبِّرُ الامُورِ
بِسْمِ اللَّه الَّذى خَلَقَ النُّورَ مِنَ النُّورِ
الْحَمْدُ للَّهِ الذَّى خَلَقَ النُّور
َمِنَّ النُّورِ وَ انْزَلَ النُّورَ عَلَى
الطُّورِ، فى کِتابٍ مَسْطُورٍ،
فى رَقٍّ مَنْشُورٍ، بِقَدَرِ
مَقْدُورٍ، عَلى نَبىٍّ مَحْبُورٍ.
الْحَمْدُ للَّهِ الَّذى هُوَ بِالعِزِّ
مَذْکُورٌ وَ بِالفَخْرِ مَشْهُورٌ وَ
عَلَى السَّرّاءِ و الضَرّاءِ مَشْکُورٌ
وَ صَلَّى اللَّهُ عَلى سَیِّدنا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرینَ
🍃🌹@khakriz_shohada🌹🍃
#سلام_امام_زمانم
☕️صبحمان را با سلام و دعای سلامتی حضرت شروع میڪنیم...🍃🙂
°•|بســم اللـه الرحمــن الرحیـم|•°
اللَّهُمَّ كُنْ لِوَلِیِّكَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن
صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ
فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی كُلِّ سَاعَةٍ
وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً
وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً
حَتَّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً
وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا
🍃🌹@khakriz_shohada🌹🍃
خاڪریزشهـدا
دردت را ڪہ نڪشیدیم.. ڪاش لااقل با #اعمالمان پا بر زخمهایت نگذاریم..💔 #شهدا
در سنگر دانشگاه هم درس شهیدانیم
منو حمیدآقا باهم تو یه دانشگاه و کلاس بودیم. از اونجایی که منو حمیدجان و سیدجواد نسبت به بقیه مذهبی تر بودیم دوستای خوبی واسه هم شده بودیم. و همیشه توی انتخاب واحد باهم درس برمیداشتیم.
یه روز توی یکی از کلاس ها حمیدآقا کنفرانس داشت .
ایشون کنفرانس رو با آیه ای از قرآن شروع کرد و خیلیا خندیدن و جو کلاس رو متشنج کردند که هرکی جای ایشون بود استرس میگرفت
ولی حمیدآقا با تمام خونسردی کنفرانس رو ادامه دادند. گویی که همون آیه قرآن چنان آرامشی بهش داده که این چیزها واسش مهم نبود.
ایشون کنفرانس رو به خوبی ارائه دادند و بهترین نمره رو هم گرفتند...
🍃🌹@khakriz_shohada🌹🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ۳دقیقه وقت بزارین و داستان عشقبازی خوبان رو بشنوید و دلتون رو جلا بدین....
#در_لشکر_حسین_میمانیم
#شهید🌷
❣ڪانال خاڪریز❣
┏━✨⚜ ⚜✨━┓
@khakriz_shohada
┗━✨⚜ ⚜✨━┛
جای شهید خیزاب خالی که
همسرش میگفت:
به خاطر شهادت همسرم
گریه نمی کنم
ولے
به خاطر
وضعیت #حجاب جامعه
ناراحتم و گریه می کنم..
#همسران_شهدا
#شهیدمسلم_خیزاب
#یادش_باصلوات
❣ڪانال خاڪریز❣
┏━✨⚜ ⚜✨━┓
@khakriz_shohada
┗━✨⚜ ⚜✨━┛
Majid Bani Fatemeh - Mibare Baroon128 (UpMusic).mp3
6.91M
#الهم_الرزقنا
#بنی_فاطمه
31 روز مانده تا اربعین
❣ڪانال خاڪریز❣
┏━✨⚜ ⚜✨━┓
@khakriz_shohada
┗━✨⚜ ⚜✨━┛
#قرار_صبحگاهے
🍃🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹🍃
بِسْمِ اللَّهِ النُّورِ
بِسْمِ اللَّهِ نُور النُّورِ
بِسْمِ اللَّهِ نورٌ عَلى نُور
بِسْمِ اللَّهِ الَّذى هُوُ مُدَبِّرُ الامُورِ
بِسْمِ اللَّه الَّذى خَلَقَ النُّورَ مِنَ النُّورِ
الْحَمْدُ للَّهِ الذَّى خَلَقَ النُّور
َمِنَّ النُّورِ وَ انْزَلَ النُّورَ عَلَى
الطُّورِ، فى کِتابٍ مَسْطُورٍ،
فى رَقٍّ مَنْشُورٍ، بِقَدَرِ
مَقْدُورٍ، عَلى نَبىٍّ مَحْبُورٍ.
الْحَمْدُ للَّهِ الَّذى هُوَ بِالعِزِّ
مَذْکُورٌ وَ بِالفَخْرِ مَشْهُورٌ وَ
عَلَى السَّرّاءِ و الضَرّاءِ مَشْکُورٌ
وَ صَلَّى اللَّهُ عَلى سَیِّدنا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرینَ
🍃🌹@khakriz_shohada🌹🍃
طلبه شهید مصطفی ردانی پور برای عروسی اش علاوه بر میهمانان ، یک کارت دعوت نیز برای حضرت زهرا سلام الله علیها می نویسد و به ضریح حضرت معصومه سلام الله علیها می اندازد ،😊 شب حضرت زهرا سلام الله علیها را در خواب می بیند که به عروسی اش آمده ، شهید ردانی پور به ایشان می گوید:
خانم ! قصد مزاحمت نداشتم ، فقط می خواستم احترام کنم. حضرت زهرا سلام الله علیها پاسخ می دهند: «مصطفی جان! ما اگر به مجالس شما نیائیم به کجا برویم؟»😍😊
شهید مصطفی ردانی پور دیگر تا صبح نخوابید نماز می خواند ، دعا می کرد، گریه می کرد. میگفت من شهید می شوم.😭💔
دوستش گفته بود این همه گریه و زاری میکنی، می گی می خوام شهید بشم❤️ دیگه زن گرفتنت چیه ؟ جواب داد : «خانمم سیده. می خوام اون دنیا به حضرت زهرا (س) محرم باشم . شاید به صورتم نگاه کنه !»☺️
شب عروسی بلند شد به سخنرانی و گفت : « امشب عروسی من نیست.😳 عروسی من وقیته که توی خون خودم غلت بزنم» تازه سه روز از عروسیاش گذشته بود که دست زنش را گذاشت تو دست مادر ، سرش را انداخت پایین و گفت دلم می خواهد دختر خوبی برای مادرم باشی بعد هم آرام و بی صدا رفت منطقه .🙂
بدون عمامه، بدون سمت ، مثل یک بسیجی ، اول ستون راهی عملیات شد.☺️ عملیات والفجر 2 درمنطقه حاج عمران و تپه های شهید برهانی شروع شده بود.
بعد از مدتی نیروها از هر طرف محاصره شدند. حاج آقا ردانی زیر لب قرآن می خواند و دشمن بالای تپه را بسته بود به رگبار . دستورعقب نشینی صادر می شود اما او همچنان مقاومت می کند.✌️
هرگز امام زمان (عج) را فراموش نکنید، که او واسطه بین خالق و مخلوق است.
تا اینکه گلوله ای از پشت سر به جمجمه اش اصابت می کند. آرامشی زیبا وجودش و زخم های کهنه میدان نبردش را التیام می دهد. اودیگر به آرزویش رسیده است .😍😌
هق هق گریه می کرد ؛نفسش بالا نمی آمد . تا آن روز بچه ها حاج حسین را آن طور ندیده بودند و همه می دانستند که سینه مصطفی ردانی پور ، مأمنی بوده برای دلتنگی های حاج حسین.
زمانی که قلب حسین از آماج تیر هجران یاران و دوستان شهیدش فشرده می شد، تنها آغوش مصطفی می توانست آرام بخش لحظه های سرد و سنگینش باشد.😊
آن شب همه گریه می کردند بچه ها یاد شب هایی افتاده بودند که مصطفی برایشان دعا می خواند . هرکسی یک گوشه ای را گیر آورده بود، برایش زیارت عاشورا یا دعای توسل می خواند .😭😔
حاج حسین بچه ها را فرستاد بروند جنازه ها را بیاورند. سری اول صد و پانزده شهید آوردند ، مصطفی نبود . فردا صبح بیست و پنچ شهید دیگر آوردند ، بازهم نبود.😟😕
منطقه دست عراقی ها بود . چند بار دیگر هم عملیات شد اما از او خبری نشد .جنگ هم که تمام شد .دوستانش رفتند و دنبالش روی تپه های برهانی ،توی همان شیار .همه جای تپه را گشتند . نبود! سه نفر همراهش را پیدا کردند اما ازخودش خبری نشد. مصطفی برنگشت که نگشت .😍🙂
🍃🌹@khakriz_shohada🌹🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قاسم سلیمانی: 19ساله بودم که وارد جنگ شدم، 40 سال است که در درگیری ها هستم، اما صحنه ای به این زیبایی در مدافعان حرم ندیده ام...
امام خامنه ای : به من نامه مینویسند که اجازه دهید...
..التماس میکند، گریه میکند...
❣ڪانال خاڪریز❣
┏━✨⚜ ⚜✨━┓
@khakriz_shohada
┗━✨⚜ ⚜✨━┛