هدایت شده از M.E
افسردهای؟ 😞
😩بیحالی؟
بیحوصلهای😣
وسایل خونه به نظرت تکراری و خسته کننده شدن؟ 😖
اصلا درکت نمیکنم🤣😬
چون من ازاین کانال کلی روحیه میگیرم😍
اینجا کلی صنایع دستی خریدم زیر قیمت بازار😃❤️
اینجا همیشه تخفیف داره🙃
اینجا همه باهم رفیقن و ادمین هم هوای مشتریهای خوبشو داره😉
جانمونی رفیق🥰
https://eitaa.com/joinchat/2130575491C538c7e21ac
این خمره تپلیا که از درمیاد تو
انرژی منفی ازپنجره فرار میکنه😉👌
بیا حالتو خوب کن
7.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گاف اخیر بایدن
با وجود راهنما در گوش 😂
کانال شادی و نکات مومنانه
┄┅┅❅🟤🌼🟢🌸🔴🌺🟣❅┅┅┄
@khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فصل انار
کانال شادی و نکات مومنانه
┄┅┅❅🟤🌼🟢🌸🔴🌺🟣❅┅┅┄
@khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زنی در روسیه در حالی که خانه اش سوخته بود به شستن شیشه ها ادامه داد.
کانال شادی و نکات مومنانه
┄┅┅❅🟤🌼🟢🌸🔴🌺🟣❅┅┅┄
@khandehpak
هیچوقت از روی ظاهر به کسی اعتماد نکنید.
اونی که همیشه جوجه کباب رو باد میزنه ظاهرا مهربونه ولی نصفشو قبل از رسیدن به سفره تموم میکنه😂😂😂
#خندیدنی
@hal_khosh
روزی دو نفر به هم میرسند
اولی : ساعت بابای من افتاده بود تو چاه 10 سال بعد درش آوردند هنوز کار میکرد.
دومی: برای این که کم نیاره گفت : این که چیزی نیست بابای من افتاده بود تو چاه 10 سال بعد درش آوردند هنوز زنده بود
اولی : اون تو چیکار میکرد؟
دومی : ساعت بابای جنابعالی رو کوک میکرد 😂😂
#خندیدنی
@hal_khosh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بازار شیر فروشان هند و تست کیفیت شیر توسط مشتریان 😐
💠 #داستان
👈کریم فقط خداست
"درویشی" تهی دست از کنار "باغ کریم خان زند" عبور میکرد.
چشمش به "شاه" افتاد و با دست اشاره ای به او کرد.
کریم خان "دستور" داد درویش را به داخل باغ آوردند.
کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»
درویش گفت: «"نام من" کریم است و "نام تو" هم کریم و "خدا" هم کریم.
آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»
کریم خان در حال "کشیدن قلیان" بود. گفت: «چه میخواهی؟»
درویش گفت: «همین قلیان، "مرا بس است."»
چند روز بعد درویش قلیان را به "بازار" برد و قلیان بفروخت.
خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که میخواست نزد کریم خان رفته و "تحفه" برای خان ببرد، که از قلیان خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست.
پس "جیب درویش" پر از "سکه" کرد و قلیان نزد کریم خان برد.
چند روزی گذشت. درویش "جهت تشکر" نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:
* «نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.» *
#خواندنی
کانال #داستان و #طنز حال خوش 👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لباس حریفش مشکی بوده و با داور اشتباه گرفتش😂😂
کانال شادی و نکات مومنانه
┄┅┅❅🟤🌼🟢🌸🔴🌺🟣❅┅┅┄
@khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی عقل نباشه جان و مال در عذابه!🎞
کانال شادی و نکات مومنانه
┄┅┅❅🟤🌼🟢🌸🔴🌺🟣❅┅┅┄
@khandehpak