eitaa logo
خانه کتاب کوثر
88 دنبال‌کننده
985 عکس
324 ویدیو
65 فایل
پیشنهادات و انتقادات خود را با مادرمیان بگذارید. ادمین @yaaghelatolarabs
مشاهده در ایتا
دانلود
او سلمان شد: مسیر تاریخی انسانی که می خواهد از صفر بگذرد و به برسد سلمان یک فصل بهاری از زندگی انسان هاست. یک فرد نیست، مسیر تاریخی انسانی است که می‌خواهد از صفر بگذرد و به بی‌نهایت برسد و پا در گل زمین نماند.  نوجوانی که جایگاه دینی، اقتصادی و سیاسی بالایی در میان زرتشتیان و حکومت دارد، اما فطرت حق‌طلبش نمی‌گذارد که به ثروت و لذت بسنده کند. در جوانی از خانه فرار می‌کند ، تا به هدف برسد. روزبه (سلمان) که دین زرتشت دلش را راضی نمی‌کند و سوال‌های فکرش را پاسخ نمی‌دهد، راهی کلیسا می‌شود و پیش راهب‌هایی که حد فاصل بین حضرت عیسی تا آخرین پیامبر هستند شاگردی می‌کند. از کلیسای این شهر تا کلیسای شهرهای دیگر می‌رود. تنها و بی‌خانواده، اما راضی نمی‌شود. تا اینکه خودش در لباس آخرین وصی به آخرین پیامبر دنیا می‌رسد و سلمان، محمدی می‌شود. خستگی‌ناپذیر، دل‌سپرده به ندای فطرت و گریزان از راحت‌طلبی، متفکر و متوجه به اصل خلقت، راهی شهرها و کشور های دیگر می‌شود.  ادامه نقد کتاب👇👇👇💥💥💥 @khaneketabkosar
رحمت 📚معرفی:  یکی از دوستام که این کتاب رو خونده می گفت: ” این کتاب رو گذاشتم جلوم که هفته ای یه بار بخونمش، انگیزه کار کردن پیدا کنم.” اگر می بینی سختته از جات پاشی و حرکت کنی، اگه بی حوصله ای، اگه …  این کتاب رو از دست نده! ✏بریده ای از کتاب: چند ماه بود که لثه ها و فکش به شدت درد می کرد. توی تهران، دکتر پس از دیدن عکس ها و جواب آزمایش گفت: ایشان سرطان لثه دارند. بروید، دو هفته ی دیگر برای عمل بیایید. باید فک پایین را بر می داشتند. عمل سنگین و پر خرجی بود. در مسیر بازگشت، حاجی به پسرش گفت: اگر خدا بخواهد و مریضی خودش برطرف شود، با پول عمل برای سید فقیری خانه می سازم. دو هفته بعد که رفتند، دکتر اثری از بیماری ندید. با تعجب گفت: برو! دیگر هم نیاز نیست پیش من بیایی. 💠namaktab.ir 🔶namaktab.blog.ir 🔷@khaneketabkosar
📚 کتاب : 📝 نویسنده : 🗂 نشر : ✨موضوع: علیه السلام ✏.....باور کنید بعد از سال ها گشتن و همه را دیدن و دل سپردن و دل کندن و امیدوار شدن و ناامیدی ها... تنها جایی که او را یافتم؛ بود... نجف اشرف. در خیابان مقابل که راه می روی، گنبد طلایی تمام عرض چشمانت را پر می کند و دلت شروع به ارتفاع گرفتن از زمین می کند... وقتی که اول ورودی کنار در می ایستی و مقابلت او است. فقط یک جمله می توانی زمزمه کنی: السلام علیک یا ، السلام علیک یا . معنی علی را تازه دلت درک می کند. علی، بلندت می کند از زمینِ چسبناک تا خدا. زمینی شدن و دل به دنیا بستن، خسته ات کرده بود. دلت آسمان می خواست و همه ی خدا را... علی تو را می کَند از زمین و وصل می کند به خدا... علی حکم پدریش از جانب خدا آمده... راحت بگو: سلام بابا و در آغوشش خودت را رها کن. 💠namaktab.ir 🔶namaktab.blog.ir @khaneketabkosar
دانشجویی که دربین تمااااااااام دخترهای دانشگاه... عاشق یک دختر# سنی میشود!.. و سختی کار وقتی بالا میگیرد که میفهمد برای .. باید به یک روستای بسیاااااار دور و البته نا آشنا برود!!.. و تازه در آن روستاست که میفهمد برای بله گرفتن از عروس باید... 💠namaktab.ir 🔶namaktab.blog.ir 🔷 @khaneketabkosar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
معرفی کتابهای یک نویسنده ی #خلاق #نرجس_شکوریان_فرد #عهد_مانا 👌خیلی از جوان ها و نوجوان ها با خواندن این کتاب پاسخ بسیاری از سوالات و شبهاتی که به سراغشون اومده و آزارشون میده رو میگیرن... #پدر #مادر #سو_من_سه #از_کدام_سو #هوای_من #رنج_مقدس #اپلای #از_او دانلود از آپارات نمکتاب👇 https://www.aparat.com/namaktab
📚 کتاب : 📝 نویسنده : 🗂 نشر : ✨موضوع: علیه السلام پدر سایه‌ی سر است... خصوصا این‌که پدر، علی باشد... همسر فاطمه... من فرزند علی، امیرمومنان هستم.... 💠namaktab.ir 🔶namaktab.blog.ir 🔷@khaneketabkosar
به نیت فرج و اوصیکم به خواهران و برادران مومن که در امر فرهنگی انفاق بفرمایید ما نذورات و انفاق و.. رو قبول می‌کنیم و کتاب نذری می‌دهیم..
وزارت ارشاد چه غلطی می‌کند ؟ مجموعه فروشگاه‌های زنجیره‌ای "شهر کتاب" کتابی به نام سیمون رو آوردن که موضوع اصلی این رمان همجنس بازی جنس‌های مذکر هست پیشنهاد میشه مسئولین «شهر کتاب» از خانواده خودشون برای فرهنگ سازی این کتاب شروع کنند. @BisimchiMedia
:سوره_مهر 📚معرفی کتاب: ایرج، بچه محلمان است. و تنها پسر خانواده‌شان. از خودش هفت خواهر بزرگ تر دارد که شوهر کرده اند.خودش ته تغاری و لوس.  توی محل همیشه خدا دعوا و مرافع راه می انداخت. ...   ✏برشی از کتاب: یاشار یهو خیز برداشت و خودش را پرت کرد روی سعید. تا احمد به خودش بجنبد خودم را پرت کرده بودم رویش، زمین که افتادیم شروع به تقلا کردیم، خیلی قوی تر از من بود. یقه ام را گرفت. پایش را انداخت زیر شکمم و از بالای سرش پرتم کرد. به پشت افتادم روی زمین صدای شلیک گلوله ای بلند شد و به دنبالش ناله یاشار که گفت: " سوختم ... سوختم." تاآمدم بلند شوم احمد آمد طرفم و با لگد کوبید به صورتم.دنیای جلوی چشمانم تیره و تار شد... با لگد دوم، بینی ام صدایی کرد و دیگر نتوانستم جایی را ببینم، سرم گیج می رفت... چند لحظه صدایی نیامد و بعد صدای شلیک گلوله ای بیرون از اتاقک سبز شد و به دنبال آن کسی فریاد زد : " بی پدر و مادرها، کثافت ها می کشمتان..." ص 15 💠namaktab.ir 🔶namaktab.blog.ir 🔷 @khaneketabkosar
📚معرفی: کوه گم نمی شود. محکم و پابرجاست. قهرمان جوان این کتاب کاری کرده است که کوه هم مقابلش به شکوه قد علم میکند. اما امان از وقتی که قهرمان خواستنی داستان دزدیده میشود. . .حیف است پهلوان کشورت را نشناسی. 📖خلاصه: این کتاب ماجرای عاشقانه متفاوتی است بین یک پسر کتاب فروش و یک دختر نوجوان. پسر نامه هایش را پشت کاغذهای باطله می نوشت، کاغذهایی که پشت آن یک داستان دنباله دار بود. دختر اوایل نامه ها را دوست داشت امام کم کم منتظر نامه ها می ماند به شوق داستان پشت آن… عشق جوان ها گاهی باعث می شود که سر به کوه بگذارند… 💠namaktab.ir 🔶namaktab.blog.ir 🔷 @khaneketabkosar