eitaa logo
علیرضا خاکساری
449 دنبال‌کننده
13 عکس
30 ویدیو
0 فایل
دفتر شعر مجازی
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا سَیِّدَتَنـا رُقَیَّةَ، عَلَیْکِ التَّحِیَّةُ وَاَلسَّلامُ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکاتُهُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـا بِنْتَ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ عَلِیِّ بْنِ اَبی طالِبِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ سَیِّدَةِ نِسـاءِ الْعالَمینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ خَدیجَةَ الْکُبْری اُمِّ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ🔸 امشب که هستم دعوت باب الحوائج دم می زنم از ساحت باب الحوائج شرمنده ام از اینکه خیلی کم سرودم در باب فهم و عفت باب الحوائج هر جا کم آوردم نشستم رو به قبله دادم سلامی خدمت باب الحوائج شکر خدا همواره کارم راه افتاد در سایه سار رحمت باب الحوائج مَرَّ بِنا ، اَلْلَیْلَتَیْنَ مِن محرم یعنی رسیده نوبت باب الحوائج ای کاش عزرائيل جانم را بگیرد در روضه های حضرت باب الحوائج زانو زدم در محفلش قیمت گرفتم من از رقیه بارها حاجت گرفتم انسیه ، حسنا ، هانیه ، حورا  رقیه آیینه دار حضرت زهرا رقیه با چادری که بر سرش دارد همیشه حجب و حیا را میکند معنا رقیه با ربنایش عطر کوثر می فشاند هر شب سر سجاده ی بابا رقیه دل می برد گرچه حسین از خلق عالم دل می برد از "دلبر دلها" رقیه حبل المتین از ریشه های چادر اوست امید شیعه روز وانفسا رقیه با خود بهشتم می برد فردای محشر ترسی ندارم در قیامت با رقیه حلّال مشکل ها شده ، از کار دنیا دارد گره وا می کند هر "یارقیه" نامش شبیه نام زهرا گریه دارد داغ رقیه بیش از این ها گریه دارد ناله زدن با نای خسته درد دارد پهلو و بازوی شکسته درد دارد افتادن از بالای ناقه نیمه ی شب با پای زخم و دست بسته درد دارد دور از نگاه عمه اش محکم زمین خورد مانند زهرا مادرش او هم زمین خورد یا کعب نی کرده نشانه بازویش را یا چکمه ای آزرده کرده پهلویش را وقتی که خیمه در هجوم شعله میسوخت یارب چه کرده هرم آتش گیسویش را؟ غیر از کبودی ها نشانی در تنش نیست من!؟روضه ی معجر!؟ توان گفتنش نیست دارد خبرها می دهد رنگ پریده از زجر بسیاری که تا اینجا کشیده همواره آتش می زند بر جان عمه با بوسه ای بر روی رگ های بریده از تازیانه حرف ها دارد بگوید یا با عمو از آن که سیلی زد بگوید  عمری شبیه لاله ها کوتاه دارد از درد هجرش عمه سر در چاه دارد با او چه کرده زجر در صحرا که حتی غساله هم از شستن اش اکراه دارد وای از یتیمی..."درد بی درمان یتیمی" وای از یتیمی..."خواری دوران یتیمی" (ع) https://eitaa.com/khaksari_alireza1001
🔸اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الرَّضِیَّةُ الْمَرْضِیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا التَّقیّةُ النَّقیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الزَّکِیَّةُ الْفاضِلَةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ الْبَهِیَّةُ، صَلَّی اللهُ عَلَیْکِ وَعَلی رُوحِکِ وَبَدَنِکِ🔸 مهربان مادربزرگ آرام جان مادربزرگ هم نفس همراه همدل هم زبان مادر بزرگ مثل من ذکر همه "یافاطمه یافاطمه" ست بهترین سنگ صبور کاروان مادربزرگ پهلوی آزرده ی ما سهم الارث مادری ست در حمایت از "ولی" الگوی مان مادربزرگ از روی ناقه شبی گرچه زمین خوردم ولی من خودم دیدم رسید از آسمان مادربزرگ از غم تنهایی ام صحرا به حالم گریه کرد بسکه خواندم زیر لب " پیشم بمان مادربزرگ ! " از رقیه ؛ زجر ؛ زهرای سه ساله ساخته با رخ نیلی شدم دیگر چنان مادربزرگ تازیانه خورده و خود را تسلی داده ام با توسل به بزرگ خاندان مادر بزرگ در میان کوچه دختربچه ها سنگم زدند پیش چشمان عموجان ، عمه جان ، مادربزرگ درک خوبی دارد از دردی که دارم میکشم با همان درد شدید استخوان مادربزرگ دست بر پهلو گرفتم خاطراتش زنده شد حرف دارد از هجوم ناگهان مادربزرگ حک شده بر طالع این خانواده از نخست هم نواده قدکمان هم قدکمان مادربزرگ باعصا و بی عصا همواره کوثر کوثر است من همان آیینه هستم او همان مادربزرگ نه فقط باباست مهمانم در این ویران سرا میرسد همراه اشک بی امان مادربزرگ تا همین کنج خرابه بارها پر کرده است جای خالی پدر را هر زمان مادربزرگ دل پریش و مو پریشان مثل من بابای من مثل عمه مو کنان مویه کنان مادربزرگ تا خرابه من شدم مرثیه خوان قافله تا مدینه می شود مرثیه خوان مادربزرگ https://eitaa.com/khaksari_alireza1001
33.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 در آستانه ی شهادت نازدانه ی سیدالشهدا کمی روضه ببینید. 🔸بازنشر نماهنگ " این طوری " ترانه ای از علیرضاخاکساری با نوای حاج امیر کرمانشاهی سوم محرم ۱۴۰۱ (ع) https://eitaa.com/khaksari_alireza1001
🔸اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ وَلِي اللهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا اُخْتَ وَلِي اللهِ،اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا عَمَّةَ وَلِي اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ الحسين الشهيد وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ يا سكينة اشْفَعى لي فى الْجَنَّةِ فَإنَّ لَكِ عِنْدَ اللهِ شَأناً مِنَ الشَّأنِ، اَللّـهُمَّ إنّي أسْاَلُكَ أنْ تَخْتِمَ لي بِالسَّعادَةِ فَلا تَسْلُبْ مِنّي ما أنـَا فيهِ وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ إلاّ بِاللهِ الْعَلِىِّ الْعَظيمِ، اَللّـهُمَّ اسْتَجِبْ لَنا وَ تَقَبَّلْهُ بِكَرَمِكَ وَعِزَّتِكَ وَبِرَحْمَتِكَ وَعافِيَتِكَ، وَصَلَّى اللهُ عَلى مُحَمَّد وَآلِهِ أجْمَعينَ وَسَلَّمَ تَسْليماً يا أرْحَمَ الرّاحِمينَ🔸 پیشکش علیا مخدره حضرت سکینه خاتون سلام الله علیها... باوضو سمت قبله رو کردم نذر تو شعری آرزو کردم هرچه روح القدس حواله کند نظر لطف اگر سه ساله کند از شکوهت مدام بنویسم شعر با احترام بنویسم گفتمت کوه باز کم گفتم به همان شیوه ی خودم گفتم خواندمت نور بیش از آن هستی برتر از وصف شاعران هستی دختر و خواهر ولی خدا همه جا یاور ولی خدا عصمت الله دختر معصوم سینه ات مهبط تمام علوم آینه زاده ای و آینه ای اسما و رسما عین آمنه ای در دل ما بروبیا داری عطر و بوی حسین را داری نوه ی فاتح حنین تویی آن که دل برده از حسین تویی متقن است این حدیث صد در صد دوست دارد حسین بیش از حد خانه ای را که تو در ان هستی عشق بابا سکینه جان هستی دختر ماه و آفتابی تو دست پروده ی ربابی تو مستحق نوازش عباس ذکر نامت نیایش عباس به حیایت کسی ندارد شک زینبی در قواره ای کوچک عمه سنجاق بر سرت می زد بوسه از روی معجرت می زد وارث اقتدار فاطمه ای مظهری از وقار فاطمه ای در گلویت طنین غرنده خطبه ات تند و تیز و برنده خطبه ات تیغ ذوالفقارت شد کوفه از مرد و زن دچارت شد خطبه ات شد مفتح الابواب مرحبا شیردختر ارباب دیدنی بود نطق حیدری ات جلوات علی اکبری ات همه دیدند انقلابت را نور جاری در حجابت را روسری دگر نیاز نشد گره معجر تو باز نشد مدح ناب تو را روایت گفت از بزرگی ات از عفافت گفت روزگاری شدید عازم حج خبر امد که در مراسم حج گرم تکبیر غرق در صلوات موقع رمی تک تک جمرات ریگ از دست خسته ات افتاد کی به مکروه نفس تو تن داد ؟ نفس پاک تو کی بهانه گرفت ؟ خاتمت کفر را نشانه گرفت همسفر بود اگرچه دور و برت نشدی وامدار همسفرت نشدی خم که ریگ برداری شرم داری چه شرم بسیاری پیش از آن که به خیمه ات برسی حجم جسم تو را ندید کسی شام اما نظاره ات کردند ملاعام اشاره ات کردند سیلی از شمر بی حیا خوردی دم دروازه سنگ ها خوردی "وابتلاکم بِنا " ی تو روضه ست بغض در گفته های تو روضه ست گره افتاده بود در مویت زجر دزدیده بود النگویت لحن نامحرمان عذابت داد شمر با ناسزا جوابت داد با دلی غرق درد و غم رفتی بین بزم شراب هم رفتی آب پیش رباب می خوردند پیش چشمت شراب می خوردند سر در بین تشت را دیدی هر چه آنجا گذشت را دیدی بی جهت گیسویت سپید نشد "خیزران خسته شد یزید نشد" (ع) https://eitaa.com/khaksari_alireza1001