eitaa logo
خانه هنرمندان
4.8هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
1.7هزار ویدیو
24 فایل
@Honarmandan110 ✅️برای دسترسی به محتوای کامل کانال روی لینک زیر بزنید👇 https://eitaa.com/khanehonarmandan110/4161
مشاهده در ایتا
دانلود
🌙 شب بود. جغد كوچولو فکر کرد: «من خیلی خوب بال می زنم!» و توی جنگل پرواز کرد. جغد کوچولو بلند گفت: «من خیلی بالا می روم!» و از درخت ها بالاتر پريد. 🌙 جغد کوچولو فریاد کشید: «من عالی شيرجه می زنم!» و از بالای بالا، كف جنگل پرید. جغد كوچولو بالا پريد و پايين پريد و از خانه دور و دورتر شد. ناگهان به جای پریدن روی علف ها، توی چاله ی آب افتاد. 🌙 دور و برش را نگاه كرد. آن جا را نمی شناخت. از لای شاخ و برگ درخت ها، چشمش به ماه افتاد. خوشحال شد و گفت: «تو هم اين جایی؟ پس با من آمده بودی گردش! خیلی خوش گذشت، حالا ديگر برگرديم.» ولی ماه تكان نخورد. 🌙 جغد كوچولو داد زد: «اگر گفتی خانه ی ما كدام طرف است؟» ماه جواب نداد. جغد كوچولو گفت: «فهميدم، بيا مسابقه! هر كی زودتر رسيد!» ماه تکان نخورد. جغد كوچولو گفت: «خانه مان یک كمی گم شده! تو كه راهش را بلدی، مگر نه؟» ماهِ ساکت، کوچک و لاغر بود. 🌙 جغد کوچولو دلش سوخت. گفت: «نترسی! من پيش تو هستم!» و با صدای بلند هوهو كرد. صدايش در جنگل پيچيد و مامان و بابا پيدا شدند. مامان، جغد كوچولو را ناز كرد و پرسيد: «گردش تنهایی خوش گذشت؟» جغد کوچولو خميازه كشيد و گفت: «من كه تنها نبودم!» و به آسمان نگاه كرد. ماه خیلی كم نور شده بود. 🌙 جغد كوچولو گفت: «بخواب ماه! فردا شب دوباره می برمت گردش! فقط بايد قول بدهی که ديگر راه خانه را گم نكنی!» سمیرا طاهری ~~~~🌸🍃🌸🍃🌸~~~~ @khanehonarmandan110 ~~~~🌸🍃🌸🍃🌸~~~~