eitaa logo
علیرضا خاکساری
449 دنبال‌کننده
13 عکس
30 ویدیو
0 فایل
دفتر شعر مجازی
مشاهده در ایتا
دانلود
💠بازنشر غزل اول مجلسی مدح سیدالشهدا طلیعه ی محرم
🔸اشْهَدُ أَنَّ دَمَكَ سَكَنَ فِي الْخُلْدِ وَ اقْشَعَرَّتْ لَهُ أَظِلَّةُ الْعَرْشِ‏ وَ بَكَى لَهُ جَمِيعُ الْخَلاَئِقِ وَ بَكَتْ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَ الْأَرَضُونَ السَّبْعُ وَ مَا فِيهِنَّ وَ مَا بَيْنَهُنَ‏ وَ مَنْ يَتَقَلَّبُ فِي الْجَنَّةِ وَ النَّارِ مِنْ خَلْقِ رَبِّنَا وَ مَا يُرَى وَ مَا لاَ يُرَى‏🔸 این خاکبوسی ها و این عرض ارادت قیمتی ست این دوستی همراه اظهار مودت قیمتی ست تنها نه اشکی که برایش بین روضه ریختم حتی لباس مشکی ام روزی قیامت قیمتی ست او هرچه دارد در بساطش مثل دُر باارزش است هم خاک پای زائرش هم مُهر تربت قیمتی ست هرچه قرابت بیشتر اذن زیارت بیشتر با این حساب ساده پس اینجا رفاقت قیمتی ست از چای ریز روضه اش تا روضه خوان محفلش موی سپید تک تک خدام هیئت قیمتی ست آتش حرام لطمه زن های حسین فاطمه ست پس این کبودی های صورت بی نهایت قیمتی ست حتی ادای گریه کن ها را که در می آوریم در باب این هم نیز می گوید روایت قیمتی ست شرمندگی اینجا فقط سود دو چندان میدهد  حر به همه اثبات کرد اشک ندامت قیمتی ست تائید زهرا مادرش اذل دخول روضه هاست قدر خودت را پس بدان این مُهر دعوت قیمتی ست سر هم بیفتد از تنم نامش نمی افتد ز لب این روضه خوانی ها و این سوز و حرارت قیمتی ست با غارت رخت تنش سود کلانی برده اند پیراهن و عمامه ی سبز سیادت قیمتی ست (ع) https://eitaa.com/khaksari_alireza1001
🔸اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَصَلِّ عَلَى الْحُسَيْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهِيدِ قَتِيلِ الْعَبَرَاتِ، وَأَسِيرِ الْكُرُبَاتِ، صَلاةً نَامِيَةً زَاكِيَةً مُبارَكَةً يَصْعَدُ أَوَّلُها وَلَا يَنْفَدُ آخِرُها أَفْضَلَ مَا صَلَّيْتَ عَلَىٰ أَحَدٍ مِنْ أَوْلادِ الْأَنْبِياءِ وَالْمُرْسَلِينَ يَا رَبَّ الْعَالَمِينَ 🔸 به نام نامی او احترام بگذارید پس از "حسین" ؛ " علیه السلام " بگذارید به غیر اسم "علی " روی نسل خود نگذاشت به روی نسل خود اینگونه نام بگذارید ز پا نشست ؛ نمازی مگر به پا دارد زمان برای قعود و قیام بگذارید عمود خورده و فرق سرش دو تا شده است که فرق بین حلال و حرام بگذارید اگر خدای نکرده دچار درد شدید کمی ز تربت او بین کام بگذارید شبیه سنت اجدادمان محرم را نشانه ی علمی روی بام بگذارید برای اینکه سلامی به محضرش بدهید به سینه دست ادب صبح و شام بگذارید بدون روضه ی گودال خاک تان نکنند برای ذریه ی خود پیام بگذارید لباس مشکی مان را میان خانه قبر فقط به نیت حسن ختام بگذارید چنانچه کم بگذارید خود ضرر کردید قدم به مجلس روضه مدام بگذارید شبیه ضجه زدن های مادرش هرشب برای مرثیه سنگ تمام بگذارید به کهنه پیرهنش کوفیان طمع نکنید کمی لباس برای امام بگذارید گرسنه بود که شد ذبح ؛ لااقل دیگر برای طفل یتیمش طعام بگذارید https://eitaa.com/khaksari_alireza1001
🔸اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ سَيِّدِي وَمَوْلايَ كَما عَمِلَ بِطاعَتِكَ، وَنَهَىٰ عَنْ مَعْصِيَتِكَ، وَبالَغَ فِي رِضْوانِكَ، وَأَقْبَلَ عَلَىٰ إِيمانِكَ غَيْرَ قابِلٍ فِيكَ عُذْراً سِرّاً وَعَلانِيَةً يَدْعُو الْعِبادَ إِلَيْكَ، وَيَدُلُّهُمْ عَلَيْكَ، وَقامَ بَيْنَ يَدَيْكَ يَهْدِمُ الْجَوْرَ بِالصَّوابِ، وَيُحْيِي السُّنَّةَ بِالْكِتابِ🔸 بزم عزای او نه تنها در زمین است وقف بساط روضه اش؛ عرش برین است هفت آسمان از غصه مشکی پوش هستند آوازه ی ماه محرم بیش از این است مرثیه خوان وقتی رسول الله باشد سردسته ی گریه کنان روح الامین است پیراهنش را بر فراز نیزه کردند ماه محرم آمد و دل ها غمین است تا ارمنی ها هم سر این سفره هستند آن بار عامی را که می گفتم همین است اجر رسالت در رفاقت با حسین است این دوستی دستور قرآن مبین است درسایه سار پرچمش آسوده هستیم این خیمه ها این تکیه ها حصن حصین است اسباب این وادی شفیع روز حشراند فرش حسینیه خودش حبل المتین است هرکس نشسته روی فرش روضه ی او با حضرت زهرا یقینا همنشین است سینه زنی ها مورد تحسین زهراست سینه زن او مستحق آفرین است باید براتم را شب اول بگیرم وقتی تمام فکر و ذکرم اربعین است آغاز راه کربلا غیر از نجف نیست روزی من دست امیرالمومنین است ما را برای گریه کردن آفریدند با اشک در روضه سرشک ما عجین است ما و جدایی از حسین امری محال است این حرف ؛ حرف اولین و آخرین است اصرار دارد دستگیر شمر باشد باب نجات خلق عالم اینچنین است دردی که دارد می کشد از نیزه ها نیست دردی که در گودال دارد درد دین است مثل سرش ؛ انگشترش را هم بدزدند تنها نه خولی ساربان هم در کمین است https://eitaa.com/khaksari_alireza1001
💠بازنشر شب اول محرم حضرت مسلم بن عقیل(ع)
🔸أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ بالَغْتَ فِي النَّصِيحَةِ، وَأَعْطَيْتَ غايَةَ الْمَجْهُودِ حَتَّىٰ بَعَثَكَ اللّٰهُ فِي الشُّهَداءِ، وَجَعَلَ رُوحَكَ مَعَ أَرْواحِ السُّعَداءِ، وَأَعْطاكَ مِنْ جِنانِهِ أَفْسَحَها مَنْزِلاً، وَأَفْضَلَها غُرَفاً، وَرَفَعَ ذِكْرَكَ فِي الْعِلِّيِّينَ، وَحَشَرَكَ مَعَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَداءِ وَالصَّالِحِينَ🔸 دارد از بغض من نشان کوچه شاهد اشک بی امان کوچه قصد کرده بگیرد از مسلم در شبی سرد امتحان کوچه در و دیوار هم نوشت "حسین " و گرفت از غمت زبان کوچه عرصه شد تا که خالی از هانی پر شد از شمر از سنان کوچه پی چندین حبیب می گشتم هی از این کوچه هی به آن کوچه تا رسیدم به خانه ی خولی گریه افتاد ناگهان کوچه عطر سیب از تنور بر می خاست سینه می زد در آن میان کوچه چه مدینه ؛ چه کربلا ، باشد... ...همه ی عمر روضه خوان کوچه مثل قدی که از علی خم کرد قامتم را کند کمان کوچه خواب دیدم شبی که وا کردند پیش پای تو کوفیان کوچه مثل آن ساعتی که نیت کرد برود مادری جوان کوچه نکند مثل مادرت آقا بی هوا بشکند سرت آقا سوره ی مریمی و مطلع کاف آیه در آیه روشن و شفاف خواستم یاری ات کنم اما ندهد عمر مسلم تو کفاف قصد مسح محاسنت کرده ست دست آلوده ای از اهل خلاف کعبه ای و به نیت قربت خنجری می رسد به قصد طواف بعد از آن تازیانه می طلبد خواهر خسته ی تو را به مصاف از خدا خواستم فقط باشد تندی با عقیله حرف گزاف گیسوان رقیه را کمتر بعد از این در مسیر راه بباف بازوی دخترت شبی بشود هدف نیزه ای شبیه غلاف هر که سیلی زند به فاطمه ات میشود از خراج سال معاف کوفه یکپارچه مدینه شود یادی از میخ و زخم سینه شود (ع) https://eitaa.com/khaksari_alireza1001
🔸سَلامُ اللّٰهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ وَسَلامُ مَلائِكَتِهِ الْمُقَرَّبِينَ ، وَأَنْبِيائِهِ الْمُرْسَلِينَ ، وَأَئِمَّتِهِ الْمُنْتَجَبِينَ ، وَعِبادِهِ الصَّالِحِينَ ، وَجَمِيعِ الشُّهَداءِ وَالصِّدِّيقِينَ ، وَالزَّاكِياتُ الطَّيِّباتُ فِيما تَغْتَدِي وَتَرُوحُ عَلَيْكَ يَا مُسْلِمَ بْنَ عَقِيلِ بْنِ أَبِي طالِبٍ وَرَحْمَةُ اللّٰهِ وَبَرَكاتُهُ؛🔸 هر چه گشتم شهر کوفه مالک اشتر نداشت مسلم درمانده غیر طوعه همسنگر نداشت شهر بود و قصه ی مسلم فروشی بلال در وجودش ذره ای از غیرت مادر نداشت انتظارم از سلیمان بیش از اینها بود حیف  هیچ کس مانند او حرف مرا باور نداشت نامه بود از جانبش هر روز دستت می رسید کفتر نامه برش ای کاش اصلا پر نداشت پرسه می زد در پی تیر سه شعبه حرمله کاش که بازار کوفه دیگر اهنگر نداشت لشگر ابن زیاد از معجزات سکه است ابن مرجانه میان چنته غیر از زر نداشت  تشنه ی خون تمام بستگان حیدر اند کوفه ی نامرد دست از کشتن من برنداشت در عجب از حکم قاضی القضات کوفه ام تیغ می زد بر تو گرچه دست بر خنجر نداشت پرده را بالا زدند از پیش چشمان ترم دخترت را دیدم اما بر سرش معجر نداشت زجر های شهر می آیند چنگم می زنند حرف دارم می زنم با کینه سنگم می زنند از دل از دشمنی لبریز می ترسم حسین از سپاه شهر نفرت خیز می ترسم حسین پیرمردان حریصی را به چشمم دیده ام از عصای چوبی ناچیز می ترسم حسین خنجر کندی نشانم می دهد شمر لعین از همین تیغ نگشته تیز می ترسم حسین در ضمیر من لبانت خودنمایی می کند از وجود خیزران هم نیز می ترسم حسین طاقت دیدن ندارم کوره ای از آتشم میروم پیش قدم های تو قربانی شوم مسلم اما پیرو اسلام اینان نیستم تا بفهماند به عالم من مسلمان نیستم بر سر دار بلا با سر نه با پا می برد پیکرم را دشمنت برعکس بالا می برد این بدان معنی ست که حرمت ندارد این بدن بی عبا و بی عمامه بی ردا و پیرهن محض خوشنودی امثال سنان و حرمله پیکرم را می برند آخر به سوی مزبله با غم غربت چه بر روز من آوردی حسین کاش می شد از میان راه برگردی حسین (ع) (ع) https://eitaa.com/khaksari_alireza1001
🔸سَلامُ اللَّهِ الْعِلىِّ الْعَظيمِ،وَسَلامُ مَلائِكَتِهِ الْمُقَرَّبينَ، وَاَنْبِيآئِهِ الْمُرْسَلينَ، وَاَئِمَّتِهِ الْمُنْتَجَبينَ، وَعِبادِهِ‏ الصَّالِحينَ، وَجَميعِ الشُّهَدآءِ وَالصِّدّيقينَ، وَالزَّاكِياتُ الطَّيِّباتُ فيما تَغْتَدى‏ وَتَرُوحُ عَلَيْكَ يا مُسْلِمَ بْنَ عَقيلِ بْنِ اَبيطالِبٍ، وَرَحْمَةُ اللَّهِ‏ وَبَرَكاتُهُ🔸 انگار در بهشت خدا پا گذاشتیم وقتی قدم به مجلس آقا گذاشتیم  در این حسینیه شهدا صف کشیده اند اینجامقدس است که ما پا گذاشتیم  با وحدت عقیده به کثرت رسیده ایم اینجا بجای واژه ی "من" ، "ما" گذاشتیم شور و شعور ناب حسینی خویش را در خیمه ی عزا به تماشا گذاشتیم زانو زدیم اگرچه در این روضه ها ولی دل را میان کرببلا جا گذاشتیم "سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است" ما نیز سر به دامن صحرا گذاشتیم "باز این چه رستخیز عظیم است"در حرم گویا قدم به محشر کبری گذاشتیم امشب هر آنکه آمده مهمان مسلم است حتی خود حسین پریشان مسلم است دلداده ای بخاطر دلدار میرود "پیک امام " و "محرم اسرار"میرود ترسی در او ز فتنه ی إبن زیاد نیست با غیرت و شکوه علی وار میرود او نیز شیر بیشه ای از نسل هاشمی ست تا قلب فتنه "مسلم کرار "میرود در یک نگاه کوفه ابوالفضل دیگری ست با شوکت و جلال علمدار میرود مسلم نگو بیا و بگو میثم حسین آن میثمی که خود به سر دار میرود کوچه به کوچه شهر دو صد گونه فرقه را در جستجوی یار فداکار میرود مثل عموش خسته از اوضاع روزگار مثل عموش دست به دیوار میرود بر دختران آل علی گریه میکند هر ساعتی که بر سر بازار میرود مسلم اگرچه گرم نماز عشای خویش کوفی سراغ درهم و دینار میرود خولی سراغ کعب نی و تازیانه و ... اشعث سراغ نیزه ی بسیار میرود تیر سه شعبه ی دگری میکند شکار بازار کوفه حرمله هربار میرود دارد سنان به شهر برای خریدن سرنیزه ای شبیه به مسمار میرود با نام و یاد حضرت زهرا توان گرفت بالای بام دارالعماره زبان گرفت جز گریه بر غریبی تو راه چاره نیست بر ظلم های کوفه توان نظاره نیست از این به بعد ماه تمام حمیده باش وقتی که آسمان شبش را ستاره نیست اول شهید راه توام ، راضی ام حسین "در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست" قاضی شریح خون تو را هم مباح خواند جز حکم قتل صبر تو روی مناره نیست جز تازیانه بر کمر هر پیاده و ... جز تیغ تیز بر کمر هر سواره نیست این مسلخی که دور و بر کوفه دیده ام جای سپیدی گلوی شیرخواره نیست اینجا کفن برای تو پیدا نمیشود جز بوریا برای تنی پاره پاره نیست إرجع الی مدینه ...پدر مادرم فدات إرجع الی مدینه ...مجالی دوباره نیست شرمنده ام که نامه نوشتم بیا حسین شرمنده ام که نامه نوشتم بیا حسین (ع) (ع) (ع) https://eitaa.com/khaksari_alireza1001
💠بازنشر شب دوم محرم ورودیه
🔸السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبا عَبْدِاللّٰهِ، صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْكَ يَا أَبا عَبْدِاللّٰهِ، رَحِمَكَ اللّٰهُ يَا أَبا عَبْدِاللّٰهِ، لَعَنَ اللّٰهُ مَنْ قَتَلَكَ، وَلَعَنَ اللّٰهُ مَنْ شَرِكَ فِي دَمِكَ، وَلَعَنَ اللّٰهُ مَنْ بَلَغَهُ ذٰلِكَ فَرَضِيَ بِهِ، أَنَا إِلَى اللّٰهِ مِنْ ذٰلِكَ بَرِيءٌ.🔸 ببر از کربلا ما را که اینجا جای ماندن نیست مگر تکلیف عهد کوفه مثل روز روشن نیست !!؟؟ اگر خونت بگیرد دامن هر بی وفایی را ندارد لاجرم تقصیر ؛ مادر پاکدامن نیست مصیبت را خودم دارم به چشم خویش می بینم اگر دلشوره ای هم هست نقل ام ایمن نیست برایت میکنم گریه ولی این کمترین کار است برایت میکنم زاری که راهی غیر شیون نیست برایت از مدینه پیرهن باید می آوردم که آوردم دگر اینک مرا دینی به گردن نیست سپردی مردها را تا زره بر تن کنند اما میان خیمه ها اندازه ی قاسم که جوشن نیست چه خوب اینکه عنان مرکبم دست ابوالفضل است امان از ساعتی که ساربانم محرم من نیست نگاه شمر از حالا به سمت خیمه ام باشد کسی اندازه ی او با من آشفته دشمن نیست خودت فکری برای بددهانی مثل خولی کن که زینب خواهر تو اهل هر حرفی شنیدن نیست https://eitaa.com/khaksari_alireza1001
🔸أَشْهَدُ أَنَّكَ حُجَّةُ اللَّهِ وَ ابْنُ حُجَّتِهِ وَ أَشْهَدُأَنَّكَ قَتِيلُ اللَّهِ وَ ابْنُ قَتِيلِهِ‏ وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ ثَارُ اللَّهِ وَ ابْنُ ثَارِهِ وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ وِتْرُ اللَّهِ الْمَوْتُورُ فِي السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ‏ وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ بَلَّغْتَ وَ نَصَحْتَ وَ وَفَيْتَ وَ أَوْفَيْتَ وَ جَاهَدْتَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ‏ 🔸 مسلم و مسعود و عبدالله و جندب آمده کربلا ! حر و حبیب و جون و شوذب آمده شمع و هفتاد و دو تا پروانه ی دلسوخته آفتابی در حصار ماه و کوکب آمده منبری نذر عقیله در حرم برپا شده اهل کوفه! باز هم استاد مکتب امده کربلا تا کوفه را دیگر قرق باید کنند عصمت الله عمه ی سادات زینب آمده تک تک اصحاب گرم نوکری زینب اند هاشمیون حافظان روسری زینب اند در میان گور می لرزد ابوسفیان به خود نسل فتنه طعمه ی روشنگری زینب اند ذوالفقار در نیامش بر کسی پوشیده نیست در تحیر از شکوه حیدری زینب اند با دم کوبنده ی تکبیر غوغایی شده کربلا با زینب کبری تماشایی شده شد قیامت این صدای نفخ صور محشر است محشرِ امروز اذان های علی اکبر است عطر و بوی مجتبی دارد مصلای حرم کربلا مبهوت و حیران حسن های حرم در میان خیمه با عمه تبانی می کند دختری شیرین زبان شیرین زبانی میکند مشک ها پر میشود با دست اب ور از اب خاطر اسوده سکینه خاطر اسوده رباب گرم بازی با علی اصغر تمام بچه ها دست پخت ام کلثوم است شام بچه ها تا رقیه خواب می اید به چشم اطهرش میشود دست عمو جان بالش زیر سرش برقرار است امنیت در چادر ناموس دین معجری دارد به سر بنت امیرالمومنین تحت بیرق نجمه های خیمه در اسایش اند با وجود حضرت عباس در ارامش اند صاعقه اما زمین را رنگ ماتم می زند  جمع  اهل بیت را یکباره بر هم می زند نزد خود می خواند اقا ریگ های داغ را پر کند انا الیه الراجعون افاق را گیرم اقا سر به راهش کرد ابن سعد را وا کند از سر چگونه قاتلین بعد را روضه مکشوف است پس دیگر چه جای گفتن است؟ دور تا دور خیام او سپاه دشمن است باغ سبزی پای هر نامه نشانش داده اند کربلا اصلا کجای آن شبیه گلشن است یک دل سیر از فرات ابی ننوشیده حسین شمر بی انصاف در فکر شریعه بستن است از نگاه خواهرش سنگین ترین روضه ها روضه ی سخت وداع و روضه ی دل کندن است عرض اندامی کند بین تمام تیغ ها خنجری که تشنه ی بوسه به پشت گردن است از همین امروز تقسیم غنیمت می کنند بین خولی و سنان دعوا سر پیراهن است از منا تا نینوا چشم حریص ساربان داد میزد هر قدم انگشترش مال من است گریه هم دارد غمش زیرا که بعد از کربلا قافله سالار زینب زاده ی ذی الجوشن است (ع) https://eitaa.com/khaksari_alireza1001
🔸اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ‏ يا اَوْلِيآءَ اللَّهِ وَاَحِبَّائَهُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَصْفِيآءَ اللَّهِ وَاَوِدَّآئَهُ، اَلسَّلامُ‏ عَلَيْكُمْ يا اَنْصارَ دينِ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَنْصارَ رَسُولِ اللَّهِ،اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَنْصارَ اَميرِ الْمُؤْمِنينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَنْصارَ فاطِمَةَ سَيِّدَةِ نِسآءِ الْعالَمينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَنْصارَ اَبي مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ عَلِىٍّ، الْوَلِىِّ النَّاصِحِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَنْصارَ اَبى‏ عَبْدِاللَّهِ🔸 لحظه لحظه عمر خود را خرج حضرت میکنم جز حرم جایی روم احساس غربت میکنم حاجت خود را اگر یک شب بگیرم میروم "لذتش را با تمام شهر قسمت میکنم" گریه ی در روضه اش یعنی همان خیرالعمل اشک میریزم برای او ، عبادت میکنم راه او یعنی همان إنا هدیناه السبیل بچه هایم را بدین گونه هدایت میکنم حوله ی احرام من شال عزای روضه هاست حاجی کرببلایم قصد قربت میکنم دور شش گوشه ش ذکر تلبیه سر میدهم من خدا را زیر آن قبه زیارت میکنم در لباس نوکری موی سپیدم آرزوست تا نفس دارم درِ این خانه خدمت میکنم استخوانی پیش پایم هم بیندازد بس است من به یک لقمه از این سفره قناعت میکنم حب مولایم برای من ملاک دوستی ست من فقط با دوستدارانش رفاقت میکنم زینت امروز روضه خون "زین الدین" هاست از شهیدان هم میان روضه دعوت میکنم با محرم با صفر اسلام جاوید است و بس یادی از نطق امام پیر امت میکنم امتداد روشن "هیهات من الذله" را در میان روضه ها هرشب روایت میکنم باز هم از جنس عهد مسلم و حرّ و حبیب با حسین عصر خود تجدید بیعت میکنم هم خودم هم بچه هایم هم پدر هم مادرم هرچه دارم را فقط خرج ولایت میکنم من به امید اجابت روز و شب با سوز دل در قنوت خود تمنای شهادت میکنم آمدم امشب بخوانم از شهید کربلا روضه خوانش هستم و ذکر مصیبت میکنم با سلام گریه دار "یا لثارات الحسین" هرشب از مهدی زهرا کسب رخصت میکنم روضه هایش میبرد دل را به سوی کربلا "بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا " سالها از درد هجرش چشم زمزم گریه کرد گریه کرد از غصه ، اما باز هم کم گریه کرد نه فقط یعقوبی از هجر نگاه یوسفش بلکه حتی آیه آیه سوره ی غم گریه کرد پابه پای ناله ام در عرش موسی ناله زد پابه پای گریه ام عیسی بن مریم گریه کرد پیش از آن که ما بباریم از غم عظمای او جبرییل از روضه هایش خواند و آدم گریه کرد فاطمه منزل به منزل از منا تا نینوا در میان قافله از فرط ماتم گریه کرد قبل از انگشتر که بر انگشت آقا اشک ریخت بی گمان در دست پرچم دار پرچم گریه کرد کربلا با غربت اش آمد به استقبال شان کربلا بر زائران خود دمادم گریه کرد با تماشای علی در زیر هرم آفتاب کربلا که جای خود حتی خدا هم گریه کرد پیش چشمانش تداعی میشود صحرای خون می تراود از  لبش إنا الیه راجعون دارد از یک سو سنان همراه لشگر می رسد شمر از سویی دگر با چند خنجر می رسد هم صدای طبل جنگ و هم صدای هلهله هم صدای کیسه های مملو از زر می رسد این طرف هفتاد و اندی مسلم بن  عوسجه آن طرف نیرو ولی چندین برابر می رسد نه فقط تازه نفس هایی شبیه حرمله پیرمرد چکمه پوشی با عصا سر می رسد هرچه که دارم تصور میکنم انصاف نیست گله ی گرگی برای یک کبوتر می رسد هر که نعل تازه از بازار کوفه میخرد ساعت اول نشد ساعات آخر می رسد تا که خورجین از طلا و سکه آخر پر کند خولی بی چشم و رو با پا نه با سر می رسد مطمئنم به همین زودی قیامت می شود جاده ی کرببلا دیگر به محشر می رسد محشری که خستگی آن به قاسم می رسد محشری که تشنگی آن به اصغر می رسد به برادر تیر و تیغ و نیزه و چوب و عصا تازیانه ، کعب نی ، سیلی به خواهر می رسد کربلا آغاز درد و غصه های زینب است شاهد زنجیرها بر دست و پای زینب است https://eitaa.com/khaksari_alireza1001