رهروان این راه
نه #پیر بودند
نه سیر شده از دنیا
تنهـا عاشــق بودنـد ...
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
@khaneketabkosar
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☎️زنگ عبرت:
❤️چرا به توصیه حضرت آقا توجه کافی نمی کنیم
♦️اگه فلان عالم تو فلان زمان گفته
الان همه دارن دست به دست میکنند که بخونند
♦️چرا به عالم ترین عالم دنیا
و صحبتشون توجه لازم را نداریم؟
🌹هر کس به حاج قاسم سلیمانی ارادت داره دقت کنه
♦️حاج قاسم سلیمانی می گفت:
در جنگ ۳۳ روزه لبنان و اسرائیل، آقا( رهبری) گفتن به بچههای حزب الله لبنان بگو دعای جوشن صغیر بخونن.
♦️از رادیو و تلویزیون حزب الله و منارههای مساجد و حتی کلیساهای ضاحیه جنوب، راه به راه، این دعا هر روز پخش می شد و در نهایت، حزب الله بر اسرائیل پیروز شد!
♦️در مملکت خودمون بعد از توصیه آقا به خواندن دعای هفتم صحیفه سجادیه برای برطرف شدن بیماری کرونا چه اتفاقی افتاد؟؟!!!
چرا پیام آقا تبدیل به پویش نشد ؟؟
#دعای هفتم صحیفه سجادیه
@khaneketabkosar
📚#رمان
📘#وقت_بودن
✍️نویسنده: #جلیل_سامان
📖انتشارات: #کتابستان_معرفت
👦🏻#جوان
🌀 معرفی:
❌خیلی ها وقتی که باید باشند نیستند، وقتی که نباید حاضرند.
🔅 رمان داستان جوانمردی است که به وقتش هست، می ماند و جان و مال و ناموس عده ای را نجات می دهد و وقتی هم که نباید آرام و بی صدا 🤫می رود👣
🍀 برگی از کتاب:
🤗 مائده با هیجان، قبای گل دوزی شده بلوچی اش را چنگ زد. بی اختیار می خواست کل بکشد. عاشق و مشتاق به شوهرش چشم دوخت.
☺️جان محمد انگار داشت عقده تمام این سال ها را بر کنده های بی جان خالی می کرد. چنددقیقه ای طول کشید تا بلاخره جان محمد از نفس افتاده نشست روی زمین و دستار را باز کرد.
ـ جانومد!
😍این را مائده چنان عاشقانه گفت که جان محمد را شرمگین کرد و سرش را پایین انداخت. مائده رفت و به سرعت با لیوانی آب برگشت. با لبخندی برلب دوباره گفت:
ـ جانومد!
😙جان محمد بی طاقت شد. دستی که لیوان را به سوی او گرفته بود، بوسید و به سوی خود کشید.
🔴 مرد بودید بر سر داعش فریاد میزدید❗️
🔆 دیشب در کنار حرم حضرت معصومه(س)، بین پیروان ضاله شیرازی و بین حزب الله بحث های زیادی در گرفت.
🔻 یکی از اوباش های فرقه که دائما داد و فریاد میکرد حزب الله را «درباری» نامید. بنده خدایی گفت: بله ما درباری حاج قاسم سلیمانی هستیم که وقتی حرم حضرت زینب در خطر بود برای دفاع رفت اما همه شماها در سوراخ موش قایم شده بودید. حالا در امنیت جمهوری اسلامی آمده اید کنار حرم عربده میکشید؟ مرد بودید بر سر داعش فریاد میزدید❗️
#شیعه_انگلیسی
باسلام وادب و احترام خدمت سروران گرامی اساتید و طلاب عزیز
خوبان دائمی اند و ماندگار؛ اگر به یاد کسی هستیم این هنر اوست، نه هنر ما. نامتان در اندیشه و مهرتان در قلب ماست.
باعث افتخار است که عرض شادباش و تبریک اینجانب زودتر از نسیم روح بخش نوروز خدمتتان شرفیاب شود . . .
دوستان عزیزم😍 سال نو بر شما و خانواده محترمتان تبریک عرض میکنم و سلامتی را برای تک تک شما سروران از خداوند منان خواستارم.
💐🌹💐 ارادتمند شما باقری
همشهریان گرامی
ضمن تبریک نوروز
با توجه به ضرورت غربالگری بیماری کرونا با مراجعه به سایت salamat.gov.ir و ثبت اطلاعات مندرج در آن ، از وضعیت سلامت خود در مورد این بیماری مطلع شوید . از اینکه ورود به سایت مذکور را به دیگران توصیه میکنید کمال تشکر را داریم .
مرکز بهداشت شهرستان فامنین
دوستان سلاام! :)
اینجا یه جای ویژهست، جایی که رمانهای چاپ نشده نویسندههای خوشفکر، خوشقلم و محبوب رو کنار هم بخونیم...
البته: چراغ کانال وقتی روشن میشه که پنجهزار نفری دور هم جمع شیم😉
راستی!! اولین رمانمون، رمان چاپ نشدهای از خانم نرجس شکوریان فرد هست😍
منتظرتون هستیم، منتظرمون باشین✌️
👇👇
📚 @saheleroman 📚
#اقیانوس_مشرق
#برای_این_روزهای_سخت
.
🔅 برای فرار از خستگی و کسالت این روزهای قرنطینه تصمیم گرفتم تو خونه با کارایی که دوست دارم خودم رو مشغول کنم شاید حالم بهتر بشه...
.
📱از گوشی و فیلم و هرچیز مجازی دیگه خستم!
جذاب ترین کار هم واسه من مرتب کردن کتاباست...📚
🏃♂رفتم سراغ کتابخونهای که ماه هاست طرفش نرفتم و نیاز به یه گردگیری و مرتب شدن اساسی داره.
.
📕کتاب ها رو در میارم خیلی هاشون پر از خاطره و حس خوبن... ورق میزنم و نگاه میکنم... 📖 هربار کتابی رو میخونم حس میکنم یه بخشی از احساس و حال من بین ورق های اون کتاب میمونه.
و حالا وقتی اون کتابا رو ورق میزنم دوباره همون حال و هوا رو تجربه میکنم
یکی یکی کتابارو، رو هم میزارم که چشمم به اقیانوس مشرق میفته.
.
📒 کتابی که بخشی از احساسم نه؛ بهتر بگم همه ی احساس و قلبم💗 رو تو خودش جا داده بود و حالا با دیدنش کلی دلتنگی اومد سراغم...
🕌دلتنگی سه سال زیارت نرفتن و به هم خوردن سفر مشهدی که قرار بود این هفته باشه!
🚘امسال با کلی ذوق و شوق برنامه ریزی کردیم واسه این سفر ولی حالا....
.
کتاب رو باز میکنم هنوز هم با دیدن اسم این کتاب پر از شوق و اشتیاق میشم...🤩
.
چشمام رو می بندم کتاب رو باز میکنم دوست دارم با اقیانوس مشرق تفال بزنم:
⁉️"اراممی پرسد: پس چگونه با مردی که در خراسان است سخن میگویی؟
پینه دوز سر می چرخاند نگاهش می کند و می گوید: میان ما و امام هیچحائلی نیست
بر سرش مسح می کشد و می گوید:
👋امام ما بی فاصله است...حی و حاضر است
سلامش دهی پاسخ می دهد.
می چرخد طرفی خم می شود و می گوید:
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا"
.
چه قدر آروم میشم با این جملات...
هر بار که اینجملات رو میخوندم انگار توی حرم قدم میزدم و نفس میکشیدم...🤗
.
دوباره چشم می دوزم به نوشته های کتاب:
🗣"بر میگردد طرف عمران: درباره ی کسی حرف میزنم که اگر صدایش کنی نگاهت می کند، اگر تشنه باشی آبت می دهد، اگر گرسنه باشی نانت می دهد...
امام ما امام عالم است. دور و بعيد و غريب نيست. هميشه مجاور است...
فاصله، حجاب ماست نه حجابِ او . او را حجابي نيست مگر آنكه خدا بخواهد."
.
🌊اقیانوس مشرق رو بار اول که دستم گرفتم خیلی زود توی آبی بی کرانش غرق شدم...
🥛و حالا دوست دارم دوباره با عمران مسیحی هم سفر بشم برای پیدا کردن آب حیات.
.
👌راستی گفتم آب حیات...
حس میکنم این روزها انگار همه به دنبال آب حیاتیم!
چیزی که عمران در این کتاب به دنبالش بود...
📗اقیانوس مشرق را بخوانیم در این روزهای خسته کننده شاید ما هم آب حیات را یافتیم و از این روزهای سخت بیرون آمدیم...
📚 #اقیانوس_مشرق
☎️ اگر دلتنگ آقایی و میخوای سیم دلت وصل بشه، شماره 1640 رو بگیر🤗
سلاااام آقا👋
@khaneketabkosar
اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ وَأَتَوَجَّهُ إِلَيْكَ بِنَبِيِّكَ نَبِيِّ الرَّحْمَةِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ ، يَا أَبَا الْقاسِمِ ، يَا رَسُولَ اللّٰهِ ، يَا إِمامَ الرَّحْمَةِ ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلَانَا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حَاجاتِنا ، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛خدایا از تو درخواست دارم و بهسویت روی آوردم به وسیله پیامبرت، پیامبر رحمت محمّد (درود خدا بر او و خاندانش) ای ابا القاسم، ای فرستاده خدا، ای پیشوای رحمت، ای آقا و مولای ما، به تو رو آوردیم و تو را واسطه قرار دادیم و بهسوی خدا تو را وسیله ساختیم و تو را پیش روی حاجاتمان نهادیم، ای آبرومند نزد خدا، برای ما نزد خدا شفاعت کن
ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد
دل رمیده ی ما را انیس و مونس شد
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
به غمزه، مسأله آموز صد مدرس شد