📚 کتاب : #پدر
📝 نویسنده : #نرجس_شکوریان_فرد
🗂 نشر : #عهدمانا
✨موضوع: #جوان_اهل_بیت
#امام_علی علیه السلام
✏.....باور کنید بعد از سال ها گشتن و همه را دیدن و دل سپردن و دل کندن و امیدوار شدن و ناامیدی ها... تنها جایی که او را یافتم؛
#نجف بود... نجف اشرف.
در خیابان مقابل #حرم که راه می روی، گنبد طلایی تمام عرض چشمانت را پر می کند و دلت شروع به ارتفاع گرفتن از زمین می کند...
وقتی که اول ورودی کنار در می ایستی و مقابلت او است. فقط یک جمله می توانی زمزمه کنی:
السلام علیک یا #بابا ، السلام علیک یا #علی.
معنی علی را تازه دلت درک می کند.
علی، بلندت می کند از زمینِ چسبناک تا خدا. زمینی شدن و دل به دنیا بستن، خسته ات کرده بود. دلت آسمان می خواست و همه ی خدا را...
علی تو را می کَند از زمین و وصل می کند به خدا...
علی حکم پدریش از جانب خدا آمده... راحت بگو: سلام بابا
و در آغوشش خودت را رها کن.
💠namaktab.ir
🔶namaktab.blog.ir
@khaneketabkosar
5.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
معرفی کتابهای یک نویسنده ی #خلاق
#نرجس_شکوریان_فرد
#عهد_مانا
👌خیلی از جوان ها و نوجوان ها با خواندن این کتاب پاسخ بسیاری از سوالات و شبهاتی که به سراغشون اومده و آزارشون میده رو میگیرن...
#پدر
#مادر
#سو_من_سه
#از_کدام_سو
#هوای_من
#رنج_مقدس
#اپلای
#از_او
دانلود از آپارات نمکتاب👇
https://www.aparat.com/namaktab
📚 کتاب : #پدر
📝 نویسنده : #نرجس_شکوریان_فرد
🗂 نشر : #عهدمانا
✨موضوع: #جوان_اهل_بیت
#امام_علی علیه السلام
پدر سایهی سر است...
خصوصا اینکه پدر،
علی باشد...
همسر فاطمه...
من فرزند علی، امیرمومنان هستم....
💠namaktab.ir
🔶namaktab.blog.ir
🔷@khaneketabkosar
6.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ کتاب پدر: خاطرات زیبایی از زندگی امیر دلها
خاطرات زیبایی از زندگی امیر دلها
داستان هایی کوتاه و خواندنی و برداشتهایی شیرین
و متفاوت برای زندگی هرجوانی که به دنبال بهتر شدن است.
#کلیپ_معرفی_کتاب
#پدر
#نرجس_شکوریان_فرد
#عهد_مانا
#نمکتاب
#لذت_زندگی
#داستان_کوتاه
#با_کلاسا
#کتابخوانی
#کتاب_خوب_بخوانیم
هدایت شده از خانه کتاب کوثر
#پدر
◼ اگر ۲۰ یاور داشتی پس بجنگ…
این را پیامبر خدا به امیرالمؤمنین فرموده بود؛ وقتی که همه مدینه در یک چرخش عجیب حرف خدا و رسول را زمین گذاشتند. علی را کنار زدند و با دیگری بیعت کردند.
پیامبر در غدیر فریاد زده بود که خدا علی را انتخاب کرده است، در موقعیت های دیگر هم، وصی و جانشین را او معرفی کرده بود…
اما حالا مردم با اختیار خودشان به علی گفتند: نه.
به دنیا رأی «آری» دادند.
علی گفت: خدا در قرآن فرموده اگر ۲۰ نفر باشید و صبر کنید، بر ۲۰۰ نفر غلبه می کنید. بار خدایا ۲۰ نفر هم پیدا نشد.
به خدا سوگند اگر به اندازه این گوسفندان، مردانی خیرخواه خدا و رسول می داشتم، او را از حکومت خلع میکردم… و به خدا پیدا نشده بود… امام این را ۳ بار فرمودند و… به خانه بازگشتند.
@khaneketabkosar
#پدر
یهودی بود. شنیده بود که خدا عالم رازیر دست پیامبر (ص)قرار داده است .اما می دید زندگی محمد و دخترش(س)مثل فقرا است. نه مثل زندگی پادشاهان پر تجملات.
دلش می خواست بداند حق چیست؟
دنبال کسی می گشت تا پاسخ بگیرد. ازمیان اطرافیان ویاران محمد(ص)،علی(ع) را جور دیگری می دید.
درکوچه ای رفت مقابل علی(ع)وگفت:
_باتو حرف دارم. صبر کن.
علی (ع)حس وحالش را که دید همان جا کنارکوچه نشست.
می خواست یهودی با آرامش حرفش را بزند. مرد هم نشست وگفت:
_مگر پسر عمویت نمی گوید حبیب خداست و از طرف او آمده؟پس چرا از خدا نمی خواهد فقر و نداری تان تمام شود؟
علی(ع)سکوت را شکست:
_خدابندگانی دارد که اگر از خدا بخواهند دیوار را برایشان طلا می کند.
مرد یهودی در چشمان علی(ع)حقیقتی دیگر می دید. نگاهش از چشمان او به دیوار رسید؛دیوار طلا شده بود و می درخشید.
دهانش باز ماند وچشمانش تنها توانست از خیرگی طلا کنده شود ودر چشمان علی(ع)آرام بگیرد.
_متوجه شدی؟
متوجه شده بود .از صدر تاذیل را یک جا خوانده بود. دست علی (ع)را گرفت.
حق با علی (ع)است. مسلمان شد.
@khaneketabkosar
📚 کتاب : #پدر
📝 نویسنده : #نرجس_شکوریان_فرد
🗂 نشر : #عهدمانا
✨موضوع: #جوان
#اهل_بیت
#امام_علی علیه السلام
✏.....باور کنید بعد از سال ها گشتن و همه را دیدن و دل سپردن و دل کندن و امیدوار شدن و ناامیدی ها... تنها جایی که او را یافتم؛
#نجف بود... نجف اشرف.
در خیابان مقابل #حرم که راه می روی، گنبد طلایی تمام عرض چشمانت را پر می کند و دلت شروع به ارتفاع گرفتن از زمین می کند...
وقتی که اول ورودی کنار در می ایستی و مقابلت او است. فقط یک جمله می توانی زمزمه کنی:
السلام علیک یا #بابا ، السلام علیک یا #علی.
معنی علی را تازه دلت درک می کند.
علی، بلندت می کند از زمینِ چسبناک تا خدا. زمینی شدن و دل به دنیا بستن، خسته ات کرده بود. دلت آسمان می خواست و همه ی خدا را...
علی تو را می کَند از زمین و وصل می کند به خدا...
علی حکم پدریش از جانب خدا آمده... راحت بگو: سلام بابا
و در آغوشش خودت را رها کن.
@khaneketabkosar
خانه کتاب کوثر
📚 کتاب : #پدر 📝 نویسنده : #نرجس_شکوریان_فرد 🗂 نشر : #عهدمانا ✨موضوع: #جوان #اهل_بیت #امام_علی علیه ا
#پدر 📚
.....باور کنید بعد از سال ها گشتن و همه را دیدن 👀 و دل سپردن 😍 و دل کندن و امیدوار شدن و ناامیدی ها... 😔
تنها جایی که او را یافتم؛
نجف بود... نجف اشرف 🕌
در خیابان مقابل حرم 🕌 که راه می روی، گنبد طلایی ✨ تمام عرض چشمانت را پر می کند و دلت شروع به ارتفاع گرفتن از زمین می کند... 🤗
و فقط یک جمله می توانی زمزمه کنی:
"السلام علیک یا بابا ، السلام علیک یا علی".
معنی علی را تازه دلت درک می کند. 🧐
علی، بلندت می کند از زمینِ چسبناک تا خدا. 😇
دل به دنیا بستن، خسته ات کرده بود.😥 دلت آسمان می خواست و همه ی خدا را...
علی تو را می کَند از زمین و وصل می کند به خدا... 😌
علی حکم پدریش از جانب خدا آمده... راحت بگو: سلام بابا 😍
و در آغوشش خودت را رها کن...
این کتاب ...📖
حکایت " پدرانه هاست"....
╔ ✾" ✾ "✾ ════╗
🌸@khaneketabkosar
╚════ ✾" ✾" ✾
💌| ارسالی از مخاطبین
راستش یه مدت طولانی به معنی زندگی فکر کردم🤔 آخه زندگی همیشه برام رنج بود و سختی😔
به کتاب مادر و پدر دلبستم سبک زندگی #مادر و #پدر دنیای فرزند رو تغییر میده😍
همراه شدم با #امیر_من زندگی کردم و معنی مرگ با عزت رو فهمیدم🌹
با #امام_من فهمیدم امام زمان(عج) اصالت زندگیه و بعد از ظهور تازه معنی زندگی کردن رو میفهمیم🌸🍃
بعد خوندن #امام_رئوف دلم قرص شد به خورشید کشورم😍
همراه با #میر_و_علمدار به فکر فرو رفتم و دلم خواست منم یار امام زمانم(عج) باشم😊
#حاج_قاسم رو که خوندم، دلم پرکشید برای علمداری امام زمانم(عج)❤️
با #سعید و #عبدالمهدی دیدم چه قدر قدم گذاشتن تو راه دلبستن به امام زمان(عج) شیرینه و به جمع #دل_های_امیدوار پیوستم...🌱
@khaneketabkosar
۴۰/۰۰۰ تومان
برای پویش: ۴۰ درصد تخفیف
برای نذر کتاب: ۵۰ درصد تخفیف
#پدر
◼ اگر ۲۰ یاور داشتی پس بجنگ…
این را پیامبر خدا به امیرالمؤمنین فرموده بود؛ وقتی که همه مدینه در یک چرخش عجیب حرف خدا و رسول را زمین گذاشتند. علی را کنار زدند و با دیگری بیعت کردند.
پیامبر در غدیر فریاد زده بود که خدا علی را انتخاب کرده است، در موقعیت های دیگر هم، وصی و جانشین را او معرفی کرده بود…
اما حالا مردم با اختیار خودشان به علی گفتند: نه.
به دنیا رأی «آری» دادند.
علی گفت: خدا در قرآن فرموده اگر ۲۰ نفر باشید و صبر کنید، بر ۲۰۰ نفر غلبه می کنید. بار خدایا ۲۰ نفر هم پیدا نشد.
به خدا سوگند اگر به اندازه این گوسفندان، مردانی خیرخواه خدا و رسول می داشتم، او را از حکومت خلع میکردم… و به خدا پیدا نشده بود… امام این را ۳ بار فرمودند و… به خانه بازگشتند.
۴۰/۰۰۰ تومان
برای پویش: ۴۰ درصد تخفیف
برای نذر کتاب: ۵۰ درصد تخفیف
#پدر
یهودی بود. شنیده بود که خدا عالم رازیر دست پیامبر (ص)قرار داده است .اما می دید زندگی محمد و دخترش(س)مثل فقرا است. نه مثل زندگی پادشاهان پر تجملات.
دلش می خواست بداند حق چیست؟
دنبال کسی می گشت تا پاسخ بگیرد. ازمیان اطرافیان ویاران محمد(ص)،علی(ع) را جور دیگری می دید.
درکوچه ای رفت مقابل علی(ع)وگفت:
_باتو حرف دارم. صبر کن.
علی (ع)حس وحالش را که دید همان جا کنارکوچه نشست.
می خواست یهودی با آرامش حرفش را بزند. مرد هم نشست وگفت:
_مگر پسر عمویت نمی گوید حبیب خداست و از طرف او آمده؟پس چرا از خدا نمی خواهد فقر و نداری تان تمام شود؟
علی(ع)سکوت را شکست:
_خدابندگانی دارد که اگر از خدا بخواهند دیوار را برایشان طلا می کند.
مرد یهودی در چشمان علی(ع)حقیقتی دیگر می دید. نگاهش از چشمان او به دیوار رسید؛دیوار طلا شده بود و می درخشید.
دهانش باز ماند وچشمانش تنها توانست از خیرگی طلا کنده شود ودر چشمان علی(ع)آرام بگیرد.
_متوجه شدی؟
متوجه شده بود .از صدر تاذیل را یک جا خوانده بود. دست علی (ع)را گرفت.
حق با علی (ع)است. مسلمان شد.