eitaa logo
شادی و نکات مومنانه
67هزار دنبال‌کننده
12.1هزار عکس
23.5هزار ویدیو
329 فایل
در صورت رضایت صلوات برای #مادر_بنده و همه اموات مومنین بفرستید لطفا @Yaasnabi   @BaSELEBRTY @zendegiitv4 @menoeslami @jazabbb @shiriniyeh @mazehaa @cakekhaneh @farzandbano @T_ASHPAZE @didanii @sotikodak تبلیغات @momenaneHhh
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸داستانی از زندگی علیه السلام مسیب، زندانبان امام موسی کاظم علیه السلام می‌گوید: سه روز قبل از شهادت امام مرا طلبید و فرمود: «امشب عازم مدینه هستم تا عهد امامت پس از خود را به فرزندم علی واگذار کنم و او را وصی و خلیفه خود نمایم.» گفتم: آیا توقع دارید با وجود این همه مامور و قفل و زنجیر، امکان خروج شما را فراهم کنم؟! فرمود: «ای مسیب، تو گمان می‌کنی قدرت و توان الهی ما کم است؟» گفتم: نه، ای مولای من. فرمود: «پس چه؟» گفتم: دعا کنید ایمانم قوی‌تر شود. امام چنین دعا کرد: «خدایا او را ثابت‌قدم بدار.» سپس فرمود: «من با همان اسم اعظم الهی که آصف بن برخیا (وزیر حضرت سلیمان علیه السلام) تخت بلقیس را در یک چشم به هم زدن از یمن به فلسطین آورد، خدا را می‌خوانم و به مدینه می‌روم.» ناگهان دیدم امام دعایی خواند و ناپدید شد. اندکی بعد بازگشت و با دست خود زنجیرهای زندان را به پای مبارک بست. سپس فرمود: «من پس از سه روز از دنیا می‌روم.» من به گریه افتادم. فرمود: «گریه مکن و بدان که پسرم علی ابن موسی الرضا پس از من، امام توست.» ▫️بحار الانوار، ج 48، ص 224، ح 26
حدیث 🔴 گناهان زیاد و بلاها.... شادی و نکات مومنانه👇 ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9 👆👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📱 ویژه ▫️ من، فرزندِ حیدرم ▪️ ویژهٔ شهادت 📽 ┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄ @khandehpak
CQACAgQAAx0CVBp6RAACDzdgQ-0Tl3UId9vMWE_iGvvzn8_tFwACFAkAApGkIVLcS08oGNWslB4E.mp3
3.65M
🔊 📌 سبک 📝 زیرِ سنگینی زنجیر سرش افتاده 👤 حاج سیدمجید ▪️ ایام شهادت ┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄ @khandehpak
CQACAgQAAx0CVBp6RAACD0tgRVaZ5o8X4NcrWX-44UmnteMZPwACogkAApGZIFIx1fJOK4e7Eh4E.mp3
4.73M
🔊 📌 سبک 📝 ندارد هیچکس در این دل زندان نشان 👤 حاج میثم ▪️ ایام شهادت ┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄ @khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مناظره علیه السلام با در مورد اینکه چرا خود را فرزند پیغمبر مینامند در حالی که از مادر به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله منتسب هستند! 👈وقتی با استدلال‌های علیه السلام شکست را پذیرفت. 🔊 ┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄ @khandehpak
☑️ شهادت حضرت امام علیهما السلام ⚫️برکت وجود علامه عسکری از عنایت باب الحوائج امام علیه السلام 💠 ماجرای بیماری علامه عسکری در کودکی 🔺حضرت علامه می فرمودند:در ایامی که در سامرا بودم به مرض حصبه مبتلا شدم و هرچه در آنجا معالجه نمودم مفید واقع نشد مادرم با برادرانم مرا از سامرّه به کاظمین برای معالجه آوردند و در آنجا نزدیک صحن مطهر یک اتاق در مسافرخانه تهیه و در آنجا به معالجه من پرداختند. 🔺این معالجات مؤثر واقع نشد و من بیهوش افتاده بودم. وقتی از معالجه اطبای کاظمین مایوس شدند یک روز به بغداد رفته و یک طبیب را برای من به کاظمین آوردند. ⛔️ همین که نزدیک بستر من آمد و می خواست مشغول معاینه شود من در اتاق کردم و بی اختیار چشمم را باز کردم دیدم خوکی بر سر من آمده است. بی اختیار آب دهان خود را به صورتش پرتاب کردم. 🔺گفت چه می کنی چه میکنی من دکترم من دکترم! نسخه ای را تهیه کرد که ابدا مؤثر واقع نشد و من 👈🏻 لحظات آخر عمرم را سپری می کردم. 🔺تا اینکه دیدم حضرت عزرائیل وارد شد.با لباس سفید و بسیار زیبا و خوش رو و خوش منظره و خوش قیافه پس از آن علیهم السلام حضرت رسول اکرم و حضرت امیر المومنین و حضرت فاطمه زهرا و حضرت امام حسن و حضرت امام حسین علیهم السلام به ترتیب وارد شدند. و همه نشستند و به من تسکین دادند و من مشغول صحبت کردن با آنها شدم وآنها نیز مشغول گفتگو با هم بودند. 🔆 در این حال که من به صورت ظاهرا بیهوش افتاده بودم دیدم پریشان شده و از پله های مسافرخانه بالای بام بالا رفته و رو به گنبد حضرت کرده و عرض کرد: یا موسی بن جعفر من به خاطر شما بچه ام را اینجا آوردم شما راضی هستید بچه ام را اینجا دفن کنند ومن تنها برگردم؟😭 حاشا و کلا (البته این مناظر را ایشان با چشم دل و ملکوتی می دیدند نه با چشم سر آنها به هم بسته وبدن افتاده وعازم ارتحال است.) 👈🏻همین که مادرم با حضرت موسی بن جعفر مشغول تکلم بود دیدم آن حضرت به اتاق ما تشریف آوردند. و به عرض کردند: خواهش میکنم تقاضای مادر این سید را بپذیرید. 🌺حضرت رسول الله رو کردند به جناب عزرائیل و فرمودند برو تا زمانی که خداوند مقرر فرماید.خداوند به واسطه عمر او را تمدید کرده است ما هم می رویم ان شاءالله برای موقع دیگر. 💢 مادرم از پله ها پایین آمد و من نشستم و آنقدر از دست مادرم عصبانی بودم که حد نداشت و به مادرم گفتم: چرا این کار را کردی❗️ من داشتم با پیامبر امیرالمومنین و حضرت فاطمه و حسنین علیهم السلام می رفتم و تو آمدی جلوی ما را گرفتی نگذاشتی حرکت کنیم. 📘منبع:کتاب معاد شناسی علامه طهرانی ره ج 1 ✔️ مطالب در مورد علامه عسکری @Allameaskari
✍️ 🍃ارزش کار و کشاورزى یکى از اصحاب و راویان حدیث ، به نام علىّ فرزند ابوحمزه بطائنى حکایت کند: روزى از روزها جهت دیدار و ملاقات حضرت ابوالحسن ، امام موسى کاظم علیه السلام حرکت کردم ، حضرت را در زمین کشاورزى ، در حالتى یافتم که مشغول کار و تلاش بود و عرق از بدن مبارکش سرازیر گشته بود. بسیار تعجّب کردم و اظهار داشتم : یاابن رسول اللّه ! من فداى شما گردم ، مردم کجا هستند تا مشاهده کنند، که شما این چنین در این گرماى سوزان مشغول کار هستى و تلاش و فعّالیّت مى نمائى . امام علیه السلام لب به سخن گشود و فرمود: اى علىّ! آن هائى که از من بهتر و برتر بوده اند، به طور مرتّب کوشش و تلاش داشته اند و هر کدام به نوعى کار مى کرده اند. عرض کردم : منظور شما چه کسانى هستند؟ حضرت در پاسخ فرمود: منظورم رسول اللّه ، امیرالمؤمنین و دیگر پدرانم صلوات اللّه علیهم اجمعین مى باشند، که با دست خود کار و تلاش ‍ مى کرده اند. سپس امام موسى کاظم علیه السلام ضمن فرمایشات خود افزود: و این نوع کار و تلاشى را که من مشغول انجام آن هستم و تو مشاهده مى کنى ، پیامبران مُرسل الهى و نیز پیامبران غیر مرسل همه شان به آن اشتغال داشته اند و به وسیله آن تلاش و امرار معاش مى کرده اند. و همچنین بندگان صالح خداوند متعال همه در تلاش و کوشش ‍ مى باشند. 📚عوالى اللئالى : ج ۳، ص ۲۰۰، ح ۲۲. کانال https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
YEKNET.IR - zamine - shahadat imam kazem 1401 - karimi.mp3
9.38M
عطرِ حرمِ دلِ، امشب کاظمینیه پر می‌کشم تا ضریحِ تو از این حسینیه یه گوشه چشم تو دلیل پرواز شد تا اسمتو بردم، گره باز شد؛ اعجاز شد نگا به چشم ترم کن بیا و امشب کرم کن امام رضایی‌ترم کن می‌کشه دلم پر مثه کبوتر می‌زنه صدا «دخیل یا موسی‌‌بن‌‌جعفر» ای اون‌که امام ابوابُ‌الحوائجی برای تو سینه می‌زنم با دست مُلتَجی دلی که بی‌تاب امام کاظم شد با خیل عشاقش، ملازم شد؛ عازم شد حتماً خودش سفره‌داره غلامی که خونه‌زاده تو و رضا و جواده سلوک الی‌الله طی مدارج به برکت نور تو «یا باب‌الحوائج» راهی می‌شه قلبم از آفاقِ کاظمین تا حرمِ ساقی حسین تا بین‌ُالحرمین هم شمع اصحابه هم شیر پیکاره کعبه‌ی سیاره؛ علمداره؛ کرّاره قطره به قطره دلارو بردی به دریا ابالفضل یا سیّدی یا ابالفضل دخیلِ ضریحه ساقی لشکر می‌خونم ای حسین! ای غریب مادر!