تولد در لس آنجلس؛ خاطرات محمد عرب، خواننده ی آمریکایی
بشتابید🏃🏃🏃
#تولد_در_لس_آنجلس
#رمان
#بهزاد_دانشگر
#عهد_مانا
🇧🇷برزیل برای بسیاری نماد فوتبال⚽️ و هیجان است.
برای بخشی از مردم، پله، زیکو و... نماد خوشگذرانی و عیش و نوش است
🎻 و برای بخشی دیگر، رقص و موسیقی های تند و پر هیجان.
🙆 من از دسته ی دوم بودم. به خصوص وقتی که با یک اتفاق جدید در شهر «ریو دوژانیرو» آشنا شدم: «کارناوال رقص.»
از وقتی با این کارناوال آشنا شدم،بی تاب دیدنش بودم. تا آن روز همه نوع عیش و نوش و خوش گذرانی را تجربه کرده بودم؛ اما حس می کردم این یک چیز دیگر است...
گروهی زن و مرد برهنه و مست که توی کوچه و خیابان می رقصند و می رقصند و همه فقط به دنبال لذت بیشتر می گردند...
💠namaktab.ir
🔶namaktab.blog.ir
🔷 @khaneketabkosar
#تولد_در_لس_آنجلس
#بهزاد_دانشگر
#بریده
گفت: «بیا از زیر قرآن ردت کنم. برای اینکه محافظت باشد. برزیل خیلی دور است.»
از زیر قرآن رد شدم و گفتم: «فریبا قرآن را بده همراهم باشد.»
با خودم فکر کردم دختره خرافاتی خجالت هم نمیکشد. آمده اینجا، در امریکا، توی مرکز علم و دانش، مثل امریکاییها میخورد، میگردد و میرقصد؛ اما هنوز دست از این خرافات برنداشته. بگذار سر فرصت چند صفحهاش را بخوانم و چند مطلب غیرعلمی و خرافاتیاش را پیدا کنم تا وقتی برگردم، توی صورتش بزنم.
...
صفحه اولش را باز کردم: «به نام خدای بخشاینده مهربان. اینک آن کتاب که در آن هیچ شبههای نیست و راهنمای پرهیزکاران است»... . برای همین چند خط چند لحظه مکث کردم. فکر کردم: اوووه! چه اطمینانی هم به خودش دارد...
چند آیه دیگر خواندم و جلو رفتم. یک دفعه با خودم گفتم معنی این آیه هایی که خواندم چه بود؟ همان اول کار می گوید: «این است کتابی که راهنمای پرهیزکاران است.» و برای آنها توصیفاتی را میگوید....
#بریده_کتاب
#تولد_در_لس_آنجلس
پشت سر من خانمی همراه دخترش ایستاده بود. با دخترش توی کلاس های هفتم و هشتم در یک مدرسه بودیم؛ اما چندان رفاقتی باهم نداشتیم. فقط یک ارتباط در حد سلام و علیک و اینکه هردو ایرانی بودیم. مادرش هم اصلا مذهبی نبود و کاملا سلطنت طلب بود. آن روزها انقلاب ایران داشت اوج می گرفت و ایرانی ها همدیگر را دسته بندی می کردند. آنها مثل ما نبودند. در خانه پدرش اهل مشروب بود.
فکر می کردم شاید الان بدش بیاید من را باحجاب می بیند. دخترش هم سال های قبل من را بی حجاب دیده بود، باهم دشمنی هم نداشتیم؛ اما تصورم این بود که الان به خاطر حجاب من موضع می گیرند. فکر می کردم می خواهد بگوید: «این چیست سرت کردی، روسری ات را در بیاور، تو بچه ای و این کار ها چیست؟»
همین طوری اش هم به خاطر واکنش دختر و پسسر های آمریکایی نگران بودم که احتمال داشت مسخره یا حتی طردم کنند؛ اما مادرش آمد جلو و به پدر و خود من گفت که دوست دارد دخترش توی مدرسه با من دوست باشد؛ منظورش زنگ ناهار و زنگ های استراحت بود.
پ.ن:
چراااااااااااااااااااااااااااااا؟؟؟؟😮
13.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خواننده آمریکایی بود...(خودش میگفت تجربه همه چیز را داشتم...)اما یک روز یک کتاب مسیر زندگی اورا تغییر داد...حالا بازهم میخواند اما خواندنش رنگ وبوی دیگری دارد...بنظرشما چه کتابی بوده؟
برای اینکه بفهمید داستان بسیار
جذاب زندگی #محمد_ عرب را در کتاب#تولد_در_لس_آنجلس
بخوانید...
#تولد_در_توکیو روایت زیبایی از یک تحول تدریجی است. روایت #جذاب و تأثیرگذار دختری که ناز و نعمت زندگی در پایتخت #ژاپن را برای رسیدن به حقیقت رها میکند و تن به سفر میدهد. قصهای که شاید خیلیها باورش نکنند!
گاه در زندگی دوراهیهایی بهوجود میآید که انتخابی سخت را سر راه قرار میدهد؛ انتخاب درستی برای یک #تولد_دوباره!
خانم #اتسوکو_هوشینو ، خاطرات زندگی خود، قبل و بعد از گرایش به اسلام را برای #بهزاد_دانشگر بازگو کرده و #حامد_علی_بیگی آنرا به رشته تحریر درآورده است.
بهزاد دانشگر، پیش از این با کتاب #تولد_در_لس_آنجلس ، خاطرات #محمد_عرب را روایت کرده بود که داستانی نزدیک به سوژه کتاب حاضر دارد و هر دو اثر را نشر #عهد_مانا روانه بازار کرده است.