🔸سَلامُ اللّٰهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ وَسَلامُ مَلائِكَتِهِ الْمُقَرَّبِينَ ، وَأَنْبِيائِهِ الْمُرْسَلِينَ ، وَأَئِمَّتِهِ الْمُنْتَجَبِينَ ، وَعِبادِهِ الصَّالِحِينَ ، وَجَمِيعِ الشُّهَداءِ وَالصِّدِّيقِينَ ، وَالزَّاكِياتُ الطَّيِّباتُ فِيما تَغْتَدِي وَتَرُوحُ عَلَيْكَ يَا مُسْلِمَ بْنَ عَقِيلِ بْنِ أَبِي طالِبٍ وَرَحْمَةُ اللّٰهِ وَبَرَكاتُهُ؛🔸
هر چه گشتم شهر کوفه مالک اشتر نداشت
مسلم درمانده غیر طوعه همسنگر نداشت
شهر بود و قصه ی مسلم فروشی بلال
در وجودش ذره ای از غیرت مادر نداشت
انتظارم از سلیمان بیش از اینها بود حیف
هیچ کس مانند او حرف مرا باور نداشت
نامه بود از جانبش هر روز دستت می رسید
کفتر نامه برش ای کاش اصلا پر نداشت
پرسه می زد در پی تیر سه شعبه حرمله
کاش که بازار کوفه دیگر اهنگر نداشت
لشگر ابن زیاد از معجزات سکه است
ابن مرجانه میان چنته غیر از زر نداشت
تشنه ی خون تمام بستگان حیدر اند
کوفه ی نامرد دست از کشتن من برنداشت
در عجب از حکم قاضی القضات کوفه ام
تیغ می زد بر تو گرچه دست بر خنجر نداشت
پرده را بالا زدند از پیش چشمان ترم
دخترت را دیدم اما بر سرش معجر نداشت
زجر های شهر می آیند چنگم می زنند
حرف دارم می زنم با کینه سنگم می زنند
از دل از دشمنی لبریز می ترسم حسین
از سپاه شهر نفرت خیز می ترسم حسین
پیرمردان حریصی را به چشمم دیده ام
از عصای چوبی ناچیز می ترسم حسین
خنجر کندی نشانم می دهد شمر لعین
از همین تیغ نگشته تیز می ترسم حسین
در ضمیر من لبانت خودنمایی می کند
از وجود خیزران هم نیز می ترسم حسین
طاقت دیدن ندارم کوره ای از آتشم
میروم پیش قدم های تو قربانی شوم
مسلم اما پیرو اسلام اینان نیستم
تا بفهماند به عالم من مسلمان نیستم
بر سر دار بلا با سر نه با پا می برد
پیکرم را دشمنت برعکس بالا می برد
این بدان معنی ست که حرمت ندارد این بدن
بی عبا و بی عمامه بی ردا و پیرهن
محض خوشنودی امثال سنان و حرمله
پیکرم را می برند آخر به سوی مزبله
با غم غربت چه بر روز من آوردی حسین
کاش می شد از میان راه برگردی حسین
#علیرضا_خاکساری
#شعر_آئینی_مذهبی_هیئت
#محرمالحرام
#مسلمبنعقیلبنابیطالب
#اَمینُالحُسین(ع)
#نوحواعَلَیالحُسین(ع)
#حَیَّ_عَلَی_العَزا
#آجرک_الله_یاصاحبالزمان
https://eitaa.com/khaksari_alireza1001
🔸سَلامُ اللَّهِ الْعِلىِّ الْعَظيمِ،وَسَلامُ مَلائِكَتِهِ الْمُقَرَّبينَ، وَاَنْبِيآئِهِ الْمُرْسَلينَ، وَاَئِمَّتِهِ الْمُنْتَجَبينَ، وَعِبادِهِ الصَّالِحينَ، وَجَميعِ الشُّهَدآءِ وَالصِّدّيقينَ، وَالزَّاكِياتُ الطَّيِّباتُ فيما تَغْتَدى وَتَرُوحُ عَلَيْكَ يا مُسْلِمَ بْنَ عَقيلِ بْنِ اَبيطالِبٍ، وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكاتُهُ🔸
انگار در بهشت خدا پا گذاشتیم
وقتی قدم به مجلس آقا گذاشتیم
در این حسینیه شهدا صف کشیده اند
اینجامقدس است که ما پا گذاشتیم
با وحدت عقیده به کثرت رسیده ایم
اینجا بجای واژه ی "من" ، "ما" گذاشتیم
شور و شعور ناب حسینی خویش را
در خیمه ی عزا به تماشا گذاشتیم
زانو زدیم اگرچه در این روضه ها ولی
دل را میان کرببلا جا گذاشتیم
"سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است"
ما نیز سر به دامن صحرا گذاشتیم
"باز این چه رستخیز عظیم است"در حرم
گویا قدم به محشر کبری گذاشتیم
امشب هر آنکه آمده مهمان مسلم است
حتی خود حسین پریشان مسلم است
دلداده ای بخاطر دلدار میرود
"پیک امام " و "محرم اسرار"میرود
ترسی در او ز فتنه ی إبن زیاد نیست
با غیرت و شکوه علی وار میرود
او نیز شیر بیشه ای از نسل هاشمی ست
تا قلب فتنه "مسلم کرار "میرود
در یک نگاه کوفه ابوالفضل دیگری ست
با شوکت و جلال علمدار میرود
مسلم نگو بیا و بگو میثم حسین
آن میثمی که خود به سر دار میرود
کوچه به کوچه شهر دو صد گونه فرقه را
در جستجوی یار فداکار میرود
مثل عموش خسته از اوضاع روزگار
مثل عموش دست به دیوار میرود
بر دختران آل علی گریه میکند
هر ساعتی که بر سر بازار میرود
مسلم اگرچه گرم نماز عشای خویش
کوفی سراغ درهم و دینار میرود
خولی سراغ کعب نی و تازیانه و ...
اشعث سراغ نیزه ی بسیار میرود
تیر سه شعبه ی دگری میکند شکار
بازار کوفه حرمله هربار میرود
دارد سنان به شهر برای خریدن
سرنیزه ای شبیه به مسمار میرود
با نام و یاد حضرت زهرا توان گرفت
بالای بام دارالعماره زبان گرفت
جز گریه بر غریبی تو راه چاره نیست
بر ظلم های کوفه توان نظاره نیست
از این به بعد ماه تمام حمیده باش
وقتی که آسمان شبش را ستاره نیست
اول شهید راه توام ، راضی ام حسین
"در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست"
قاضی شریح خون تو را هم مباح خواند
جز حکم قتل صبر تو روی مناره نیست
جز تازیانه بر کمر هر پیاده و ...
جز تیغ تیز بر کمر هر سواره نیست
این مسلخی که دور و بر کوفه دیده ام
جای سپیدی گلوی شیرخواره نیست
اینجا کفن برای تو پیدا نمیشود
جز بوریا برای تنی پاره پاره نیست
إرجع الی مدینه ...پدر مادرم فدات
إرجع الی مدینه ...مجالی دوباره نیست
شرمنده ام که نامه نوشتم بیا حسین
شرمنده ام که نامه نوشتم بیا حسین
#علیرضا_خاکساری
#شعر_آئینی_مذهبی_هیئت
#محرمالحرام
#امینُالحسین(ع)
#وَصّیُالحسین(ع)
#مسلمبنعقیل
#حَیَّ_عَلَی_العَزا
#نوحوا_عَلَی_الحسین(ع)
#آجرک_الله_یاصاحبالزمان
https://eitaa.com/khaksari_alireza1001
🔸السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبا عَبْدِاللّٰهِ، صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْكَ يَا أَبا عَبْدِاللّٰهِ، رَحِمَكَ اللّٰهُ يَا أَبا عَبْدِاللّٰهِ، لَعَنَ اللّٰهُ مَنْ قَتَلَكَ، وَلَعَنَ اللّٰهُ مَنْ شَرِكَ فِي دَمِكَ، وَلَعَنَ اللّٰهُ مَنْ بَلَغَهُ ذٰلِكَ فَرَضِيَ بِهِ، أَنَا إِلَى اللّٰهِ مِنْ ذٰلِكَ بَرِيءٌ.🔸
ببر از کربلا ما را که اینجا جای ماندن نیست
مگر تکلیف عهد کوفه مثل روز روشن نیست !!؟؟
اگر خونت بگیرد دامن هر بی وفایی را
ندارد لاجرم تقصیر ؛ مادر پاکدامن نیست
مصیبت را خودم دارم به چشم خویش می بینم
اگر دلشوره ای هم هست نقل ام ایمن نیست
برایت میکنم گریه ولی این کمترین کار است
برایت میکنم زاری که راهی غیر شیون نیست
برایت از مدینه پیرهن باید می آوردم
که آوردم دگر اینک مرا دینی به گردن نیست
سپردی مردها را تا زره بر تن کنند اما
میان خیمه ها اندازه ی قاسم که جوشن نیست
چه خوب اینکه عنان مرکبم دست ابوالفضل است
امان از ساعتی که ساربانم محرم من نیست
نگاه شمر از حالا به سمت خیمه ام باشد
کسی اندازه ی او با من آشفته دشمن نیست
خودت فکری برای بددهانی مثل خولی کن
که زینب خواهر تو اهل هر حرفی شنیدن نیست
#علیرضا_خاکساری
#شعر_آئینی_مذهبی_هیئت
#محرمالحرام
#ورودیه
#حَیَّ_عَلَی_العَزا
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان
https://eitaa.com/khaksari_alireza1001
🔸أَشْهَدُ أَنَّكَ حُجَّةُ اللَّهِ وَ ابْنُ حُجَّتِهِ وَ أَشْهَدُأَنَّكَ قَتِيلُ اللَّهِ وَ ابْنُ قَتِيلِهِ وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ ثَارُ اللَّهِ وَ ابْنُ ثَارِهِ وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ وِتْرُ اللَّهِ الْمَوْتُورُ فِي السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ بَلَّغْتَ وَ نَصَحْتَ وَ وَفَيْتَ وَ أَوْفَيْتَ وَ جَاهَدْتَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ 🔸
مسلم و مسعود و عبدالله و جندب آمده
کربلا ! حر و حبیب و جون و شوذب آمده
شمع و هفتاد و دو تا پروانه ی دلسوخته
آفتابی در حصار ماه و کوکب آمده
منبری نذر عقیله در حرم برپا شده
اهل کوفه! باز هم استاد مکتب امده
کربلا تا کوفه را دیگر قرق باید کنند
عصمت الله عمه ی سادات زینب آمده
تک تک اصحاب گرم نوکری زینب اند
هاشمیون حافظان روسری زینب اند
در میان گور می لرزد ابوسفیان به خود
نسل فتنه طعمه ی روشنگری زینب اند
ذوالفقار در نیامش بر کسی پوشیده نیست
در تحیر از شکوه حیدری زینب اند
با دم کوبنده ی تکبیر غوغایی شده
کربلا با زینب کبری تماشایی شده
شد قیامت این صدای نفخ صور محشر است
محشرِ امروز اذان های علی اکبر است
عطر و بوی مجتبی دارد مصلای حرم
کربلا مبهوت و حیران حسن های حرم
در میان خیمه با عمه تبانی می کند
دختری شیرین زبان شیرین زبانی میکند
مشک ها پر میشود با دست اب ور از اب
خاطر اسوده سکینه خاطر اسوده رباب
گرم بازی با علی اصغر تمام بچه ها
دست پخت ام کلثوم است شام بچه ها
تا رقیه خواب می اید به چشم اطهرش
میشود دست عمو جان بالش زیر سرش
برقرار است امنیت در چادر ناموس دین
معجری دارد به سر بنت امیرالمومنین
تحت بیرق نجمه های خیمه در اسایش اند
با وجود حضرت عباس در ارامش اند
صاعقه اما زمین را رنگ ماتم می زند
جمع اهل بیت را یکباره بر هم می زند
نزد خود می خواند اقا ریگ های داغ را
پر کند انا الیه الراجعون افاق را
گیرم اقا سر به راهش کرد ابن سعد را
وا کند از سر چگونه قاتلین بعد را
روضه مکشوف است پس دیگر چه جای گفتن است؟
دور تا دور خیام او سپاه دشمن است
باغ سبزی پای هر نامه نشانش داده اند
کربلا اصلا کجای آن شبیه گلشن است
یک دل سیر از فرات ابی ننوشیده حسین
شمر بی انصاف در فکر شریعه بستن است
از نگاه خواهرش سنگین ترین روضه ها
روضه ی سخت وداع و روضه ی دل کندن است
عرض اندامی کند بین تمام تیغ ها
خنجری که تشنه ی بوسه به پشت گردن است
از همین امروز تقسیم غنیمت می کنند
بین خولی و سنان دعوا سر پیراهن است
از منا تا نینوا چشم حریص ساربان
داد میزد هر قدم انگشترش مال من است
گریه هم دارد غمش زیرا که بعد از کربلا
قافله سالار زینب زاده ی ذی الجوشن است
#علیرضا_خاکساری
#شعر_آئینی_مذهبی_هیئت
#محرمالحرام
#ورودیه
#نوحواعَلَیالحسین(ع)
#حَیَّ_عَلَی_العَزا
#آجرک_الله_یاصاحبالزمان
https://eitaa.com/khaksari_alireza1001
🔸اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَوْلِيآءَ اللَّهِ وَاَحِبَّائَهُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَصْفِيآءَ اللَّهِ وَاَوِدَّآئَهُ،
اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَنْصارَ دينِ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَنْصارَ رَسُولِ اللَّهِ،اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَنْصارَ اَميرِ الْمُؤْمِنينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَنْصارَ فاطِمَةَ سَيِّدَةِ نِسآءِ الْعالَمينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَنْصارَ اَبي مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ عَلِىٍّ، الْوَلِىِّ النَّاصِحِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَنْصارَ اَبى عَبْدِاللَّهِ🔸
لحظه لحظه عمر خود را خرج حضرت میکنم
جز حرم جایی روم احساس غربت میکنم
حاجت خود را اگر یک شب بگیرم میروم
"لذتش را با تمام شهر قسمت میکنم"
گریه ی در روضه اش یعنی همان خیرالعمل
اشک میریزم برای او ، عبادت میکنم
راه او یعنی همان إنا هدیناه السبیل
بچه هایم را بدین گونه هدایت میکنم
حوله ی احرام من شال عزای روضه هاست
حاجی کرببلایم قصد قربت میکنم
دور شش گوشه ش ذکر تلبیه سر میدهم
من خدا را زیر آن قبه زیارت میکنم
در لباس نوکری موی سپیدم آرزوست
تا نفس دارم درِ این خانه خدمت میکنم
استخوانی پیش پایم هم بیندازد بس است
من به یک لقمه از این سفره قناعت میکنم
حب مولایم برای من ملاک دوستی ست
من فقط با دوستدارانش رفاقت میکنم
زینت امروز روضه خون "زین الدین" هاست
از شهیدان هم میان روضه دعوت میکنم
با محرم با صفر اسلام جاوید است و بس
یادی از نطق امام پیر امت میکنم
امتداد روشن "هیهات من الذله" را
در میان روضه ها هرشب روایت میکنم
باز هم از جنس عهد مسلم و حرّ و حبیب
با حسین عصر خود تجدید بیعت میکنم
هم خودم هم بچه هایم هم پدر هم مادرم
هرچه دارم را فقط خرج ولایت میکنم
من به امید اجابت روز و شب با سوز دل
در قنوت خود تمنای شهادت میکنم
آمدم امشب بخوانم از شهید کربلا
روضه خوانش هستم و ذکر مصیبت میکنم
با سلام گریه دار "یا لثارات الحسین"
هرشب از مهدی زهرا کسب رخصت میکنم
روضه هایش میبرد دل را به سوی کربلا
"بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا "
سالها از درد هجرش چشم زمزم گریه کرد
گریه کرد از غصه ، اما باز هم کم گریه کرد
نه فقط یعقوبی از هجر نگاه یوسفش
بلکه حتی آیه آیه سوره ی غم گریه کرد
پابه پای ناله ام در عرش موسی ناله زد
پابه پای گریه ام عیسی بن مریم گریه کرد
پیش از آن که ما بباریم از غم عظمای او
جبرییل از روضه هایش خواند و آدم گریه کرد
فاطمه منزل به منزل از منا تا نینوا
در میان قافله از فرط ماتم گریه کرد
قبل از انگشتر که بر انگشت آقا اشک ریخت
بی گمان در دست پرچم دار پرچم گریه کرد
کربلا با غربت اش آمد به استقبال شان
کربلا بر زائران خود دمادم گریه کرد
با تماشای علی در زیر هرم آفتاب
کربلا که جای خود حتی خدا هم گریه کرد
پیش چشمانش تداعی میشود صحرای خون
می تراود از لبش إنا الیه راجعون
دارد از یک سو سنان همراه لشگر می رسد
شمر از سویی دگر با چند خنجر می رسد
هم صدای طبل جنگ و هم صدای هلهله
هم صدای کیسه های مملو از زر می رسد
این طرف هفتاد و اندی مسلم بن عوسجه
آن طرف نیرو ولی چندین برابر می رسد
نه فقط تازه نفس هایی شبیه حرمله
پیرمرد چکمه پوشی با عصا سر می رسد
هرچه که دارم تصور میکنم انصاف نیست
گله ی گرگی برای یک کبوتر می رسد
هر که نعل تازه از بازار کوفه میخرد
ساعت اول نشد ساعات آخر می رسد
تا که خورجین از طلا و سکه آخر پر کند
خولی بی چشم و رو با پا نه با سر می رسد
مطمئنم به همین زودی قیامت می شود
جاده ی کرببلا دیگر به محشر می رسد
محشری که خستگی آن به قاسم می رسد
محشری که تشنگی آن به اصغر می رسد
به برادر تیر و تیغ و نیزه و چوب و عصا
تازیانه ، کعب نی ، سیلی به خواهر می رسد
کربلا آغاز درد و غصه های زینب است
شاهد زنجیرها بر دست و پای زینب است
#علیرضا_خاکساری
#شعر_آئینی_مذهبی_هیئت
#محرمالحرام
#ورودیه
#کربلاءالمقدسه
#حَیَّ_عَلَی_العَزا
#نوحوا_عَلَی_الحسین
#آجرک_الله_یاصاحبالزمان
https://eitaa.com/khaksari_alireza1001
🔸يَا مُحَمَّدَاهْ بَنَاتُكَ سَبَايَا وَ ذُرِّيَّتُكَ مَقْتَلَةً تَسْفِي عَلَيْهِمْ رِيحُ الصَّبَا وَ هَذَا حُسَيْنٌ مَجْزُوزُ الرَّأْسِ مِنَ الْقَفَا مَسْلُوبُ الْعِمَامَةِ وَ الرِّدَاءِ بِأَبِي مَنْ أَضْحَى عَسْكَرُهُ فِي يَوْمِ الْإِثْنَيْنِ نَهْباً بِأَبِي مَنْ فُسْطَاطُهُ مُقَطَّعُ الْعُرَى بِأَبِي مَنْ لَا غَائِبٌ فَيُرْتَجَى وَ لَا جَرِيحٌ فَيُدَاوَى بِأَبِي مَنْ نَفْسِي لَهُ الْفِدَاءُ بِأَبِي الْمَهْمُومُ حَتَّى قَضَى بِأَبِي الْعَطْشَانُ🔸
دختری میپرسه آبادی کجاس؟
این طرفها موکب شادی کجاس؟
باباجون میخوام برات گل بچینم
باغ سر سبزی که قول دادی کجاس؟
خطبه هات که جون بده دیدنیه
کوفه رو تکون بده دیدنیه
تو مهیای نماز بشی بابا
اکبرت اذون بده دیدنیه
یادته مدینه نونوار شدم؟
یاعلی گفتم و دس به کار شدم؟
یادته گفتی بهم میریم سفر ؟
روی ناقه خوب و خوش سوار شدم
پس چرا همه ش دلم شور میزنه
گمونم که فصل لاله چیدنه
ماجرای قحطی کفن چیه ؟؟
چرا هی صحبت کهنه پیرهنه؟؟
برا چی این همه منت میکنن؟
برا چی تورو اذیت میکنن؟
مهمونو را(ه) نمیدن تو خونشون
اینجوری مهمونی دعوت میکنن؟
اینجا که موندنمون خطر داره
خیلی بی عاطفه زیر سر داره
اینجایی که گفتی خیمه بزنیم
آفتابش برا علی ضرر داره
راس میگن به دستور ابن زیاد
داره لشگر میرسه خیلی زیاد؟
هرکی از را(ه) میرسه عیب نداره
از خدا میخوام که حرمله نیاد
از چشات معلومه پر دردی بابا
از وفای کوفه دلسردی بابا
میشینم اینقده گریه میکنم
تا سوی مدینه برگردی بابا
هرکی پا بذاره این دور و برا
دنبال شکاره این دور و برا
نمیخوام از بغلت بیام پایین
چه همه خار داره این دور و برا
چرا هی به ساق پام خیره میشی ؟
میشینی و به چشام خیره میشی
بسه دیگه چرا هی بغض میکنی؟
به گوش و گوشواره هام خیره میشی
چرا اینجا اینقده هوا پسه ؟
چرا میوه های کوفه نارسه ؟
یه چیزی بگو دارم دق میکنم
خیلی عمه زینبم دلواپسه
غم تو غصه ی اهل حرمت
بمیرم برای اشک نم نم ت
کربلا آخر خطه گمونم
پس بزار یه دل سیر ببینمت
#علیرضا_خاکساری
#شعر_آئینی_مذهبی_هیئت
#ورودیه_کربلا
#محرم_الحرام
#حی_علی_العزا
#نوحوا_علی_الحسین(ع)
#آجرک_الله_یاصاحب_الزمان
https://eitaa.com/khaksari_alireza1001
🔸فَلَمَّا وَصَلَهَا قَالَ مَا اسْمُ هَذِهِ الْأَرْضِ فَقِيلَ كَرْبَلَاءُ فَقَالَ اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكَرْبِ وَ الْبَلَاءِ ثُمَّ قَالَ هَذَا مَوْضِعُ كَرْبٍ وَ بَلَاءٍ انْزِلُوا هَاهُنَا مَحَطُّ رِحَالِنَا وَ مَسْفَكُ دِمَائِنَا وَ هُنَا مَحَلُّ قُبُورِنَا بِهَذَا حَدَّثَنِي جَدِّي رَسُولُ اللَّه🔸
بابا ! ببین فکر مرا مشغول کرده
این سرزمین فکر مرا مشغول کرده
ناگفتنی ها را ز چشمان تو خواندم
"هل من معین..." فکر مرا مشغول کرده
می ترسم از خنّاس های شهر کوفه
درّ و ثمین فکر مرا مشغول کرده
دلواپسی من فقط محض رباب است
تنها همین فکر مرا مشغول کرده
محکم گره زد معجرم را در مدینه
ام البنین فکر مرا مشغول کرده
ای وای اگر سنگی به ابرویت بگیرد
زخم جبین فکر مرا مشغول کرده
رأس به روی نی به مویی بند باشد
باد اینچنین فکر مرا مشغول کرده
انگار مادر نوحه می خواند برایت
صوتی حزین فکر مرا مشغول کرده
انگشترت را در بیاور جان عمه
برق نگین فکر مرا مشغول کرده
گودی حنجر نه فقط کندی خنجر
بابا! ببین فکر مرا مشغول کرده
#علیرضا_خاکساری
#شعر_آئینی_مذهبی_هیئت
#ورودیه_کربلا
#محرم_الحرام
#حی_علی_العزا
#نوحوا_علی_الحسین(ع)
#آجرک_الله_یاصاحب_الزمان
https://eitaa.com/khaksari_alireza1001
🔸اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا سَیِّدَتَنـا رُقَیَّةَ، عَلَیْکِ التَّحِیَّةُ وَاَلسَّلامُ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکاتُهُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـا بِنْتَ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ عَلِیِّ بْنِ اَبی طالِبِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ سَیِّدَةِ نِسـاءِ الْعالَمینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ خَدیجَةَ الْکُبْرى اُمِّ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ🔸
اُف به دنیا ؛ رقیه سیلی خورد
بین صحرا رقیه سیلی خورد
دختری را برای سکه زدند
اُف به دنیا رقیه سیلی خورد
نیمه شب جای عمه خالی بود
تک و تنها رقیه سیلی خورد
هر چهل منزل از عمو پرسید
هر چهل جا رقیه سیلی خورد
کمتر از گل به او نمی گفتند
بعد سقا رقیه سیلی خورد
پهن شد شمر سفره اش هر شب
هر شب اما رقیه سیلی خورد
از شبث تازیانه ها اما
از سنان ها رقیه سیلی خورد
با همان لکنت زبان هربار
گفت: بابا ؛ رقیه سیلی خورد
به زمین خورد و گوشواره شکست
مثل زهرا رقیه سیلی خورد
***
هر اسیری که در اسارت گفت
زیر لب یارقیه ؛ سیلی خورد
#علیرضا_خاکساری
#شعر_آئینی_مذهبی_هیئت
#محرمالحرام
#ریحانه_سیدالشهدا
#حَیَّ_عَلَی_العَزا
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان
https://eitaa.com/khaksari_alireza1001
🔸اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الرَّضِیَّةُ الْمَرْضِیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا التَّقیّةُ النَّقیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الزَّکِیَّةُ الْفاضِلَةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ الْبَهِیَّةُ، صَلَّی اللهُ عَلَیْکِ وَعَلی رُوحِکِ وَبَدَنِکِ🔸
در غم هجر پدر کاری به جز شیون نداشت
اشک فرزند شهید اینقدر خندیدن نداشت
وارث درد هزار و نهصد و پنجاه زخم
جای سالم یک سر سوزن به روی تن نداشت
عاشقی می گفت روضه با کنایه بهتر است
گفتمش دیگر گل پژمرده ای چیدن نداشت
درد او زخم زبان ها بود زخم پا نبود
پای خود را میکشید آری ولی گفتن نداشت
دختری که هیچ کس از گل به او کمتر نگفت
از سنان و حرمله تاب لگد خوردن نداشت
با همان غیظی که اکبر را زدند او را زدند
وای من اما رقیه بر تنش جوشن نداشت
شمر می زد تازیانه زجر می زد کعب نی
دختری مثل رقیه این همه دشمن نداشت
کاش می شد تا بپوشاند سرش را از عمو
گیسوان سوخته در شعله ها دیدن نداشت
بارها با روسری اش اشک از چشمش گرفت
دستمال اشک دختربچه دزدیدن نداشت
بعد از ان که سینه ریز اش را به غارت برد شمر
زینتی غیر از غل و زنجیر بر گردن نداشت
تازیانه بود قوتش هر چهل منزل ولی
بی پناهی را سر بازار اوردن نداشت
آن که زد بر گوشواره های او چوب حراج
کینه خیلی داشت اما عاطفه اصلا نداشت
مجلس ختم سه ساله جای رقصیدن نبود
حیف شهر شام کاری غیر رقصیدن نداشت
****
با نگاه معجزه ویرانه را آباد کرد
بی وجود او خرابه طالعی روشن نداشت
#علیرضا_خاکساری
#شعر_آئینی_مذهبی_هیئت
#محرمالحرام
#ریحانةالحسین(ع)
#نوحواعَلَیالحسین(ع)
#حَیَّ_عَلَی_العَزا
#آجرک_الله_یاصاحبالزمان
https://eitaa.com/khaksari_alireza1001
🔸الأمالی للصدوق عن فاطمة بنت علیّ علیه السلام: إنَّ یَزیدَ لَعَنَهُ اللّهُ أمَرَ بِنِساءِ الحُسَینِ علیه السلام فَحُبِسنَ مَعَ عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ علیه السلام فی مَحبِسٍ، لا یَکُنُّهُم مِن حَرٍّ ولا قَرٍّ، حَتّى تَقَشَّرَت وُجوهُهُم🔸
من هم شبیه مادرم زهرا به سختی
پا میشوم از جای خود اما به سختی
بعد از سر تو قاتلت بال مرا چید
پر میزنم از شام عاشورا به سختی
آرامشم بعد از تو دیگر رخت بربست
گفتم به خود می افتم از فردا به سختی
بیش از همه دنبال انگشت تو گشتم
در نیمه های شب تک و تنها به سختی
آب خوشی پایین نرفته از گلویم
من خون دل هم میخورم حتی به سختی
با استخوان مویه کرده مویه کردم
خود را کشاندم در دل صحرا به سختی
خورد و خوراکم شد لگد با تازیانه
روز رقیه شب نشد الا به سختی
مثل لبان تو تن من هم کبود است
یک جای سالم میشود پیدا به سختی
تو روی نی بودی و من با تاول پا
سویت قدم برداشتم بابا به سختی
دامان خود را فرش راهت کردم از شوق
تا از طبق برداشتم سر را به سختی
این حجم اشک و ناله و دلتنگی ام را
دارد تحمل می کند دنیا به سختی
پهلو به پهلو می شوم شاید بخوابم
آنگونه که انسیه الحورا به سختی...
کاری ندارد از لبت بوسه گرفتن
من بوسه می گیرم ولی حالا به سختی
جان کندن راحت به طفل تو نیامد
جان می کَنم با این جراحت ها به سختی
غساله غسلم می دهد اما به اکراه
غساله غسلم می دهد اما به سختی
#علیرضا_خاکساری
#شعر_آئینی_مذهبی_هیئت
#حَیَّ_عَلَی_العَزا
#نوحواعَلَیالحسین
#ریحانه_الحسین(ع)
#آجرک_الله_یاصاحب_الزمان
https://eitaa.com/khaksari_alireza1001