هدایت شده از 💫 آشپز بانو 💜
🔥 #رمان_آنلاین_هیجانانگیز🔥
تو اتاق حالت میگیری تا بیام سریععع
از صدای دادش تو جام پریدم. قلبم شروع کرد تند تند کوبیدن .میترسیدم
رفتم سمت اتاق روسریم رو در اوردم رو به دیوار ایستادم
صدای بالا و پایین شدن دستگیره و بعدش صدای قدمهای پاش که بهم نزدیک میشد ،هرلحظه ترسم رو بیشتر وبیشتر میکرد.
دستم رو گرفت و کشید جلو ،....😱🤫😱وای خدا من❌
ادامه داستان در لینک زیر سنجاقه👇
https://eitaa.com/joinchat/1698234430C97c25ab6e2
#فول_هیجانی😍 #محدودیت_سنی🔞