eitaa logo
شادی و نکات مومنانه
67هزار دنبال‌کننده
12.1هزار عکس
23.5هزار ویدیو
329 فایل
در صورت رضایت صلوات برای #مادر_بنده و همه اموات مومنین بفرستید لطفا @Yaasnabi   @BaSELEBRTY @zendegiitv4 @menoeslami @jazabbb @shiriniyeh @mazehaa @cakekhaneh @farzandbano @T_ASHPAZE @didanii @sotikodak تبلیغات @momenaneHhh
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸مراسم جشن عروسی اکبر به نوع خودش خیلی خاص بود. چون بعضی اطرافیان انتظار داشتند او هم مثل بقیه بچه های فامیل عروسی بگیرد، اما اکبر برایش فقط این مهم بود که عروسیش مورد نظر عنایت امام زمان (عج) باشد👌. یک عروسی بدون گناه! که البته به همه هم خیلی خوش گذشت. هنگام نماز هم خودش مثل بقیه کت دامادیش را روی دوشش انداخت و وضو گرفت و برای نماز جماعت به نمازخانه رفت.🚶🚶 یک بار بعد از شهادتش خواب دیدم در هیات هستیم و صحبت می کنیم. از اکبر پرسیدم: «چی آن طرف به درد می خوره⁉️ » گفت: «قرآن خیلی این طرف به درد می خور. » اکبر خودش قاری قرآن بود و هر چه به شهادتش نزدیک تر می شد انسش با قرآن بیشتر می شد. شب های آخر هر وقت بیکار بودیم، اکبر به سراغ قرآن جیبی اش می رفت.🌱 پرسیدم: «آن لحظه آخر که شهید شدی چی شد؟ » گفت: آن لحظه آخر شیطان می خواست من را نسبت به بهشت ناامید کند😞 شهید مدافع حرم اڪبرشهریاری🌹 #سالروز_شهادت🕊 @Modafeaneharaam ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9 👆👆👆👆
چند روز قبل از اعزام غلامرضا به سوریه، یک سفارش از من خواست و من گفتم: «سعی کن هرجا هستی یک قران جیبی کوچک همراه داشته باشی👌» و وی قران کوچکی از جیب پیراهنش بیرون آورد و گفت: «این قرآن سال‌ها با من است و آن را از خودم جدا نمی‌کنم☺️». غلامرضا درباره و مواظبت از فرزندمان بسیار سفارش می‌کرد و تأکید بسیار داشت که ما نماز را اول وقت بخوانیم☝️ و همیشه دعا می‌کرد که فرزندان‌مان سرباز امام زمان (عج) باشند✨ غلامرضا لنگری زاده🌹 🕊 ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9 👆👆👆👆
💔شهید غلامرضا لنگری زاده درحالی که وقتی سوریه بود فرزندش "محمدرضا" به دنیا آمد در پیامی به همسرش گفت: عکس فرزندم را برایم نفرستید☝️ می‌ترسم دلم بلرزد و بگردم ایران و وابسته‌اش شوم.😔 🕊 ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9 👆👆👆👆
4_631729572584357938.ogg
479.4K
روضه مجسم....😔 🎙صوت سردار شهید مدافع حرم سید حکیم، از نحوه ی شهادت ذبیح فاطمیون شهید مدافع حرم رضا اسماعیلی 🌹انتشار بمناسبت 🕊 🌸شادی روحشون صلوات🌸 ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9 👆👆👆👆
اوایل سال 92، آن موقع هنوز بحث اینقدر مطرح نبود، رضا هم جزو اولین گروه اعزامی فاطمیون به سوریه بود.✌️ آن موقع اولین گروه، 22 نفر بودند که دور هم جمع شدند به فرماندهی شهید علیرضا توسلی‌زاده که به ابوحامد معروف بود، تیپ فاطمیون را تشکیل دادند.💪 عکس‌هایش را قاب کرده بود زده بود روی دیوار می گفت، اگر من شهید شدم همه می‌گویند چه شهید خوش‌تیپی..😊. می‌گفت وقتی من بروم شهید بشوم، تو افتخار می‌کنی که مادر شهید رضا اسماعیلی هستی..😢. حتی یادم است یک بار که مرخصی آمده بود، یکی از همرزمانش که خیلی خیلی با هم نزدیک بودند- شهید غلامرضا محمدی- درسوریه شهید شد، الان هم جاویدالاثر است😔، خبر شهادت ایشان در اینترنت پخش شد و آقا رضا هم دید و خیلی ناراحت شد، انگار که از رفیقش جا مانده باشد، تنها مانده باشد😞، همان موقع بود که گفت من هم این دفعه بروم شهید می‌شوم.☝️ شهید مدافع حرم رضا اسماعیلی اولین ذبیح فاطمیون😭💔 🕊 ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9 👆👆👆👆
یــا رَفِیــقَ مَــنْ لارَفِیـــقَ لَہ خون زيادے از پای من رفتہ بود😞. بی حس شده بودم. عراقے ها اما مطمئن بودند كہ زنده نيستم حالت عجيبے داشتم. فقط مےگفتم: يا صـاحـب الـزمـان ادرڪنی😔 هوا تاريک شده بود. خوش سيما و نورانی بالای سرم آمد. چشمانم را بہ سختی باز کردم. مرا بہ آرامی بلند کرد. از ميدان مين خارج شد. در گوشہ ای امن مرا روی زمين گذاشت. آهستہ و آرام.👌 من دردے حس نمےڪردم! آن ڪلے با من صحبت ڪرد. بعد فرمودند: ڪسی مےآيد و شما را نجات مي دهد. !❤️ لحظاتے بعد آمد. با همان صلابت هميشگے مرا بہ دوش گرفت و حرڪت ڪرد آن ، ابـراهيــم را دوست خود معرفے ڪرد خوشا بہ حالش...💔😔 🕊🕊 ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9 👆👆👆👆
عباس در اقامه نماز اول وقت، تلاوت قرآن، احترام به پدر و مادر و اخلاق نيك زبانزد بود😊. همسر شهيد گفت: من تا قبل از شهيد شدن همسرم هيچگاه تند خويي، بد رفتاري از وي نديدم😍 و بيشتر مواقع از رفتار نيكو و اخلاق و اخلاص او غبطه مي خوردم.🌹 او تنها دعايي كه داشت طلب شهادت بود و خداوند هم اين مقام را به او هديه داد.💔 دشمنان بدانند كه با ترور و به شهادت رساندن جوانان نمي توانند اين انقلاب را از مردم بگيرند.✌️ همسرم جانش را با اخلاص تقديم نظام و انقلاب كرد تا راه امام و ولايت فقيه و ديگر شهدا زنده بماند و يك وجب از خاك كشور به دست بيگانه نيفتد👌 امنیت اتفاقی نیست☝️ شهید مرزبان عباس کوهی🌹 🕊 ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9 👆👆👆👆
💔شهیدی که مادرش داغ فرزندش را تاب نیاورد و یک روز بعد دعوت حق را لبیک گفت و به فرزند شهیدش پیوست😭  رابطه فوق العاده صمیمی با مادرشون داشتند و به هم وابسته بودند و علت اینکه مادرشون بلافاصله بعد از ایشان به رحمت خدا رفتند😔 هم، همین رابطه صمیمی بود، شهید اعتقاد زیادی داشتند که اگر من رضایت مادرم را کسب کنم به همه چی می رسم و همیشه علی رغم میل باطنی مادرشان، کف پای ایشان را می بوسیدند.☺️  همیشه در نمازهایش از خدا می خواست این توفیق شامل حالش بشود و اواخر شب، همیشه دو رکعت نماز شکر می خواندند🌸 و می گفتند خدایا این حقیر شاید لیاقت برای نماز شب کامل نداشته باشم اما تو این کم را از من به زیاد خودت قبول کن😞.به نظرم اگر مرتبه ای بالاتر از شهادت بود، نصب ایشان می شد، لیاقتش را داشت و من احساس شهادت طلبی را در ایشان می دیدم☝️ و می دانستم که یک روز او شهید می شود و الان به عبدالرضا تبریک می گویم، شهد شیرین شهادت لایق ایشان بود و ان شالله به کامش باشد💔 راوی:همسرشهیدمدافع‌وطن 🌹 🕊 ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9 👆👆👆👆
  پدر از هرچه که می گذشت از نماز اول وقت نمی گذشت، بیشترین تاکید را بر نماز اول وقت داشت🌸 و مدام توصیه می کرد که اخلاق خوب و نیکویی با همه داشته باشم تا دیگران از من به نیکی یاد کنند.☝️ از پدرم گله دارم، آخر قول داده بود بماند و ببیند که پلیس می شوم، اما ندیده رفت و زیر قولش زد.😔 همسرشهید: زینب تنها کسی است که از پدرش گله دارد؛ عشق ابراهیم به حضرت زینب باعث شد که با وجود این که زینب در روز ولادت حضرت زهرا✨ به دنیا آمد، اسم او را زینب بگذارد و پیش از اعزام به سیستان و بلوچستان نیز بارها اقدام کرد که برای دفاع از حرم به سوریه برود، اما مانع شدم و نگذاشتم که از ما دور شود.😞 دخترشهید: بچه های همسایه می گویند پدرم مدافع وطن است و معنای آن با مدافع حرم فرق می‌کند، اما من که می‌دانم پدرم می خواست مدافع حرم باشد💔، اما مدافع وطن شد، ایرادی ندارد من به او می گویم مدافع حرم.😊 🌹 🕊 ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9 👆👆👆👆
  پدر از هرچه که می گذشت از نماز اول وقت نمی گذشت، بیشترین تاکید را بر نماز اول وقت داشت🌸 و مدام توصیه می کرد که اخلاق خوب و نیکویی با همه داشته باشم تا دیگران از من به نیکی یاد کنند.☝️ از پدرم گله دارم، آخر قول داده بود بماند و ببیند که پلیس می شوم، اما ندیده رفت و زیر قولش زد.😔 همسرشهید: زینب تنها کسی است که از پدرش گله دارد؛ عشق ابراهیم به حضرت زینب باعث شد که با وجود این که زینب در روز ولادت حضرت زهرا✨ به دنیا آمد، اسم او را زینب بگذارد و پیش از اعزام به سیستان و بلوچستان نیز بارها اقدام کرد که برای دفاع از حرم به سوریه برود، اما مانع شدم و نگذاشتم که از ما دور شود.😞 دخترشهید: بچه های همسایه می گویند پدرم مدافع وطن است و معنای آن با مدافع حرم فرق می‌کند، اما من که می‌دانم پدرم می خواست مدافع حرم باشد💔، اما مدافع وطن شد، ایرادی ندارد من به او می گویم مدافع حرم.😊 🌹 🕊 ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9 👆👆👆👆
خیلی تلاش کرد تا توانست برای بار سوم که بار آخر💔 هم بود اعزام شود. در آخرین اعزام تک دخترمان خیلی ناراحت بود. چند دفعه از پدرش خواست منصرف شود. می‌گفت: بابا الان موقع استراحت شماست. به اندازه کافی چه زمان جنگ و چه حالا رفته‌اید😔. ولی هیچ کس نتوانست با حرف‌هایش حاج مصطفی را از رفتن به جبهه مقاومت منصرف کند. آقا مصطفی همیشه ساکش بسته و آماده رفتن بود. از رفتن راهیان نور گرفته،  تا دیگر فعالیت های فرهنگی و... ایشان اصلاً خواب و خوراک نداشت❗️. مرتباً بیرون بود و حراست منطقه را به عهده گرفته بود. اگر کسی برخلاف و انقلاب صحبت می‌کرد خیلی ناراحت می‌شد و برخورد می‌کرد😠. به عنوان خادم موکب باب‌المراد در کربلا همیشه در ماه صفر در سفر بود و تا یک‌ماه جلوتر از همه برای اربعین به کربلا می‌رفت تا خادمی زائران را بکند✨. آقا مصطفی قبل از بازنشستگی‌اش به عنوان یک پاسدار همیشه به صورت مأموریت کاری در سیستان و بلوچستان و دیگر مناطق در سفر بود. بعد از بازنشستگی هم درفعالیت سفرکار‌های معنوی بودند.👌 شهید مدافع حرم مصطفی زاهدی بیدگلی🌹 🕊 ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9 👆👆👆👆
خاطره شهید مدافع وطن🌹 رضا عمه لبت داره خون میاد😢! رضا بدون این که به کسی نگاه کند، دستش را گرفت جلو دهانش و به راهش ادامه داد. با خشم به طرف خواهرم فاطمه که لبخند روی لبش خشک شده بود برگشتم. دستم را توی چادرم بردم و از جیب پالتویم دستمالی درآوردم. از توی برف‌ها به سختی کنار رضا ایستادم. _ چی شد؟ با بی خیالی سرش را بالا داد که یعنی خبری نیست👱‍♂. دستمال را که از دستم گرفت و جلو دهانش گذاشت سریع تغییر رنگ داد و قرمز شد. مادر دست رضا را به سمت خیابان کشید. _خدا مرگم بده. بیا بریم درمونگاه. خون لبت بند نمیاد.😱 یکدفعه تغییر موضع داد و به سمت فاطمه برگشت. _ دختر بگم خدا چیکارت نکنه. حالا وقت برف بازیه⁉️ اشک توی چشم‌های فاطمه جمع شد. رضا صدایش را بلند کرد. _ کسی با فاطمه کاری نداشته باشه☝️. می‌خواست با پسر داییش شوخی کنه. حالا هم که طوری نشده. وقتی فاطمه گوله برف را سمت رضا پرتاب کرد و به لبش خورد، یک لحظه چهره رضا قرمز شد و صورتش را برگرداند😞 جلو رفتم و دستم را بالا بردم و دستمال را از جلوی دهان رضا کنار زدم. لبش ورم کرده و از وسط باز شده بود اما مدام می‌خواست وانمود کند درد ندارد...💔 شهید رضا مرادی🌹 🕊 ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9 👆👆👆👆
به من توصیه کرد اجازه ندهم بچه‌ها به مراسم گناه بروند از جمله مراسم عروسی همراه با گناه♨️ و اینکه به مسائل تربیت دینی خیلی حساس بود.  با آقاحجت همیشه در خانه نماز جماعت می‌خواندیم. چراکه اهمیت عجیبی به نماز اول وقت به خصوص به صورت نماز جماعت می‌داد.🌱 بسیار ساده پوش بود و تا لباس‌هایش کامل از کار افتاده نمی‌شد هیچ وقت راضی به خرید لباس جدید به نمی‌شد.☝️ بسیار کم حرف و بیشتر اهل عمل کردن بود؛ هیچ وقت کاری نمی‌کرد که مادر و پدرش ناراحت شوند اگر هم کاری می‌کرد فورا از دل آنها درمی‌آورد😊 و همیشه به مادرش سفارش می‌کرد برای شهادتش دعا کنند.  آقاحجت فوق العاده رک بود و صراحت کلام داشت البته درکمال ادب و اخلاق کلام خود را میگفت، همیشه دائم الوضو بود✨ به مسائل محرم و نامحرمی خیلی حساس بود☝️و یادم است یکبار از تلویزیون مصاحبه همسران شهدا پخش میشد شهید به من گفت مبادا بعد از شهادت من صدا یا تصویری از شما پخش شود.❣ شهید مدافع حرم حجت اسدی🌹 🕊 @Modafeaneharaam ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9 👆👆👆👆
حاج احمد دغدغه دار بود، همیشه در حال جمع کردن خاطرات از خانواده شهدا بود👌 احمد بعد از اینکه از پهلو تیر میخوره ، خودشو یک کیلومتر میکشه عقب  ۱۰ روز تو بیمارستان‌ حلب بستری میشه، و کلیه هاشو از دست میده 😔 شب آخر میگفت قربون حضرت زهرا برم چی کشیدی...😭💔 تا لحظه آخر داشت زیارت عاشورا میخوند... احمد اسماعیلی🌹 🕊 @Modafeaneharaam ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9 👆👆👆👆
✍همسر شهید: او عاشق شهادت بود و بزرگترین آرزویش شهید شدن در راه اهل بیت و در رکاب امام حسین(ع) بود و خداوند او را به آرزویش رساند.🌹 مهم ترین توصیه شهید هادی شریفی توصیه به و بود و رعایت آن را رکن اصلی دین میدانست.☝️ شهید هادی شریفی از بازنگشتن پیکرش هم خبر داده بود و به خواهرش گفته بود من احتمال میدهم پیکرم به وطن بازنگردد اما اگر این سعادت نصیبم شد برایم یک مزار یادبود در گلزار شهدای ملارد تهیه کنید🌷 و پیراهنم را به جای پیکرم به خاک بسپارید. و تنها پیراهن و پلاکی از او به جا می ماند که برای خانواده اش به یادگار باز می گردد😔 مزار یادبود این شهید بزرگوار در گلزار شهدای ملارد است. هادی شریفی🌹 🕊 شادی و نکات مومنانه👇 ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9 @Modafeaneharaam
: او به شدت بر مسئله تبعیت از ولایت فقیه تعصب داشت، حافظ کل قرآن بود و نماز اول وقتش ترک نمی شد📿، او در کارهای خانه بسیار به من کمک می کرد و اعتقاد داشت این مسئله باعث ریزش گناهانم می شود، بسیار ساده زیست بود و به فقرا کمک می کرد👌، از سوی دیگر در رشته های ورزشی مانند غریق نجات، شنا، راپل ، صخره نوردی، چتربازی و جودو تبحر داشت. این اواخر در نمازهای شبش بسیار گریه می کرد و در قنوت هایش می خواند که "الهم الرزقنی شهاده الحسین یوم الورود و ثبت لی قدم صدق عندک مع الحسین و اصحاب الحسین الذین بذلو مهجهم دون الحسین (ع) 😭💔 ♦️خاطره زمان تحویل سال 95: ابوالفضل 11 اسفند ماه به سوریه رفت و تحویل سال با من تماس گرفت، در ایام عید که به من زنگ می زد از او پرسیدم شما هم آنجا عید دیدنی رفتید که گفت بله کلی هم از داعشی‌ها پذیرایی کردیم😊سه روز قبل از شهادتش نیز با من تماس گرفت و به او گفتم دلم برایت تنگ شده و ابوالفضل با مهربانی پاسخ داد که خانم تو در قدم هایی که من برمی دارم شریک هستی🌹 شهید مدافع حرم ابوالفضل راه چمنی🌸 🕊 شادی و نکات مومنانه👇 ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9 👆👆👆👆
پدرش نظامی بود. در خانواده‌ای بزرگ شد که درک و فهم و شعور خوبی داشتند. خانه‌ای که در آن نماز باشد و پاک و مطهر باشد. و بچه‌ای که در این محیط با نان حلال بزرگ شود، خوب تربیت می‌شود و درست بار می‌آید😍. حامد من حتی یک خودکار از پادگان با خودش به خانه نمی‌آورد. می‌گفت مال خودمان نیست. خیلی در این موارد دقت داشت.✅ همه بچه‌هایی که به سوریه رفت و آمد دارند، فکر شهادت را می‌کنند و خود را برای آن آماده می‌کنند. من هم یکی دو بار خواب شهید شدنش را دیده بودنم.به زبان وصیت به من می‌گفت مادر تو همیشه محکم بودی و می‌خواهم بعد از این هم محکم باش.💔 فکر می‌کنید کسی که در راه دفاع از حرم فعالیت می‌کند، اخلاقش چطور باید باشد؟ سجده‌های خیلی طولانی داشت. ایمان خالصانه‌ای داشت. خیلی پاک بود. این شهدا همه گلچین شده بودند.🌹 شهادت لیاقت می‌خواهد. همه این 7 نفری که با هم به شهادت رسیدند مثل فرزند خودم بودند💔 شهید مدافع حرم حامد رضایی🌹 🕊 شادی و نکات مومنانه👇 ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9 @Modafeaneharaam
🕊شهید گنجـی خطاب بہ گفٺ: حاج مرٺضـے! دیگر باب هم بسته شد.😞 آوینـے در جواب گفٺ: نه برادر، شہادٺ لباس اسٺ ڪہ باید تن آدم بہ اندازهـ آن در آید، هر وقٺ بہ سایز این لباس تڪ سایز درآمدی، میڪنـی، مطمئن باش☝️ ♥️|| ❤️‌‌|| 🌷 🕊 ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9 @Modafeaneharaam
🔰شهید به علیه علاقه ی وافری داشتند و در غالب مداحی هایشان از مصائب ایشان می خواندند. همچنین شهید وصیت نمودند که بروی سنگ قبرشان بنویسند: ... 💔 🔰 به نماز اول وقت اهمیت فراوانی می دادند و قران کریم را بسیار تلاوت می نمودند. همیشه دو ساعت قبل از نماز صبح به راز و نیاز می پرداختند. 📿 ایشان در جبهه بار ها مجروح شدند به گونه ای که در میان دوستان به شهید زنده معروف شدند.❗️ 🔰 و هر بار پیش از بهبودی کامل باز به جبهه عزیمت کردند. سر انجام این مجاهد خستگی ناپذیر در 66/2/5 در ارتفاعات شهر بانه در استان کردستان در ساعت صبح حین فرماندهی گردان یا زهرا در سنگر فرماندهی به شهادت رسیدند. 🕊 🔰جراهتی که موجب شهادت ایشان شد همچون بود: جراحاتی بر پهلو و بازو و ترکش هایی مانند تازیانه بر کمر ایشان اصابت کرد 😔 شهید محمدرضا تورجی زاده🌹 شادی روحشون صلوات شادی و نکات مومنانه👇 ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9 @Modafeaneharaam
دعوت شده پیامبر💫 همسر شهید: به آقا مصطفی گفتم برای اتمام حجت و آرامش خودم برویم حرم واستخاره بگیریم. وقتی رسیدیم حرم خجالت می کشیدم وارد حرم شوم😞 چون از خدا خواسته بودم که به بنده اش نشان دهد آیا راهی که می رویم درست است یا نه و آیا حضرت آقا راضی به این کار هستند یا نه و خداوند به خوبی با خواب صادقه و تحقیقات نشانم داده بود. وقتی استخاره گرفتیم جوابش اینگونه بود؛ دعوت پیامبر با دعوت انسانهای عادی فرق می کند به او اجازه دهید.☝️ از آقا علی بن موسی الرضا خواستم همانگونه که تا کنون مراقبم بود از این پس نیز هوایم را داشته و صبوری نصیبم کند🌹 هنوز از حرم مطهر بیرون نرفته بودم که به آقا مصطفی گفتم: به گمانم امام رضا(ع) برمن منت گذاشتند و صبوری بسیاری به من عطا کردند. ارامشی خاص وجودم را فرا گرفته بود و از آنهمه نا آرامی و بیتابی خبری نبود.🌿 شهید مدافع حرم مصطفی عارفی شهیدی که پیکرش لبخند زد❣ 🕊 شادی و نکات مومنانه👇 ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9 @Modafeaneharaam
قضیه شال اسرار آمیز مهدی که همیشه در عملیات ها به سرش می بست چه بود ؟؟؟🤔🤔🤔🤔 به قول قدیمی ها گندم از گندم ،میروید و جو از جو 🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾 اجداد شهید مهدی ذاکر حسینی از ذاکران اهل بیت بودند . آنها همیشه در مناسبت های مذهبی ،برای اهل بیت (ع) تعزیه خوانی می کردند . 🏵به همین دلیل آنهارا ذاکر حسینی می خواندند 🏵 پدر بزرگ مهدی همیشه شال مشکی را روی سر می بست و تعزیه خانم حضرت زینب (س) را اجرا می کرد ، و حالا مهدی و شال اسرار آمیزش ......... 🌼در عملیات آخر ، به خاطر موقعیت حساس خلصه و همچنین درگیری های فراوان ،مهدی فرصت بستن شال را پیدا نکرد و در همان عملیات به درجه رفیع شهادت نائل آمد🌼 🌷برگرفته از کتاب از مهدی تا مهدی (ع) شهید مهدی ذاکر حسینی🌹 🕊 شادی و نکات مومنانه👇 ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9 @Modafeaneharaam
شجاعت علوی 🌷 از همان روزهای اول حضورش در سوریه ، شجاعت و دلیریش در میدان نبرد با تروریست های تکفیری باعث تعجب و شگفتی دیگر همرزمانش میشد. گرچه قلبی بسیار مهربان و دلسوز داشت❤️ به گونه ای که همه همرزمان و یارانش بارزترین خصلت ایشان را شجاعت بیش از اندازه در میدان نبرد می دانند. بعد از جریان محاصره آقا اسد در سیزدهم فروردین ۹۵ که ایشان به تنهایی جلوی صدها داعشی ایستادگی کرد همرزمانش لقب < اسد جیگر> رو به او دادند👌 که کنایه ای بر همین شجاعت و جنگاوریش درراه خدا بود. کلام شهید: (من اصلا بخاطر (عج) بچه دار شدم❗️ . منم نباشم ، مطمئنم آقا حواسش به بچه های من هست . تکلیف الان من جنگیدن با دشمنه ☝️ شهید مدافع حرم اسدالله ابراهیمی🌹 🕊 شادی و نکات مومنانه👇 ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9 @Modafeaneharaam
ایشان چه طلبه بودند و چه نبودند به خیلی اهمیت می دادند👌 حتی در شرایط حاد و غیر ممکن نمازش ترک نمیشد و در مواقعی که در مورد رهبری یا ولایت فقیه شبهه ای ایرادی می شد با تمامی دلایل قانع کننده و صبوری جواب می داد و اگر طرف مقابل نمی پذیرفت به نشانه اعتراض حتی اگه جلسه مهمی می بود و به نفع ایشان اما جلسه را ترک می کرد.🖐 شهید مدافع حرم هادی علوی🌹 🕊 @Modafeaneharaam
روز تشییع محمود بود در ازدحام جمعیت دیدم جوانی به سمت ما می آید ظاهر جوان شبیه بچه های مذهبی نبود وقتی فهمید پدر محمود هستم خود را به من رساند شروع به تعریف از محمود کرد😊 و گفت : من اصلا اهل این برنامه ها (اشاره به تشییع شهید) نیستم و بسیج و شهادت💔 و این نوع مسائل برایم بی مفهوم است اما وقتی عکس آقا محمود را دیدم خودم را به مراسم رساندم بعد از مکثی ادامه داد : یک روز به پایگاه کوهستانی رفتم بچه های بسیج به خاطر ظاهر و تیپم من گرفتند و شروع به کتک زدن کردند من که از بسیج خوشم نمی آمد با این اتفاق بیزاریم از بسیج چند برابر شد ناگهان دیدم آقا محمود به سمت ما می آید☺️ تا آن زمان ایشان را ندیده بودم فکر میکردم او هم می خواهد به من آزاری برساند ولی دیدم آقا محمود با عصبانیت با بچه ها صحبت کرد و همه آنها را دعوا کرد و گفت : چرا این بنده خدا را کتک می زنید؟😢سریع رهایش کنید، رهایم کردند، آقا محمود جلو آمد مرا با مهربانی در آغوش گرفت و بوسید و عذرخواهی کرد و گفت: این بچه ها را ببخش و مرا با خود به اتاقش برد از من پذیرایی کرد و باز هم عذرخواهی کرد و به قولی از دلم درآورد😇 یک بار هم در خیابان آقا محمود مرا دید باز مرا در آغوش گرفت و با مهربانی با من رفتار کرد دیروز که عکس آقا محمود را دیدم فهمیدم که ایشان واقعا لیاقت شهادت را داشته الان هم که اینجا هستم فقط و فقط به خاطر آقا محمود است🤗 راوی:پدرشهید 🕊 @Modafeaneharaam
حاج حسین خیلی با معرفت بود به فکر مشکلات همه بود،برای نماز به مسجد رفتیم، بوی خیلی بدی میومد وهمه شروع به اعتراض کردند .😣 نماز تمام شد شهیدحسین گفت یه تاکسی بگیر بیار درب مسجد وقتی که آوردم یه پیرمرد بود که هیچ کس را نداشت محل زندگی تو مغازه در جای بدی بود ،‌او را به مغازش بردیم بوی تعفن آنجا را گرفته بود .😷 حاج‌حسین به من مقداری پول داد گفت :یک شلوار و لباسی برای این بنده خدا بخر بیار 😊. من رفتم وقتی برگشتم خودش مغازه را تمـــیز کرده بود، لباسها را گرفت و او را به حمام بردتش ، او را همانند دسته گل به مغازه اش برگرداند ...❤️ شهید مدافع حرم محمد حسین علیخانی🌹 🕊 @Modafeaneharaam