eitaa logo
شادی و نکات مومنانه
64.7هزار دنبال‌کننده
12.9هزار عکس
26.4هزار ویدیو
329 فایل
در صورت رضایت صلوات برای #مادر_بنده و همه اموات مومنین بفرستید لطفا @Yaasnabi   @BaSELEBRTY @zendegiitv4 @menoeslami @jazabbb @shiriniyeh @mazehaa @cakekhaneh @farzandbano @T_ASHPAZE @didanii @sotikodak تبلیغات @momenaneHhh
مشاهده در ایتا
دانلود
💥تولید کننده نوره زرنیخ دار درمانی💥 ⚡آماده همکاری با⚡ 💫 درمانگران 💫فروشندگان 🥰وپخش کنندگان فعال در زمینه طب سنتی اسلامی ◀️سفارشات و مشاوره. @Hosna62 https://eitaa.com/joinchat/1303707738Cf9968653b0 📱09196648848
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💙امام حسن مجتبى عليه السلام : هرکس قرآن بخواند یک دعای مستجاب دارد، 👈 زود یا دیر👉 📕بحارالانوار /92 / 204 / 31❤️ ┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄ @khandehpak
05.mp3
4.02M
🌱تند خوانی جزء پنجم🌱 استاد معتزآقایی به نیت تعجیل فرج و هدیه به چهارده معصوم
✨🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼 🌸🍃🌼🌸🍃🌼 🍃🌼 🌸 ✨ قسمت اول پس از گذشتِ سال‌ها، هنوز دوستم ماجرا را فراموش نکرده و دلش می‌خواهد بزند توی کله‌ام. من مثل گذشته همان‌طور مظلوم‌وار و مات‌ومبهوت نگاهش می‌کنم. وقتی فکر می‌کنم، می‌بینم راست می‌گوید. اما من همین بودم و همین! چه‌کار می‌توانستم بکنم؟! روزهای تنگدستی بود که او را دیدم. از بچگی هیکلی تنومند داشت و سری ناترس. وقتی حال‌وروزم را دید، چنان دلش سوخت که می‌خواست بزند زیرِگریه!بعد دستِ کلفت و گوشت‌آلویش را به سرِ نیمه‌مویم کشید و یکی،‌دو بار مانند کسی که با پشت انگشتان به پوست هندوانه می‌کوبد تا ببیند خوب رسیده است یا نه، به سرم کوبید و بعد با لحنِ مهربان گفت: «غصه نخور جانم! اینکه غصه ندارد!» انگار می‌خواست با این لحنِ مسخره سرِ منِ بیچاره شیره بمالد و دلداریم بدهد اما من مات‌ومبهوت نگاهش کردم و گفتم: «یعنی چه؟! پس این روزها، چه چیزهایی غصه دارد؟» لحظه‌ای یک‌وری نگاهم کرد و بعد انگار چیز تازه‌ای به یادش آمده باشد، یک‌دفعه با لحنِ طلبکارانه گفت: «اصلا چرا وام نمی‌گیری و نمی‌زنی به زخم و زگیل‌های زندگیت؟» چون تجربه گرفتنِ وام را نداشتم، دهانم وا ماند و تنم مورمور! و تهِ چشمانِ خرمایی‌ام ریزکی چروک برداشت. داشت حرف‌های گنده می‌زد! برای لحظه‌ای معصومانه نگاهش کردم. باز با همان لحنِ طلبکارانه گفت: «چه شده، انگار جا زدی؟!» سرم را گرفتم پایین و با ترس و صدایی که شبیه بانگِ خروسِ نابالغ بود، گفتم: «می‌ترسم!» قاه‌قاه خندید. چند لحظه با نگاهِ عاقل اندر سفیه به من زل زد. مثل ابله‌ها نگاهش کردم. وقتی به خود آمدم با لحن آرامی گفتم: «وام سخت است! مفت و مجانی نیست که! یک روزه خرج می‌شود و باید دولا پهنا پس داد!» با لحن تاسف‌انگیزی گفت: «ای بابا!» یکی، دوتا ضربه به سرم کوبید؛ وقتی دید آخ‌آخ می‌کنم و دردم می‌آید با لبخندِ مضحکی گفت: «حالا می‌گیری، بعد خُردخُرد پس می‌دهی. من هم گرفتار وام هستم.اگر هم نداشتی دارت که نمی‌زنند. تو دیدی کسی را به خاطر بدهکاری ‌دار بزنند؟!» میخ شدم تو چشمانش و راست گفتم از وام و بدهی می‌ترسم. مرغی که انجیر می‌خورد، نوکش کج است! بعد من را در آغوش گرفت و تشویقم کرد که مثل همه آدم‌ها اندکی دل‌وجگر و شهامت داشته باشم. با اینکه شنیده بودم رییس شعبه اندکی بدعنق است و وام گرفتن از او کار حضرت فیل، اما پس از مدتی چنان دل‌وجرات پیدا کردم که خودم هم باورم نشد. دلم را زدم به دریا و تقاضای وامِ یک میلیون تومانی کردم. کارمندی که صورتش شش تیغه بود و بفهمی نفهمی اندکی روغن از آن می‌چکید، با لبخند زورکی گفت: «یک میلیون؟!» با همان شهامت حتی جسورتر گفتم: «بله...بله! یعنی به ما نمی‌آید؟!» لبخندی که شبیه به خوردنِ خرمالوی جنگلی در صبح ناشتا بود، هنوز از گوشه‌لب‌هایش محو نشده بود. سرش را تکان داد و نگاهی به قدوقامتم انداخت وگفت: «چرا...چرا نیاید؟ ماشاءالله خیلی هم می‌آید. منظورم این است که این مبلغ کم است. بیشتر بگیرید. این همه پول، شما یک‌میلیون می‌خواهید؟!» بعد سرش را گرفت پایین و مرموزانه خندید. با تحکم گفتم: «این اول کار است آقا. راه و چاه را یاد بگیرم، می‌زنم توی سر چند میلیونی! حالا ببین!» کارمند که انگار از صراحت لهجه‌ام خوشش آمده بود، سرتکان داد: «این درسته. یعنی درست‌تره.» یکی دیگر دستش را گذاشت زیر چانه باریکش و مات و مبهوت به من خیره شد. برای اینکه ثابت کنم چم و خم کارها را می‌دانم، با لحن ادیبانه و چاشنی مثل گفتم: «اگر نخوردیم نان و انگور، ما دیدیم دست مردم!» لحظه‌ای سکوت برقرار شد.... ادامه دارد... 🌸🍃🌼🌸🍃🌼 ┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄ @khandehpak
اعتراف میکنم یکى از دلایلى که نمره علومم خوب نبوده اینه که فک میکردم حس چشایى مال چشمه😳 حس بینایى مال بینیه😳 ‌ ┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄ @khandehpak
از بچگی ذهنمو به خودش مشغول کرده اینه که چرا نون سنگکو شبیه میز اتو درست میکنن🤔 ‌ ┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄ @khandehpak
چه سَرو دَستی می شکست وقتی معلم میگفت یکی بره دفتر گچ بیاره... یادش بخیر.😭 ┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄ @khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ شهیدان برای چه به میدان جنگ رفتند؟! ┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄ @khandehpak
8.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آخه چراااااااااا ؟!؟؟!!؟!؟!؟!🥶😂 چرا گریه ها رو میریزین تو استوریا 😹🤲 😂 😅 ┄┅┅❅👧😂😍😂👶❅┅┅┄ @sotikodak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴منم یه‌دونه جوجه‌اردک کوچولو دارم هر روز باهاش بازی می‌کنم :)) 😂 😅 ┄┅┅❅👧😂😍😂👶❅┅┅┄ @sotikodak