#تلنگر 🍁
🚇تو مترو یا اتوبوس نشستی روی صندلی ...👇
🧕👨یه خانم یا آقایی میاد روبه روی شما می ایسته شما بلند میشی و جاتو میدی بهش😊
🌸از این ڪار میتونی #اهداف مختلفی داشته باشی حالا یا #مبارزه با #هوای_نفس👊یا خدمت به #خلقالله☺️خادمی #اباعبدالله😉
🍀خانم یا آقایی ڪه جاتو دادی بهش
از این #لطف شما احساس #شرمندگی میڪنن🙈
🙈شرمنده میشن وقتی میبینن شما ایستادی و اون جای شما نشسته خودشو به شما #مدیون میدونه و هی #تشڪر میڪنه🥰
❌#رفقا_حواسمون_هست?🤨
خیییلی وقتههه #شهدا جاشونو دادن ڪه ما بشینیم😞
نههه . . . راستی " جاشونو " ندادن ما بشینیم !!!
" #جونشونو " دادن تا ما " بایستیم "😔💐
🤔اونوقت ما چیڪار میڪنیم؟
مگه خدا نگفته
🌟«ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا»🌟
⁉️#حواسمون_هست؟!
داریم جلوی چشم ڪسانی ڪه
#جونشونو بخاطر ما دادن
#گناه میڪنیم🔥
#ببخشید_ای_شهید😔
ڪه بجای راهت
👈«من راحتی را #انتخاب ڪردم
#تعجیل در فرج حضرت مهدی علیه السلام صلوات
#اباصالح
ارسال شده از سروش+:
۲۰ محرم
دفن بدن جُون در کربلا
بعد از ده روز از واقعه عاشورا جمعی از بنی اسد #بدن شریف جُوْن، #غلام ابی ذر غفاری را پیدا کردند، در حالی که #صورتش نورانی و #بدنش معطر بود و سپس او را دفن کردند، ۱
جُون کسی بود که #امیرالمؤمنین (علیهالسلام) او را به ۱۵۰ دینار خرید و به #ابوذر بخشید،
هنگامی که #ابوذر را به #ربذه تبعید کردند، این #غلام برای کمک به او به #ربذه رفت و بعد از #شهادت جناب ابوذر به مدینه مراجعت کرد و در خدمت #امیرالمؤمنین (علیهالسلام) بود تا بعد از #شهادت آن حضرت به خدمت #امام_حسن (علیهالسلام) و سپس به خدمت #امام_حسین (علیهالسلام) رسید و همراه آن حضرت از مدینه به مکه و از مکه به #کربلا آمد،
هنگامی که جنگ در روز #عاشورا شدت گرفت او خدمت #امام_حسین (علیهالسلام) آمد و برای میدان رفتن و دفاع از حریم #ولایت و #امامت اجازه خواست،
حضرت فرمودند:
در این سفر به امید عافیت و سلامتی همراه ما بودی ! اکنون خویشتن را به خاطر ما مبتلا مساز ،
جُون خود را به قدمهای مبارک #امام_حسین (علیهالسلام) انداخت و بوسید گفت:
ای پسر رسول خدا، هنگامی که شما در راحتی و آسایش بودید من کاسه لیس شما بودم، حالا که به بلا گرفتار هستید شما را رها کنم ؟
جُون با خود فکر کرد :
#من کجا و این #خاندان کجا ؟!
لذا عرضه داشت :
آقای من، #بوی من بد است و #شرافت خانوادگی هم ندارم و نیز #رنگ من سیاه است، یا #اباعبدالله (علیهالسلام)، لطف فرموده مرا #بهشتی نمایید تا بویم خوش گردد و شرافت خانوادگی به دست آورم و رو سفید شوم، نه آقای من، از شما #جدا نمیشوم تا خون سیاه من با خون شما خانواده مخلوط گردد،
جُون میگفت و گریه میکرد به حدی که #امام_حسین (علیهالسلام) #گریستند و اجازه دادند،
با آنکه جُون پیرمردی ۹۰ ساله بود، ولی بچهها در حرم با او انس فراوانی داشتند، او به کنار خیمهها برای خداحافظی و طلب حلالیت آمد، که صدای گریه اطفال بلند شد و اطراف او را گرفتند،
هر یک را به زبانی ساکت و به خیمهها فرستاد و مانند شیری غضبناک روی به آن قوم نا پاک کرد، او جنگ نمایانی کرد، تا آنکه اطراف او را گرفتند و زخمهای فراوانی به او وارد کردند،
هنگامی که روی زمین افتاد، #امام_حسین (علیهالسلام) سر او را به دامن گرفت و بلند بلند #گریست، و دست مبارک بر سر و صورت جُون کشید و فرمودند:
اللّهُمَّ بَیِّض وَجهَهُ وَ طَیِّب رِیحَهُ وَ احشُرهُ مَعَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ (علیهم السلام) :
بار الها، #رویش را سفید و #بویش را خوش فرما و با #خاندان عصمت (علیهم السلام) محشورش نما،
از برکت #دعای امام حسین (علیهالسلام) روی غلام مانند ماه تمام درخشیدن گرفت و بوی عطر از وی به مشام رسید،
چنانکه وقتی #بدن او را بعد از ده روز پیدا کردند #صورتش منور و #بویش معطر بود. ۲
منابع:
۱. بحارالانوار ج ۴۵ ص ۲۲ و ۷۱
۲. وسیلة الدارین فی انصار الحسین (علیهالسلام) ص ۱۱۵