#دخترانه 🌸🍃
طَعنہها دِلـ سَردَٺنڪند❄
بااِفتِخارقدمبِزَن😌
بانو🌼
چہڪَسے میدانَد..؟🧐
پُشتآنپوششسَخت...!♥️
پُشتِآناَخمعَمیق...!🤨
چہ گُـلی🌺پِنهاناَست...😌
°⊰🍃⊱┈──╌❊╌──┈⊰🍃⊱°
@heydareion
°⊰🍃⊱┈──╌❊╌──┈⊰🍃⊱°
#شهید حججی میگفت:
یه وقتایی دل کندن از
یه سری چیزای خوب
باعث میشه
یه چیزای بهتری
بدست بیاریم...
ما برای رسیدن به
امام زمان(عج)
از چی دل کندیم؟!
°⊰🍃⊱┈──╌❊╌──┈⊰🍃⊱°
@heydareion
°⊰🍃⊱┈──╌❊╌──┈⊰🍃⊱°
🖇🎈•° #اگرڪارٺگرهخۅرده ⇊
تسبیححضرتزهرا(س)بعدازنماز|📿
خیلےاثرداڔدوڪارهاےنابسماݩزندگےمارا
ساماڹمےدهد.✨
اگرڪارٺگرهخورده,تسبیححضرٺزهرا
(س)رابگۅ,تاڪارگشایےڪند°•☘•
🌸|•پیامبراڪرم(ص)
آنرابہحضرتزهرا(س)تعلیمداد
ٺادراموڔدنیوےدخٺرشگشایشےݒیداشۅد🌱
•💭• #آیتاللهناصرۍ
°⊰🍃⊱┈──╌❊╌──┈⊰🍃⊱°
@heydareion
°⊰🍃⊱┈──╌❊╌──┈⊰🍃⊱°
پسره از خودش عکس گذاشته داخل پیجش...📱
دختره زیرش کامنت💭 میذاره:
+وای برادر شما چقدر شبیه شهدایی😍
-ممنون خواهرم، ایشالا شما هم شهید بشید☺️🌹
+با اینهمه گناه؟!😔💔
-درست میشه خواهر...😊🌸
+چجوری آخه...؟!😢
-بیاین پیوی...!!✨
#فردایهمون روز....
+حالِ آقایی من چطوره..؟!🙈🙊
- خوبم تا وقتی خانومیم خوب باشه😉❤️
من : 😐| شهدا: 😓| شیطان: 😳| امام زمان:💔
•#به_وقت_بیو•❥
بـرایٺ دلـم♡ را آݥاده ڪرده امツ
بہ ڪدامـیڹ ڹشـانـے ارسالـش ڪنم...؟
📨🖇
💓مهدے فاطمه
°⊰🍃⊱┈──╌❊╌──┈⊰🍃⊱°
@heydareion
°⊰🍃⊱┈──╌❊╌──┈⊰🍃⊱°
🍃 آقا رسول الله (ص) :
🌸سرلوحہ ڪارنامہ مؤمن، دوسٺے #علےإبنابیطالب (ع) اسٺ.
📙كنز العمّال : ۳۲۹۰۰
#فقط_حیدر_امیرالمومنین_است💚
°⊰🍃⊱┈──╌❊╌──┈⊰🍃⊱°
@heydareion
°⊰🍃⊱┈──╌❊╌──┈⊰🍃⊱°
⭕️🛑⭕️
#محرم، #هیات و #کرونا
(لطفا منتشر کنید)
.
کرونا که شروع شد
همان هفته اول اسفند، هنوز کسی نمیدانست ماجرا چیست، چکار باید کرد؟ فرمانده کیست؟ چطور باید مبارزه کرد؟
.
بیمارستانها حتی برای کادر درمان #ماسک نداشتند. گان و محافظ صورت برای پرستارها موجود نبود، دستکش طلای کمیاب بود. #میگفتند بهتر است معابر ضدعفونی شوند. پیرمردها و پیرزنها بیرون نیایند. و همه ی ما سردرگم بودیم
.
ما در هیات خودمان، همان هفته اول تصمیم گرفتیم برای جلوگیری از سرایت #کرونا #جلسات_هفتگی_روضه را تعطیل کنیم و تعطیل کردیم
.
اما دیدیم خیلی ها که وظیفه شان است وسط معرکه باشند، حقوق میگیرند که در شرایط بحرانی اوضاع را مدیریت کنند دَر رفتند(بی تعارف)
.
تعدادی از مسئولین در سطوح مختلف به بهانه ابتلای به کرونا در خانه خودشان را قرنطینه کرده بودند(نامها محفوظ)
.
دوستان ما گفتند: نباید هیات را #تعطیل کرد!!!! حرفشان این بود که بجای #روضه سخنرانی و سینه زدن، ما دست به کار شویم
.
چه کار کنیم؟
.
#گفتند بسته معیشتی توزیع کنیم
شروع کردیم به جمع کردن کمک مالی از مردم بیش از ۲ هزار بسته معیشتی توزیع کردیم(در حاشیه شهر و روستاها)
.
#گفتند ماسک نیست، کارگاه تولید ماسک زدیم و رایگان بین مردم توزیع کردیم
.
#گفتند باید روزانه تاکسی ها و پمپ بنزین ضدعفونی شوند، بچه ها را تقسیم کردیم و مدام با دستگاه سم پاش کار کردیم
.
#گفتند خیلی از کارگرهای روزمزد بخاطر تعطیلی کارها توان پرداخت اجاره خانه ندارند، رفتیم از مردم پول جمع کردیم برای صاحبخانه ها فرستادیم
.
#گفتند برای کادر درمان باید ماسک و گان برد، خدای امام حسین(ع) شاهد است بیمارستان به بیمارستانمیرفتیم و برایشان ماسک و گان و دستکش میبردیم
.
#گفتند
#گفتند
#گفتند
.
و بچه های ما جان دادند جان دادند جان دادند جان دادند. مبتلا شدند و...
مثل هزاران هیات مذهبی دیگر در کل کشور
.
چون از امام حسین(ع) آموخته ایم در بحرانها وسط میدان باشیم
.
حالا چند روز است، آنانی که تمام این پنج شش ماه را در خانه لَم داده بودند و از ترس جان تا سرکوچه نمیرفتند به هیات، روضه و محرم #توهین میکنند
خودشان را وطن پرست و دوستدار مردم هم میدانند!
.
منتی نیست ما به وظیفه خودمان عمل کردیم، اما این رفتار انصاف نیست...
.
زحمات چند ماهه بچه های #هیات را وسط بحران با این توهین و انکارها جواب ندهید، همه این بچه در هیات امام حسین(ع) تربیت شده اند
.
لطفا این درد و دل را منتشر کنید تا دوستان روشنفکر ما هنگام اظهار نظر از #زیر_کولر تا حدودی انصاف را رعایت کنند
.
بخش کوچکی از جهاد جوانان هیاتی هنگام اوج بحران کرونا ...
@heydareion
🌻🌿💭
😇 #بچه_شیعه_باس؛
ماهعسلبرهحَرمِحضرتِسلطان🌱
+مراسمشوسادهبرپاکنه،اونجاعهدهشونروببندن👌♥️....
•
#بسیجی_خندون🍀
خودخارجیاوقتی یه چیزی رو
متوجه نمیشن میگن هن؟!
بعدتومیگیWhat؟!
بهشت زهرای لندن خاکت
کنندباکلاس
تو گناه میڪنے و اون داره اشڪ میریزه.
اون بجای تو استغفار میڪنه،
دست به دامن خـــ❤️ـــدا میشه،
میگه خدایا!
به منِ مهدے ببخش!
خشنودی قلب امام زمان عج گناه نکنیم...
زشتہکہمابچہشیعہهاموقعاذانتوگوشےبچرخیم🙃
پاشیدپاشیدخدامنتطرمونہ😍📿
بشتاببہسوےنماز😍📿
بشتاببہسوےبهترینعمل😍📿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#بچہشیعہباس💛✌
•| نمازشـو سر وقت بخونہها😻
•| رسمعاشـقے سروقت بودنہ :)🌱🌸
#اذانبهوقتبندگی😉
#حےعلےالصــــلاة📿
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج...♥️
.
نمیگم شبٺون شهدایی
کهخیریسٺ
بهکوتاهیشب 🍃🌸
میگم
#عاقبتتانشهدایی
کهخیریست
بهبلندی سرنوشت:)
#عاقبتتونشهدایی🌸🌹
#شبتون_سرشار_از_ارامش_خدایی🌙
#نماز_شب_یادتون_نره
+یاحق✋🏼
#یا_علی❤️
#آرامـش_تایم 🌻
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌷
💚 ﺩﻋﺎﻱ ﻓﺮﺝ 💚
بسم الله الرحمن الرحيم
اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ،
وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُ
وَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ
واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ،
وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛
اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ،
اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم
فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً
كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛
يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ
اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيانِ ،
وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ ؛
يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ ؛
الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني
السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل
يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ،بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ
#تلنگرانه🍃
فرض کن🙄
حضرت مهدی بر تو ظاهر گردد...!😍❤
ظاهرت هست چنانی که خجالت نکشی؟🙊🤭
باطنت هست پسندیده ای صاحب نظری؟
☺️🦋
پول بی شبهه و سالم ز همه دارایی ات ،
داری آنقدر که یک هدیه برایش بخری؟🧐🦋
خانه ات لایق او هست که مهمان گردد!؟
😥🍃
لقمه ات در خور او هست که نزدش ببری؟🙃💘
حاضری تلفن همراه تو را چک بکند؟😶
با چنین شرط که در حافظه دستی نبری؟🙁👋
واقعی در عمل خویش تو بیش از دگران؟
✨🌹
می توان گفت تو را شیعه ی انثی عشری؟ 🙂🌱
میدان عمل خالیست،
او در پی "سرباز"است
چون که باشی "سَربار"
سردار نمی آید...!😭❤️
#اللهمعجللولیڪالفرج🌸
#امام زمانی ❤️
°⊰🍃⊱┈──╌❊╌──┈⊰🍃⊱°
@heydareion
°⊰🍃⊱┈──╌❊╌──┈⊰🍃⊱°
اسٺادپناهیان: الهـیکہ↓
همه پسرا مزدوج بـشن💍
جمعیت: الهےآمین
پناهیان: نگاشون کن عینِ این دخترایے کہ
#خواستـگار ندارن میگن الهۍآمین😑
- خندھ حـضار :)😂
پناهیان: پسرا باید عین #مرد👌🏻
برن خواستگاری
نہ این که بشیـنن تو خونہ دعا
کنن خواستگار براشون بیاد!
°⊰🍃⊱┈──╌❊╌──┈⊰🍃⊱°
@heydareion
°⊰🍃⊱┈──╌❊╌──┈⊰🍃⊱°
•هرکهآمدبهدرخــانهاوآقـاشد•
•نازعشـاقکشیدنزمرامحسـناست•
#امامحسنجانـــم
#دوشنبههايامامحسنی💚🍇.
°⊰🍃⊱┈──╌❊╌──┈⊰🍃⊱°
@heydareion
°⊰🍃⊱┈──╌❊╌──┈⊰🍃⊱°
🔺#تلنگر🔺
•
#ﻣﻮﺑﺎﯾﻞ📱یکیﺍﺯ ﮐﻢ ﻭﺯﻥﺗﺮﯾﻦ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ #ﺩﻧﯿﺎ 🌍ﺣﻤﻞ میشود ...
•
ﻭﻟﯽ ﺷﺎﯾﺪ ﺍز #ﺳﻨﮕﯿﻦﺗﺮﯾﻦ🖤 ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ #ﺁﺧﺮﺕ☠ﺑﻪ ﺩﻭﺵ ﮐﺸﯿﺪﻩ میشود.
•
ﺩﺭﺳﺖ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﮐﻨﯿﻢ... 🔍
°⊰🍃⊱┈──╌❊╌──┈⊰🍃⊱°
@heydareion
°⊰🍃⊱┈──╌❊╌──┈⊰🍃⊱°
#ٺݪنـــــڱࢪ🌱
اگر لباست به میخی گیر کند،👕
به عقب بر می گردی
و آن را آزاد میکنی...
اکنون
این میخ، گناهان است
که به قلبت نشسته 💔
چه میشود اگر
دو قدم به عقب برگردی
و خود را رها سازی ⁉️
°⊰🍃⊱┈──╌❊╌──┈⊰🍃⊱°
@heydareion
°⊰🍃⊱┈──╌❊╌──┈⊰🍃⊱°
#ممنونم_که_با_دقت_مطالعه_میکنید‼️
خانم خوشگله!
دوست #مونث #واقعیت ! انلاینه 😊
الوووو نیستی خواهرررر ؟؟!!!
بیا ی لحظه کارت دارم😩
[حوصلشو نداری؟!, سین نمیکنی چرا😟]
اوه اوه 🙊
هم گروهی #مذکر #مجازیتم که انلاینه!😋
+ سلام علیکم خدمت خواهر بزرگوار خودم خوبید ان شاالله؟✋
[بابا بزار جوهر پی ام ش خشک بشه بعد سین کن!😏]
- سلام برادر☺️
بله الحمدالله عالیییییی ،ممنونم🙏
[عه حالت عالیه؟؟؟؟!
پس چرا جواب اون یکی دوستتو ندادی؟!
اهاااان خب چت با اون حال نمیده ظاهرا !!!
بله بله ...
خداقوت شیطان بزرگوار !
چی گفتی؟!
چ ربطی ب شیطون داره؟!
بله بله واقعا ربطی نداره!
این کارا ب فکر شیطونم نمیرسه اخه]
+ خب خواهرجان، چ خبر از درس و دانشگاه ؟!همه چی خوب پیش میره؟!
- اره خوبه اگه این پسرای مزاحم کلاسمون بزارن!😒😒
[یه خالی بستی تا طرفو حساس کنی؟!
اونم غیرتی شه برات توهم ذوق کنی !!!
بعد میگم اینـکارات بفکر شیطونم نمیرسه ناراحت نشو!]
+ عه عه عه کی جرات کرده خواهر منو اذیت کنه؟!😡
عکس بده جنازه تحویل بگیر !😎
[قند تو دلت اب شد؟! ]
_ ای بابا، برادر.... انقدررررر زیادن ک باید البوم بدم قبرستون تحویل بگیرم ..😜😅😅
[شیطون کم اورد رفت بخوابه😐
شما ادامه بده! ]
+ای بابا😂😂😂
راستی خواهرجان،عکس پروفایلتون خودتونید؟!
[اوه اوه بلاخره ب ارزوت رسیدیا!
روزی صدتا عکس از خودت گذاشتی تا بلاخره طرف رفت سر اصل مطلب! ]
- اره داداشی خودمم!🙈با چادرم که عشقمه😍
[عشقته؟! اون عشقت احیایا حرف و حدیثی درباره حیا نزده باهات تاحالا ؟!]
+به به .... عالییییییییه عالیییییی😊
واقعااااا تو این اشفته بازار اخرالزمان، کم پیدا میشن فرشته هایی مثل شما !🙊
-فرشته تنها ب چه درد میخوره؟!😢
[حتما باید مجرد بودنت رو یاداوری میکردی؟! ]
_ خدا بزرگه خواهر! ایشالا یه روز هردو از تنهایی در میایم!😞
[بپا فشارت نیفته ! 😒]
- مورد که زیاده برای از تنهایی دراومدن!
[ (الان خواستی حس رقابت بهش بدی که عجله کنه عقب نمونه و بیاد خواستگاریت؟!]
- ولی خب دل ادم مهمه که هرجاییی اروم نمیگیره!🙈🙈🙈
+ امان از دست این دل خواهررررر....😞
- عه شما چرا داداشی ؟ مگه شما هم با دلت مشکل داری؟! 😉
[خیره سرت خواستی زیرزبون بکشی الان؟! ]
+یعنی شما نمیدونی؟! 🙈
[بدو خودتو بزن ب اون راه😐]
- نه والا 😶اگه بدونم که میرم خواستگاریش برای داداش گلم😍
[مثلا خواستی بگی عمراااا ن ب ذهنت رسیده ن دلت میخواد ک اون ی نفر خودت باشی؟!!!! ]
+ یعنی تو نمیدونی کیه ؟!🙈
- نه داداشی! 😢
+ یه فرشته س😍🙈🙊
- چه شکلیه؟!🙈
+ شبیه خودت🙈🙈🙈
- واقعاااا😍
+اره خوده خودت😢🙊🙈مهربون و دوست داشتنی🙊
[ قلبت وایساد؟!!! ب هدفت رسیدی؟
داره پیام میاد برات ....
دوست مونث واقعیته ! کارت داره،،
* عزیزم پیاممو خوندی جواب بده منتظرم ...☹️
عه عه عه برای داداشیت ، نه ببخشید برای عشقتم داره پیام میاد.... 😒
*داداشی نیستی؟! ببخشید دیشب یهو رفتم نتم تموم شد.... 😢
به به ! چقد ازین فرشته ها داره عشقت!
#محرمانه
#حیای_مجازی
#دینت_رو_سپر_بی_حیاییت_نکن!
خانه سبز🌿
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_نوزدهم به محض فرود هلیکوپترها، عباس از پلههای ایوان پایین رفت و تمام ط
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_بیستم
از موقعیت اطرافم تنها هیاهوی مردم را میشنیدم و تلاش میکردم از زمین بلند شوم که صدای #انفجار بعدی در سرم کوبیده شد و تمام تنم از ترس به زمین چسبید.
یکی از #مدافعان مقام به سمت زائران دوید و فریاد کشید :«نمیبینید دارن با تانک اینجا رو میزنن؟ پخش شید!»
بدن لمسم را بهسختی از زمین کَندم و پیش از آنکه به کنار حیاط برسم، گلوله بعدی جای پایم را زد.
او همچنان فریاد میزد تا از مقام فاصله بگیریم و ما #وحشتزده میدویدیم که دیدم تویوتای عمو از انتهای کوچه به سمت مقام میآید.
عباس پشت فرمان بود و مرا ندید، در شلوغی جمعیت بهسرعت از کنارم رد شد و در محوطه مقابل مقام ترمز کشید. برادرم درست در آتش #داعش رفته بود که سراسیمه به سمت مقام برگشتم.
رزمندهای کنار در ایستاده و اجازه ورود به حیاط را نمیداد و من میترسیدم عباس در برابر گلوله تانک #ارباً_ارباً شود که با نگاه نگرانم التماسش میکردم برگردد و او در یک چشم به هم زدن، گلولههای خمپاره را جا زد و با فریاد #لبیک_یا_حسین شلیک کرد.
در #انتقام سه گلوله تانک که به محوطه مقام زدند، با چند خمپاره داعشیها را در هم کوبید، دوباره پشت فرمان پرید و بهسرعت برگشت.
چشمش که به من افتاد با دستپاچگی ماشین را متوقف کرد و همزمان که پیاده میشد، اعتراض کرد :«تو اینجا چیکار میکنی؟»
تکیهام را به دیوار داده بودم تا بتوانم سر پا بایستم و از نگاه خیره عباس تازه فهمیدم پیشانیام شکسته است.
با انگشتش خط #خون را از کنار پیشانی تا زیر گونهام پاک کرد و قلب نگاهش طوری برایم تپید که سدّ #صبرم شکست و اشک از چشمانم جاری شد.
فهمید چقدر ترسیدهام، به رزمندهای که پشت بار تویوتا بود اشاره کرد ماشین را به خط مقدم ببرد و خودش مرا به خانه رساند.
نمیخواستم بقیه با دیدن صورت خونیام وحشت کنند که همانجا کنار حیاط صورتم را شستم و شنیدم عمو به عباس میگوید :«داعشیها پیغام دادن اگه اسلحهها رو تحویل بدیم، کاری بهمون ندارن.»
خون #غیرت در صورت عباس پاشید و با عصبانیت صدا بلند کرد :«واسه همین امروز مقام رو به توپ بستن؟»
عمو صدای انفجارها را شنیده بود ولی نمیدانست مقام حضرت مورد حمله قرار گرفته و عباس بیتوجه به نگرانی عمو، با صدایی که از غیرت و غضب میلرزید، ادامه داد :«خبر دارین با روستای بشیر چیکار کردن؟ داعش به اونا هم #امان داده بود، اما وقتی تسلیم شدن ۷۰۰ نفر رو قتل عام کرد!»
روستای بشیر فاصله زیادی با آمرلی نداشت و از بلایی که سرشان آمده بود، نفسم بند آمد و عباس حرفی زد که دنیا روی سرم خراب شد :«میدونین با دخترای بشیر چیکار کردن؟ تو بازار #موصل حراجشون کردن!»
دیگر رمقی به قدمهایم نمانده بود که همانجا پای دیوار زانو زدم، کابوس آن شب دوباره بر سرم خراب شد و همه تنم را تکان داد.
اگر دست داعش به #آمرلی میرسید، با عدنان یا بی عدنان، سرنوشت ما هم همین بود، فروش در بازار موصل!
صورت عباس از عصبانیت سرخ شده بود و پاسخ #اماننامه داعش را با داد و بیداد میداد :«این بیشرفها فقط میخوان #مقاومت ما رو بشکنن! پاشون به شهر برسه به صغیر و کبیرمون رحم نمیکنن!»
شاید میترسید عمو خیال #تسلیم شدن داشته باشد که مردانه اعتراض کرد :«ما داریم با دست خالی باهاشون میجنگیم، اما نذاشتیم یه قدم جلو بیان! #حاج_قاسم اومده اینجا تا ما تسلیم نشیم، اونوقت ما به امان داعش دل خوش کنیم؟»
اصلاً فرصت نمیداد عمو از خودش دفاع کند و دوباره خروشید :«همین غذا و دارویی که برامون میارن، بخاطر حاج قاسمِ که دولت رو راضی میکنه تو این جهنم هلیکوپتر بفرسته!»
و دیگر نفس کم آورد که روبروی عمو نشست و برای مقاومت التماس کرد :«ما فقط باید چند روز دیگه #مقاومت کنیم! ارتش و نیروهای مردمی عملیاتشون رو شروع کردن، میگن خیلی زود به آمرلی میرسن!»
عمو تکیهاش را از پشتی برداشت، کمی جلو آمد و با غیرتی که گلویش را پُر کرده بود، سوال کرد :«فکر کردی من تسلیم میشم؟» و در برابر نگاه خیره عباس با قاطعیت #وعده داد :«اگه هیچکس برام نمونده باشه، با همین چوب دستی با داعش میجنگم!»
ولی حتی شنیدن نام اماننامه حالش را به هم ریخته بود که بدون هیچ کلامی از مقابل عمو بلند شد و از روی ایوان پایین آمد.
چند قدمی از ایوان فاصله گرفت و دلش نیامد حرفی نزند که به سمت عمو برگشت و با صدایی گرفته #خدا را گواه گرفت :«والله تا وقتی زنده باشم نمیذارم داعش از خاکریزها رد بشه.» و دیگر منتظر جواب عمو نشد که به سرعت طول حیاط را طی کرد و از در بیرون رفت...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: فاطمه ولی نژاد