eitaa logo
ریحانه
19.9هزار دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
993 ویدیو
197 فایل
ریحانه؛ بخش زن و خانواده رسانه KHAMENEI.IR 📲ارتباط با ما👇 @reyhaneh_contact
مشاهده در ایتا
دانلود
💎 سه روز روزه برای عروسی خدایی 🎙 گفتگوی ریحانه با خانم فرزانه سیاهکالی، همسر بخش اول ⁉️ قضیه‌ی نذر سه روز قبل از مراسم عروسی‌تان چه بود؟ 🎉 همسر شهید: قرار بود دوم آبان سال ۹۱ (مصادف با عید غدیرخم) کنیم. برای اینکه در این مراسم گناهی پیش نیاید، تصمیم گرفتیم سه روز روزه بگیریم. خدا را شکر در جشن عروسی‌مان هم گناهی پیش نیامد. ⁉️ از ویژگی‌های اخلاقی و رفتاری شهید بگویید. 🌼 همسر شهید: به پدر و مادرش خیلی احترام می‌گذاشت. یک بار که در اثر تصادف باید در خانه می‌ماند، با اینکه حالش اصلاً خوب نبود، وقتی مادرش تماس می‌گرفت، اگر دراز کشیده بود، می‌نشست و اگر نشسته بود، می‌ایستاد. به ایشان می‌گفتم « ، شما را نمی‌بیند؛ لازم نیست تغییر وضعیت بدهی و مؤدبانه‌تر رفتار کنی.» اما میگفت: «مادر نمی‌بیند، خدا که می‌بیند.» ☪️ به و پایبند بود. روزی دو صفحه با معنی می‌خواند. بعد از ، را شروع کرد و حافظ پنج جزء شد. به هم خیلی علاقه داشت. با تلاش ایشان و به کمک کتاب و مباحثه، یکی از دانشجویان اهل‌تسنن دانشگاه علوم پزشکی هم شیعه شد. 🌟 خیلی اخلاق‌مدار و اهل انفاق بود. یک بار که از خانه بیرون رفته بود، خیلی طول کشید تا برگردد. با اصرار من، دلیلش را توضیح داد: فرد نیازمندی سر کوچه‌ی ما بود و آقا حمید هر روز به ایشان کمک می‌کرد. اما آن روز چون لباسش را عوض کرده بود و در جیبش پول نداشت، از مسیر دیگری آمده بود تا با او روبه‌رو نشود و خجالت نکشد که نمی‌تواند کمکش کند. 💵 وقتی کسی از ایشان کمک مالی می‌خواست، حتی اگر خودمان پول نداشتیم که بدهیم، از نزدیکان پول می‌گرفت و به او می‌داد تا نیازش را پیش فرد دیگری نبرد. می‌گفت «اگر پول داری و به کسی می‌دهی، می‌شود ؛ اما اگر پول نداری و از جایی جور می‌کنی، می‌شود ؛ که ارزشش از انفاق بیشتر است.» خادم اردوهای راهیان نور هم بودند. ❣️ @Khamenei_Reyhaneh
💎 پدرم اسم حمید را خط میزد! 🎙 گفتگوی ریحانه با همسر بخش دوم ⁉️ نگاه سیاسی شهید چگونه بود؟ 🌼 اهل جناح‌های سیاسی نبود و نگاهش تماماً به آقا بود. سعی می‌کرد نه از ایشان جلو بزند، نه عقب بماند؛ در یک کلام، انقلابی بود. در وصیت‌نامه‌اش هم نوشت: «مادامی که پشت‌سر ولی‌فقیه باشیم و مطیع ولایت باشیم و در راه و مسیر همیشه سرافراز حضرت ولی‌عصر (عج) قرار بگیریم، پیروز خواهیم بود، چرا که نقطه‌ی قوت ما ولایت است.» ⁉️ چگونه به سوریه رفتند؟ 🔰 ایشان پاسدار بود، اما به‌صورت داوطلبانه به سوریه رفت. در محل کارشان قرعه‌کشی می‌کردند، اما اسمش درنمی‌آمد. خیلی ناراحت بود که از این قافله جا مانده‌. متوجه شدم پدرم - که ایشان هم پاسدار هستند - اسم آقا حمید را از قرعه‌کشی‌ها خط می‌زنند. 🔸به منزل پدرم رفتم و به ایشان گفتم «اگر آقا حمید همسر من است و من از علایقش خبر دارم و اگر حقی دارم، می‌گویم اجازه بدهید برود، من از حقم می‌گذرم.» والدینم ابتدا ممانعت کردند و گفتند خطرناک است، شهید می‌شود و...؛ ولی گفتم: «به نظرم راه اصیل و درست این است که بگذاریم برود...» همان‌جا به پدرم قول دادم که اگر اتفاقی برای آقا حمید افتاد، پیش پدرم هرگز گریه نکنم. دوره‌ی بعد قرعه‌کشی، اسم آقا حمید درآمد و ایشان طلبیده شد. ⁉️ چرا این‌قدر اصرار داشتند به سوریه بروند؟ ✅ چندین دلیل داشت؛ اول، فرمایش حضرت امیر (ع) بود که می‌فرمایند اگر مسلمانی فریاد دادخواهی مسلمانی را بشنود و کمکش نکند، مسلمان نیست. دلیل دیگر، جلوگیری از تحریف اسلام و قرآن، توسط تکفیری‌ها بود. حفظ حرم خانم زینب کبری (س) نیز دلیل مهم دیگر بود. 🌐 منطقی‌تر هم این است که دفاع از ایران، در فاصله‌ای دورتر از مرزهای کشور انجام شود، نه در خود مرز، تا حتی امنیت شهرهای مرزی هم تهدید نشود؛ این هم دلیل دیگر اصرار ایشان بود. ❣️ @Khamenei_Reyhaneh
🏡 در خانه‌ی چهل متری، خوشبخت‌ترین بودیم 🎙 گفتگوی ریحانه با همسر بخش سوم ⁉️ نحوه‌ی معیشت و سبک زندگی مشترکتان چطور بود؟ 🛍 سالی که ما ازدواج کردیم، مشکلات اقتصادی به‌شدت الان نبود. این‌قدر هم به خرید کالای ایرانی تأکید نمی‌شد، اما ایشان اصرار داشت تمام وسایل جهیزیه‌ام را ایرانی بخریم؛ حتی به مادرم گفت «اگر جنس خارجی تهیه کنید، می‌برم پس می‌دهم!» یک بار چای و نوشابه‌ی خارجی خریده بودم، آقا حمید مقداری از چای نوشید و گفت «خوش‌طعم است؛ اسمش چیست؟» وقتی اسمش را گفتم، گفت «این که خارجی است! اشتباه کردید خریدید. دفعه‌ی دیگر جنس خارجی نخرید.» فنجان را کنار گذاشت و بقیه‌ی چای‌شان را هم نخورد. وقتی برای خرید بیرون می‌رفتیم، به فروشنده می‌گفت فقط اجناس ایرانی را برایمان بیاورد. 🔊 ایشان به نقل از حضرت آقا می‌گفتند «ملاک حلال و حرام بودن فیلم و موسیقی، پخش شدن از رسانه نیست.» و به‌شدت در مورد این مسئله مراقبت می‌کرد. 💞 زندگی ساده‌ای داشتیم. مراسم عروسی‌مان را هم بسیار ساده، با لباس عروس ساده، یک مدل غذا و سالاد، و کم‌خرج برگزار کردیم. آقا حمید گفته بود غذاها را در دیس بکشند تا هرکس به اندازه‌ی تمایل، برای خودش بکشد که اسراف نشود. حتی برای جلوگیری از اسراف، به مسئولان سالن سپرده بود به مهمان‌ها ظرف یک‌بارمصرف بدهند تا هرکسی باقی‌مانده‌ی غذایش را ببرد. 🏘 ایشان برای اجاره‌ی خانه‌ی مشترک، مقداری پول داشت؛ خانه‌ی بزرگ و نوسازی در منطقه‌ی خوبی از شهر پیدا کردیم. وقتی پسندیدیم و از خانه خارج شدیم، گوشی آقا حمید زنگ خورد. وقتی تلفن‌شان تمام شد، گفت «یکی از دوستانم دنبال خانه است و پولش کافی نیست. قبول می‌کنی مقداری از پولمان را به آن‌ها بدهیم؟» قبول کردم و نصف پول پیش خانه‌مان را به آن‌ها دادیم. نهایتاً یک خانه‌ی ۴۰ متری و قدیمی را در محله‌ای پایین شهر اجاره کردیم. سال بعد که به طبقه‌ی بالای همان خانه نقل مکان کردیم، از سقفش آب وارد خانه می‌شد... اگرچه رفاه و آسایش دنیایی‌مان در آن خانه کم بود، اما آرامش و ایمانی که از نگاه خدا و امام زمان (عج) نصیبمان می‌شد، بسیار دلچسب بود. حقوق اندک آقا حمید برکت زیادی داشت. من در آن خانه‌ی ۴۰ متری، به‌شدت خوشبخت بودم. 🍱 می‌گفت «هر روز، غذایمان نذر یکی از اهل‌بیت (ع) باشد و غذا، هر روز با یکی از اسامی خداوند طبخ شود. وقتی اسم «نذری» روی غذا می‌آید، یعنی باید مراقب باشید یک دانه برنج هم اسراف نشود.» اقلام خوراکی خانه را هم تماماً ایرانی تهیه می‌کرد. 🌺 رهبر انقلاب اخیرا در دیدار اعضای مجلس خبرگان به این شهید مدافع حرم و سبک‌زندگی این زوج جوان اشاره کردند. ❣️ @Khamenei_Reyhaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💗 دلم را لرزاندی؛ اما ایمانم را نمیتوانی! 🎙 گفتگوی ریحانه با همسر #شهید_حمید_سیاهکالی بخش چهارم ⁉️ در روز خداحافظی چه اتفاقی افتاد؟ 🌷 برای خداحافظی به منزل مادرش رفت. وقتی به خانه برگشت پرسیدم «عمه خیلی گریه کرد؟»، گفتند «گریه کرد، ولی هیچی نگفت.»