eitaa logo
ریحانه
19.9هزار دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
993 ویدیو
197 فایل
ریحانه؛ بخش زن و خانواده رسانه KHAMENEI.IR 📲ارتباط با ما👇 @reyhaneh_contact
مشاهده در ایتا
دانلود
🎊 چندروزی بود به این فکر میکردم که چطور داستان غدیر رو برای بچه‌ها بگم که تا ابدالدهر توذهنشون بمونه وهیچوقت خاطره خوشش از ذهنشون پاک نشه. یه چرخی تو اینترنت و اینستگرام زدم دیدم بازی‌ها وجعبه‌های فرهنگی غدیرانه قشنگی برای بچه‌ها آماده کردن. اما هزینه‌هاش برای منی که سه تابچه دارم بالا بود. با همسرم سری به بوستان کتاب کودک زدیم. دنبال یک کتاب کودکانه‌ای بودم که داستان غدیر رو به زیباترین و لذتبخش‌ترین حالت ممکن تعریف کنه. چندکتاب‌فروشی دیگه هم رفتیم و درنهایت کتاب مناسب رو خریدیم. ‌ جدای از روز عید که قراره یه جشن خوب وساده کنار بچه‌ها داشته باشیم، بازم یه چیزایی کم بود. بعد از اینکه بچه هارو خوابوندم؛ نشستم و با کاغذ رنگی ریسه‌ها و چراغ‌های رنگی رنگی درست کردم و همینطور تزئینات کاغذی برای روز جشن. برای هرکدوم از بچه‌ها جدا یک بسته غدیرانه درست کردم که روز جشن خودشون به سلیقه خودشون تزیین کنن ومسابقه بدن و جایزه بگیرن. ‌ برای مسابقه سه تاپازل غدیر گرفتم که سر یک زمان مشخص ببینیم کی زوتر بعد از شنیدن داستان غدیر، پازلش رو حل میکنه. برای مسابقه ایده زیاد بود، ولی دیدم بچه‌ها خیلی پازل دوست دارن و هروقت مناسبت خاصی میشه براشون پازل با همون موضوع میخرم. ‌ جایزه های مسابقه هم به نفرات اول تاسوم تعلق میگیره! چون سه تا بچه دارم. ‌ خیلی کارهای قشنگی میشه انجام داد تو این روز خجسته به شرطی که بسم الله بگیم ودغدغه داشته باشیم. حتی اگر دغدغمون درحد پخت کیک، جشن خانوادگی، عیدی به نیازمند باشه. از شهر قم
🏴امروز دوبار اشتباه صدایت زدم. عمار ام را علی صدا زدم. اشتباهم مرا به گریه انداخته. روضه ی زنانه پایش باز شده به کنج دلتنگ دلم تو علی نیستی ولی امشب ۶ ماهگی‌ات تکمیل میشود. میشوی رویای مجسم زنی که آرزو داشت محرم حسین علیه السلام شش ماهه در آغوشش باشد، سپید و سبز بپوشاندش و روانه دست پیر روضه خوانش کند. قامت کوچکت مجلس ارباب را قیامت کند، تو گریه کنی و من دلم آرام گیرد که فصل نوکری‌ات آغاز شده. آرزو هایم پروتکل نمیفهمند، آرزوها حسرت نمیفهمند، بغض می‌شوند و اشک می‌شوند و می‌بارند و می‌بارند . شش ماه است که روضه‌ی زنانه گرفته‌ام، روضه‌ها تمام نمی‌شود، فصل به فصل تکثیر می‌شوند. مثلا روضه ی عطر دهان شیرخواره‌ام، یا روضه‌ی نفس‌های گرم و کوتاه و عمیقش، یا مثلا روضه‌ی چین‌های دلچسب زیر گلویش که زود عرق سوز میشوند، روضه ی ترسیدنش از هیاهو را روضه‌ی امان از ظهر گرم تابستان را روضه‌ی بیقراری بی‌امانی و بیچارگی مادر. ‌ میان خواب که می‌خندی من گریه می‌کنم، وقت شنیدن صدای ذوق زده‌ات از شعف شنیدن صدای پدر من گریه میکنم. این روزها که آب میخوری من گریه می‌کنم ، ده سی سی آب گریه ندارد ولی من گریه می‌کنم برای نشستنت، برای دست و پا زدنت برای قدرت نمایی‌های کودکانه‌ات هم گریه میکنم. برای شیرینی بی تکرار شش ماهه‌ام گریه میکنم . هیچ روضه‌خوانی روضه‌ی زنانه بلد نیست، روضه‌های زنانه مخزن الاسرار زنان شیعه اند. رباب سلام الله گوشه دلشان می‌خواند و بیچاره شان میکند. امشب روی دست های من علی می‌شوی، روضه خوان شش ماهه من میشوی، من روی دست هایم بلندت میکنم، و اربابم را صدا میکنم؛ يا اباعَبْدِاللَّه! اوَفَيْتُ؟ ما بیچاره های ترسو و مستاصل و ببخش آقا، نشد. ‌ ◾▪️ @khamenei_Reyhaneh
🌸 بخشی از نظرات مخاطبین ریحانه درباره‌ی مهدکودک‌ها 👇 کودکان بسان زمین حاصلخیزی هستند که مستعد کشت هر بذری هستند. لذا بعد از تربیت خانوادگی، باید دید که مهد کودک و مربیان آن تا چه حد معتقد و در عین حال توانا در القای تربیت الهی و قرآنی به کودکان هستند، در غیر این صورت خمیرمایه فکری کودک با مطالبی شکل می‌گیرد که اثرات منفی آن بعدها مشخص می‌شود. بنابراین: .۱ خانواده‌ها باید در انتخاب مهد کودک دقت کافی به عمل آورند، وگرنه هرقدر در منزل به تربیت فرزند خود بکوشند، زحمات آنها در مهد کودک خنثی میشود و گاه اثر منفی و معکوس به خود می‌گیرد و شخصیت دوگانه‌ای برای کودک به ارمغان می‌آورد. ۲. جریان نظارتی مشخصی بر عملکرد مهدهای کودک از نظر تربیتی وجود ندارد و برنامه‌های غیر اخلاقی و گاه غیر شرعی هم به گوش می‌رسد. بالاخره مهد کودک زیر نظر چه نهاد مشخصی است؟ آموزش و پرورش، بهزیستی یا....؟ ۳. حتی الامکان در مناطق پرجمعیت باید مهدهای دختران از پسران جدا شود. ۴. دختران و خانم‌های مذهبی که شرایط تحصیلی و روحی لازم برای تاسیس مهدهای کودک را دارند، راه اندازی مهد کودک‌های مذهبی را به عنوان یک وظیفه شرعی و ملی تلقی کنند. ۵. خیرین مذهبی نیز باید در تامین مکان و بودجه لازم برای تاسیس مهدهای کودک مساعدت کنند. ۶. گرایش تحصیلی مهد کودک در دانشگاه‌های تربیت معلم با اولویت برای دختران دانشجو تاسیس شود تا مربیان مهدهای کودک ازعلم و دانش تربیت کودک و روانشناسی کودک بهره مند شوند. ۷. دوره‌های بازآموزی روانشناسی کودک از دیدگاه اسلام برای مربیان فعلی مهدهای کودک گذاشته شود. ۸. در یکی از شبکه‌های تلویزیونی، هفته‌ای چند جلسه نکات لازم به مربیان مهدهای کودک آموزش داده شود. بطور مشابه به خانواده‌ها نیز آموزش دهند که چگونه با مهدهای کودک در تعامل باشند. ۹. در برخی از کشورها طرح موفقی را برای مهدهای کودک اجرا کرده که نتیجه بسیار مطلوبی داده است و آن اینکه تلفیقی از مهدکودک و خانه سالمندان را با هم اجرا کردند تا پدربزرگ و مادربزرگ‌هایی که از نظر جسمی، روحی و حافظه توان سروکله زدن با کودکان را دارند به مربیان کمک کنند. در این شرایط هم این سالمندان از شرایط روحی خوبی برخوردار می‌شوند و احساس تنهایی نمی‌کنند و به کودکان مانند نوه‌های خود محبت می‌کنند و هم کودکان احساس می‌کنند که در آغوش پر مهر پدربزرگ و مادربزرگ خود و در حقیقت شبیه خانواده خود تربیت می‌شوند. ۱۰. کتاب «کودک از نظر وراثت و تربیت » نوشته مرحوم فلسفی و امثال این کتاب که در تربیت کودکان از نظر اسلام نوشته شده، باید به خانواده‌ها و مربیان مهدهای کودک معرفی شود و در دانشگاه‌های تربیت مربی برای مهد کودک تدریس شود. ۱۱. در کلاس‌های آموزشی قبل از ازدواج که طی چند ساعت برای زوج‌های جوان گذاشته می‌شود، مطالبی در خصوص اهمیت تربیت کودک از قبل از انعقاد نطفه تا شیر مادر و بعد مهدکودک بیان شود و کتاب‌های در تربیت کودک به آنها اهدا یا معرفی شود. 📱 نظرات دیگر مخاطبان را می‌توانید در صفحه‌ی اینستاگرام "باشگاه مخاطبان ریحانه" به آدرس https://instagram.com/reyhaneh_fans بخوانید. ❣ @khamenei_Reyhaneh
🏴 پدرم چند سال بود به همراه مردهای دیگه توفیق سفر اربعین داشتند اما تا حالا نصیب و روزی من نشده بود. دوسال پیش وقتی خیلی دلمون می‌خواست ما هم بریم، یک ذره مقاومت بود که نه اربعین جای خانم‌ها نیست و سخته! اما با این حال خدا روزی کرد و امام حسین (ع) طلبیدند و با همکاری پدرم من هم آماده سفر شدم. حس میکردم تو اون سفر به جز همه برکاتش و همه اتفاقاتش، قراره یه گوشه‌ای از مصائب و ویژگی‌ها و درجات حضرت زینب (س) را نشونمون بدن. جاهای مختلفی روضه‌های حضرت جلو چشمت میاد. موقع برگشتن وقتی به دلیل ازدیاد جمعیت از دور سلام دادیم و زیارت اربعین خوندیم، راه افتادیم به سمت گاراژ ماشین‌ها تا برگردیم شلمچه، اما به دلایلی نشد سوار ماشین بشیم، اونجا پر بود از تریلی‌های بزرگ که جمعیت زیادی را سوار می‌کردند. ‌ مردهایی که همراهمون بودن گفتن که بریم سوار تریلی بشیم. موقع سوار شدن متوجه شدیم که تریلی نردبان ندارد! خیلی بلند بود و من نمی‌تونستم سوار بشم. خدا را شکر ما همراهمون محرم داشتیم من بابام وعموم و داییم همراهم بودن یکی از پایین من را بلند کرد یکی هم از بالا دستامو می‌کشید و خلاصه من سوار تریلی شدم. خنده‌م گرفته بود که چه طوری سوار شدم. به دلیل ازدیاد جمعیت یه سری‌ها لبه تریلی نشسته بودن، بعضی ایستاده بودند. خلاصه جمعیت فشرده سوار شده بود، خانم‌های خیلی کمی توی این همه جمعیت بودن شاید اندازه انگشت‌های دست. من هم نشستم کف تریلی! چادر و روسری مشکی سرم بود اما با وجود اینکه بین این همه زائر مخلص آقا بودیم، سختم بود. پس پوشیه چادرم را بستم. وقتی که به این موضوع فکر میکردم یاد وقایع اسارت افتادم. زمانی که بعد از عاشورا حضرت زینب خواست سوار ناقه بشه، من اینجا کلی محرم داشتم که دور و برم را بگیرند و کمکم کنند اما حضرت زینب (س) هیچ کس براش نمونده بود. من اینجا درسته بین تعداد زیادی مرد بودم اما مردهایی بودند که مرد بودند که محب سیدالشهدا (ع) بودند اما الهی بمیرم برای بانویی که اسیر شد بین این همه نامرد، دشمنای این خاندان بین کسایی که دلشون از سنگ سنگتر و قلبشون از سیاهی سیاه‌تر. وقتی فکر کردم دیدم شاید این لحظات را فقط یه زن درک کنه. اربعین لحظه به لحظه روضه بانوی کربلاست. @khamenei_Reyhaneh