eitaa logo
ریحانه
19.8هزار دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
1هزار ویدیو
201 فایل
ریحانه؛ بخش زن و خانواده رسانه KHAMENEI.IR 📲ارتباط با ما👇 @reyhaneh_contact
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸 حاشیه‌هایی از دیدار شاعران با رهبرانقلاب 📝 به قلم بانوی شاعر، خانم (بخش اول) ☕️ بر خلاف روال دیدارهای سالهای گذشته، موقع افطار نیامدند دم در اتاق خانم‌ها برای احوالپرسی. 🚪 بعد از افطار هم گفتند آقا رفتند حسینیه و دیگر نمی‌آیند دم در اتاق. دوبار دسته جمعی صف کشیده بودیم جلوی ورودی و دوبار ناامید مانده بودیم. بالا که رفتیم، همه با رفتیم. 🌹 با صدای صلوات مردها که در قسمت غربی حسینیه بودند، فهمیدیم آقا آمدند، همه ادب کردیم و ایستادیم. 😍 فکرش را هم نمیکردیم آقا مسیرشان را کج کنند سمت ما، جلوی ما بایستند و شروع کنند خوش و بش و و دلجویی. ☺️ خیلی چسبید. زن، خانواده و در نگاه رهبرانقلاب👇 ❣
🌸 حاشیه‌هایی از دیدار شاعران با رهبرانقلاب 📝 به قلم بانوی شاعر، خانم (بخش دوم) 💖 آقا تمام شعرهای خوانده شده در جلسه را با دقت و موشکافانه گوش میکردند ولی به خانم‌ها عنایت خاصی داشتند. 😍 خانم شعرخوانی‌اش را با جمله ی صمیمی "مهربانترین سلام به مهربانترین پدر" شروع کرد و مهربانترین جواب سلام دنیا را از رهبر شنید. ✅ بعد از تمام شدن شعر خانم ، رهبر با حضور ذهن همیشگی‌شان اشاره کردند که بیت ششم مجددا خوانده شود و وقتی خوانده شد یادآور شدند که یا فعل اینجا باید تبدیل شود به "ننهاده بود" و یا خدا نباید به عنوان فاعل بیاید. 📝 خانم هم که شعرش را خواند آقا از او خواستند بیت چهارم را بازخوانی کند و بعد گفتند «زیر نوشتن که نمی‌زنند! زیر گریه می‌زنند. این شکل رو در شعر بیارید صحیح تر هست و معنا میده» 👦👧 اما جالبترین مکالمه رهبر با خانم‌های شاعر، بعد از شعر خانم صورت گرفت که شعری با ردیف و با مخاطب قرار دادن فرزند، خواندند که آقا هم در خلال شعر چندجایی تحسین کردند و هم انتهای شعر پرسیدند: «برای فرزند اولتون سروده بودید این شعر رو دیگه؟» و خانم طباطبایی بعد از لختی درنگ گفتند: «ان‌شالله!» 💐 و با این جواب خنده به لب‌های رهبر و حاضرین در جلسه که هیچکدام فکر نمیکردند شاعر هنوز نشده و برای فرزند آینده‌اش شعر گفته باشد، نشست. رهبر برای ایشان دعا کردند که خداوند چندین فرزند صالح بهشان عطا کند. زن، خانواده و در نگاه رهبرانقلاب👇 ❣
🌸 حاشیه‌هایی از دیدار شاعران با رهبرانقلاب 📝 به قلم بانوی شاعر، خانم (بخش سوم و پایانی) 🌱 برای من که در تمام سال‌های مدرسه، سال‌های دانشگاه، سفرهای خانوادگی اتوبوسی، همایش‌ها و جشن‌ها و قس‌علیهذا عادت داشتم به نشستن در ردیف آخر، نشستن در ردیف اول کار آسانی نبود. ولی از آن جایی که ترتیب نشستن از قبل مشخص شده بود، باید این اتفاق می‌افتاد. آن هم جلوی با ابهت‌ترین مردی که در تمام زندگی‌ام با او روبه‌رو می شدم. 📺 جایم اين بار مثل دو دفعه قبل نبود، وقتی آقا سرشان را به سمت خانم‌ها می‌چرخاندند دیگر نمی‌توانستم پشت نفر جلویی‌ام قایم بشوم. نمی‌توانستم با خیال راحت از ناباوری اين كه دارم بدون واسطه‌ای به اسم تلويزيون ایشان را می‌بينم و یا صدایشان را می‌شنوم گوله گوله اشک بریزم و خیالم راحت باشد جایم طوری است كه کمتر چشم یا دوربینی می‌تواند صحنه را ثبت و ضبط کند. 😌 نمی‌توانستم از استرس و هيجانِ نفس كشيدن در اتاقی كه ایشان هم در آن نفس می‌کشید، تمام مدت پاهایم را مثل آونگ تكان بدهم، نمی‌توانستم سه تا شيشه آب‌معدنی و يک فلاسك چايی را در دوساعت خالی كنم، نمی‌توانستم و از اين همه نتوانستن می‌ترسيدم. حتی می‌ترسيدم نگاهشان كنم. ☕️ اول‌های جلسه سرم پايين بود و چشم‌هایم را دوخته بودم به زیلوی كف حسينيه، تا وقتي بی‌هوا گفتند: «بگين يه چایی به من بدن، خشك شد دهنم» نمی‌دانم چرا، ولی لحن صميمی و مهربان صدایشان غرقم كرد در خودش. 🌹 يادم رفت نبايد گريه كنم، يادم رفت نبايد سرم را بياورم بالا و نگاهشان كنم، يادم رفت از چی می‌ترسيدم حتی و سرم را چرخاندم سمتش. حواسش به شعر شنيدن بود. با همان ابهت و صلابت قبل، ولی به همان اندازه نورانی و آرامش‌بخش. حس كردم تمام غصه‌های زندگی‌ام در لحظه محو شدند. تمام دغدغه‌هایم، ترس‌هایم، دلشوره‌هایم... 😍 منی كه فكر می‌كردم محال است بتوانم مستقيم نگاهشان كنم، حالا نمی‌توانستم چشم ازشان بردارم. تا آخر جلسه، گوشم به شعرا بود و چشمم به حضرت ماه. با یک لبخند پر از آرامش و یک دستمالی كه چند دقيقه یک بار اشك‌هايی كه قل می‌خوردند روی صورتم و خشك می‌کرد... و چقدر سخت است تعريف كردن حسی كه در واژه نمی‌گنجد... http://khl.ink/s1s زن، خانواده و در نگاه رهبرانقلاب👇 ❣
🕯 مانده‌ام روی قول‌هايم... ☀️ به‌مناسبت تقدیم می‌کند به: همه‌ی مادرهایی که برای فرزندانشان پدری می‌کنند! . قول دادم كه مردِ خانه شوم غير مادر، كمي پدر باشم نگُذارم كسي بفهمد اگر چند روووز از تو بي خبر باشم . قول دادم كه در نبودن تو روي پايم بايستم چون كوه خم نيفتد به ابرويم از درد هر قَدَر سخت باشد و انبوه . قول دادم كه پيش چشم كسي ضربه اي به غرورمان نخورد از من و قول ها، خيالت تخت! آب هم در دلت تكان نخورد✋ . هر سحر زير گوش فرزندت نوحه ي بويِ سيب مي‌خوانم نذر كردم كه زووود برگردي هر شب اَمّن يُجيب مي‌خوانم . روزها دور و دير ميگُذرند دورمان را گرفته طوفان ها نه فقط خنده رفته از لب من بلكه از روي كلّ گلدان ها.... . مانده ام روي قول هايم...آه با دلي تنگ و چهره اي بي تاب فكر من را نكن ولي هر شب پسرت سخت می‌پرد از خواب... . 😊 📝 شاعر: سرکار خانم @khamenei_reyhaneh
🏴 سوگنامه‌ی ایام اسارت آل الله 🌸 تقدیم به حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها نمی‌دیدم نوک آن نیزه که رویش تو بودی را نمی‌بیند نگاهم بیشتر از یک حدودی را برایم جای تو تنها سرت را هدیه آوردند ولی حس می‌کنم آغوش گرمی که گشودی را به جای خواهرت من موبه‌مو تعریف خواهم کرد تمام روز و شب‌ها که کنار ما نبودی را هجوم سیلی و خار مغیلان و غل و زنجیر لگدهایی که می‌خوردیم و معجرهای دودی را برایم شب به شب می‌خواند عمه جای لالایی همان "کهف الرقیمی" که ز روی نی سرودی را به ما که وارثان دین پیغمبر پس از اوییم زدند از بام سنگ آن‌سان که بدکیش یهودی را تمام راه یک سو، دختران شام هم یک سو بدون گوشواره بودم و دیدم حسودی را خدا را شکر چشمان تو را بسته‌ست ردّ خون نمی‌بینی به روی صورتم جای کبودی را به اهل شام گفتم زود می آیی به دنبالم مرا با خود ببر، تعبیر کن قیدِ "به زودی" را 📝 شعر از خانم @khamenei_reyhaneh
🇾🇪 ما بی‌خیال شیعه‌ی حیدر نمی‌شویم! با اين همه جنايتِ بي وقفه،هم چنان دنيا سكوت كرده و ای ننگ بر جهان! . اينجا كمر به قتلِ گلِ سرخ بسته‌اند با هرچه شد، به هر روشی، سخت و ناگهان . آنقدر پشت هم، همه خون گريه كرده‌ايم بر غربت هميشگيِ ،بی‌امان- . حالا كه آسمان نرسيده ست تا زمين، می‌ترسم اين زمين برود سمت آسمان! . ما با دلِ شكسته‌ی خود، داد مي زنيم: عَجِّل علي ظُهورِكَ يا صاحبَ الزّمان! . پنهان نمی‌شود دگر از چشم هيچ كس در پشت پرده، سايه‌ی شوم يهوديان . اين مشت های ما همه از غم،گره شده ست آل سعود !گوش كن !اين خطّ و اين نشان: . ما بی‌خيال شيعه‌ی حيدر نمی‌شويم ✋ 📝شعر از خانم @khamenei_reyhaneh
🌹 شعر | خواب آسوده از آداب مسلمانی نیست نه، نگو این رمضان شهر چراغانی نیست خانه‌ی هیچ‌کس افطاری و مهمانی نیست بهتر آن است که این سفره به همسایه رسد خاصه اکنون که در این شهر فراوانی نیست ما همه بنده‌ی یکسان خداییم رفیق جز خدا هیچ‌کسی لایق سلطانی نیست مگر این نعمت و این ثروت اندوخته‌ات یک امانت ز خدا بر بشری فانی نیست؟ پس قرار است به دست تو به مردم برسد واسط خیر شدن نعمت ارزانی نیست وای بر هر که سر سیر به بالش بنهد و سر سفره‌ی همسایه‌ی او نانی نیست تا گرفتار معاشند برادرهامان خواب آسوده از آداب مسلمانی نیست در حق خلق خدا لطف، نهانی بهتر گرچه پاداش خدا خامُش و پنهانی نیست باید این رسم فراگیر شود تا جایی که ببینیم که در شهر پریشانی نیست اهل انفاق بمانیم که در پیش خدا از مواسات دگر نیک‌تر احسانی نیست | سرکار خانم ❣️ @Khamenei_Reyhaneh