#گزارش_دوره_روایت_نصر 1⃣1⃣
💠 دوره آموزشی عملیاتی روایت نصر
▫️ برگزاری کلاس "به قطبنما نگاه کن"
▫️ با حضور حجتالاسلام استاد #مهدیان
🔻 تفاوت تحلیل رهبری با برخی از تحلیلهای جبهه انقلاب
⏳ با ما همراه باشید...
#جهاد_تبیین
#روایت_نصر
#خانه_طلاب_جوان
🌀🌀 خانه طلاب جوان 🔰🔰
http://eitaa.com/joinchat/2731802626C6597703c2f
#گزارش_دوره_روایت_نصر 2⃣1⃣
💠 دوره آموزشی عملیاتی روایت نصر
▫️ برگزاری کلاس "حیّ علی الجهاد"
- جهاد تبیین همپایهی دفاع مقدّس
▫️ با حضور حجتالاسلام و المسلمین #ملکی
"قائم مقام حوزههای علمیه سراسر کشور"
🔻 بسیج و جایگاه بسیج جزو مبانی فکری بچه مسلمان است.
🔻 در جبههی جهاد بودن آنقدر ارزش دارد که شب و روز شکر کنید باز هم کم است. شکر کنید که در جبهه جهاد تبیینید.
🔻 #جنگ_ترکیبی آخرین تیر دشمنی است که بهش استیصال افتاده!
🔻 رمزی که حاج قاسم گفت عادی نبود الهام بود! هر کس رابطهاش را با آقا حفظ کند عاقبت به خیر میشود.
🔻 علی چیت ساز اهل اشک بود. از معاونش راهکار شهادت را پرسید گفته بود اشک.
🔻 از تفکر و فرهنگ و گفتمان بسیجی جدا نشوید.
⏳ با ما همراه باشید...
#جهاد_تبیین
#روایت_نصر
#خانه_طلاب_جوان
🌀🌀 خانه طلاب جوان 🔰🔰
http://eitaa.com/joinchat/2731802626C6597703c2f
♨️ دعوت به همکاری♨️
❇️ جذب نیروی گرافیست
🔰 خانه طلاب جوان، جهت تکمیل کادر رسانه ای خود از میان واجدین شرایط دعوت به عمل میآورد.
⏪ شرایط عمومی:
▫️جهادی و تکلیفگرا
▫️تشکیلاتی و قانونمدار
▫️قبولی در مصاحبه
▫️دارای روحیه کار جمعی
⏪ شرایط تخصصی:
▫️تسلط به نرم افزارهای فوتوشاپ و ایندیزاین
⏪ شرایط کاری:
پرداخت به صورت ساعتی
آقا و ساکن قم
حضور حداقل ۳ ساعت کاری در مجموعه
🗂 مزایا:
▫️آشنایی تفصیلی با مبانی انقلاب و مکتب امام(ره)
▫️برخورداری از حقوق و مزایا
▫️فراهم بودن فضا و شرایط آموزشی، علمی و مهارتی
⏪ جهت کسب اطلاعات بیشتر و اعلام آمادگی از طریق راه ارتباطی زیر اقدام نمایید:
🌐 شناسه ایتا:
@mellatekhomeini
واحد هنر و رسانه خانه طلاب جوان
🌀🌀 خانه طلاب جوان 🔰🔰
http://eitaa.com/joinchat/2731802626C6597703c2f
📣#نشریه_خط برگزار میکند:📣
♨️دوره ویژه آموزشی♨️
..☆روش تحلیل بیانات رهبر انقلاب☆..
❇️تلاشی در راستای پُر کردن جایِ خالی تحلیلهایی از جنس انقلاب!
🎙با تدریس: حجت الاسلام سعیدی فاضل
مدیر پژوهشکده بین المللی امام رضا-علیه السلام-
🔰۴ جلسه کلاس آموزشی ➕ یک جلسه کارگاه
☑️اعطای گواهی معتبر از مؤسسه خانه طلاب جوان
📅 شروع دوره: ۱۵ آذر ۱۴۰۱
✔️ثبت نام از طریق کانال نشریه خط در پیامرسان ایتا 🔻🔻🔻
🌐 کانال نشریه علمی_فرهنگی خط
@KHAT_NASHRIYE
خانه طلاب جوان
#روایت ✅ روایتی از دوره #روایت_نصر 1⃣ 🔸 کنارم نشسته و عدس پلو و تن ماهی اش را میخورد. میگوید روای
#روایت
✅ روایتی از دوره #روایت_نصر 2⃣
💠 مشاهدات
🔸 وارد اردوگاه که شدم اولین چیزی که نظرم را جلب کرد روح الله بود. چفیه اش را بسته بود دور کمرش، آستینهایش را داده بود بالا و محکم و با اعتماد به نفس قدم برمیداشت. شبیه کسی که دارد از بالا نگاه می کند و همه چیز تحت کنترلش است. اینطور وقتها روح الله شکوفا می شود. انگار که ماهی را انداخته باشی توی آب.
روح الله همیشه در ذهن من همین است. هربار که نگاهش می کنم یاد عکس پروفایل گوشی اش و پدر شهیدش می افتم.
🔸 دم در ایستاده بودم که یک گروه از طلبه ها رسیدند. شش - هفت نفری می شدند. فرهاد اول یک سلام گرم به همگی کرد و بعد هر کدام که میخواستند از درِ یک لنگه اردوگاه وارد شوند، اول یک نگاه به گوشی اش می انداخت بعد می گفت: سلام شما ۴۸ دقیقه تاخیر داشتید. دوباره: سلام شما ۴۸ دقیقه تاخیر داشتید. دوباره سلام... به نفر آخر که رسید گفت: سلام شما ۴۹ دقیقه تاخیر داشتید.
فرهاد #مدافع_حرم بوده.
🔸 توی روایت قبل نوشته بودم وقت آمدن #بهادری_جهرمی نبودم تا آمدنش را روایت کنم. برایم نوشت: «منتظر بودیم که خود ایشون با راننده و محافظ بیاد. حداقل توقع دو تا ماشین داشتم. دم در یک سمند سفید نگه داشت. فکر کردم آدرس میخواد. دیدم راننده خود دکتر بهادری جهرمیه. گفتیم با ماشین تشریف بیاورید داخل. ماشینو همان جا دم در پارک کرد. پیاده شد. با هم مصافحه کردیم و آمدند داخل»
🔸 نشسته بودم روی آخرین صندلی سالن همایش. آقا عبدالله چند ردیف جلوتر ولی آنطرف نشسته بود. حاج آقای فلاح یک جایی از سخنرانی اش گفت «وقتی ملبس شدم استادم یقه عبایم را گرفت و گفت: به این لباس توسل کن». آقا عبدالله این را که شنید بغض کرد. سرش را تکان داد و بی صدا زد زیر گریه.
🔸 رضا می گفت: با احمد عابدینی تا دیر وقت بیدار بودیم. قرار شده بود که من قبل اذان صبح، مناجات را پخش کنم. به سختی بلند شدم و تا خودم را به طبقه بالا و اتاق فرمان برسانم صدای مناجات پخش شده بود. از پله ها که بالا رفتم دیدم احمد پشت سیستم است.
توی یک روز و نصفِ اردو، تقریبا هیچ کس احمد را ندید. شبیه کسی که سنگرش انقدر جلو باشد، مواد غذایی هم به سختی به احمد می رسید.
✍ نویسنده: #محمد_صالحی
🌀🌀 خانه طلاب جوان 🔰🔰
http://eitaa.com/joinchat/2731802626C6597703c2f
mirbagheri.mp3
32.88M
🎙 تحلیل از وضعیت کنونی انقلاب اسلامی و چشمانداز پیشِ رو
◀️ «#انقلاب_اسلامی» بزرگترین امر به معروف و نهی از منکرِ تاریخ ماست.
◀️ از منظر کلانروایت، انقلاب اسلامی در همۀ عرصهها به پیروزیهای بزرگی دست یافته و وضعیت بسیار خوبی دارد و در مسیر اهداف خود رو به پیش است. البته سختیهایی هم بر سر راه بوده و تهدیدهایی هم هست.
◀️ خط مقدم ما، مبارزه با «بدحجابی» است یا مبارزه با «الگوی توسعۀ غربی»؟
◀️ نگاه ما به فتنهها و سختیهای پیش روی حرکت انقلاب اسلامی چگونه باید باشد؟
◀️ در این ایام و در ایام فاطمیه، به تدبّر در «سورۀ عنکبوت، سورۀ حجرات و سوره مجادله» و به تفسیر آنها بپردازید.
🗓 آیتالله #میرباقری؛ ۱۰ آذر ۱۴۰۱
🌀🌀 خانه طلاب جوان 🔰🔰
http://eitaa.com/joinchat/2731802626C6597703c2f
خانه طلاب جوان
#تاریخ_اسلام 8⃣ ▫️ ما چیز زیادی از زندگی حضرت #موسی_بن_جعفر ع نمی دانیم. اگر واقعاً روایات گوناگونی
#تاریخ_اسلام 9⃣
🔹 طبق روايتى كه نقل شده، در اوقات #جنگ_نهروان، امير المؤمنين داشتند مىرفتند؛ از اصحابشان يك نفر هم در كنار ايشان بود. همان نزديكهاى جنگ نهروان، صداى قرآنى در نيمهشب شنيده شد: «أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّيْلِ». با لحن سوزناك و زيبايى، آيهى قرآن مىخواند. اين كسى كه با امير المؤمنين بود، عرض كرد: يا امير المؤمنين! اىكاش من مويى در بدن اين شخصى كه قرآن را به اين خوبى مىخواند، بودم؛ چون او به بهشت خواهد رفت و جايش غير از بهشت جاى ديگرى نيست. حضرت جملهاى قريب به اين مضمون فرمودند كه به اين آسانى قضاوت نكن؛ قدرى صبر كن.
🔹 اين قضيه گذشت، تا اينكه جنگ نهروان به وقوع پيوست. در اين جنگ، همين خوارجِ متحجرِ خشمگينِ بدزبانِ غدارِ متعصبِ شمشير به دست و مسلح، در مقابل #اميرالمؤمنين قرار گرفتند. حضرت گفت: هركس برود، يا زير اين علم بيايد، با او نمىجنگم. عدهيى آمدند، اما حدود چهار هزار نفرى هم ماندند و حضرت در اين جنگ، همهى اينها را از دم كشت. از لشكر امير المؤمنين، كمتر از ده نفر شهيد شدند؛ اما از لشكر خوارج، از آن حدود چهار هزار يا شش هزار نفر، كمتر از ده نفر زنده ماندند؛ همه كشته شدند! جنگ، با پيروزى امير المؤمنين تمام شد. خيلى از كشتهشدهها، مردم كوفه يا اطراف كوفه
بودند؛ همينهايى كه در #جنگ_صفين و #جنگ_جمل، همجبهه و همسنگر بودند؛ منتها ذهنهايشان اشتباه كرده بود.
🔹 حضرت با تأثر خاصى، همراه با اصحاب خود در ميان كشتهها راه مىرفتند. اينها همينطور به صورت دمر روى زمين افتاده بودند. حضرت مىگفت اينها را برگردانيد، بعضيها را مىگفت بنشانيد. مرده بودند، اما حضرت با آنها حرف مىزد. در اين حرف زدنها، يك دنيا حكمت و اعتبار در كلمات اميرالمؤمنين هست. بعد به يك نفر رسيدند، حضرت او را برگرداندند و نگاهى به او كردند و خطاب به آن كسى كه در آن شب با ايشان بود، فرمودند: آيا اين شخص را مىشناسى؟ گفت: نه، يا امير المؤمنين! فرمود: او همان كسى است كه در آن شب آن آيه را آنطور سوزناك مىخواند و تو آرزو كردى كه مويى از بدن او باشى! او آنطور سوزناك قرآن مىخواند، اما با قرآن مجسم امير المؤمنين مبارزه مىكند! آنوقت على بن ابى طالب با اينها جنگيد و اينها را قلعوقمع كرد. البته خوارج به طور كامل قلعوقمع و ريشهكن نشدند، اما هميشه به صورت يك اقليت محكوم و مطرود باقى ماندند. اينطور نبود كه آنها بتوانند تسلط پيدا كنند؛ هدفشان بالاتر از اين حرفها بود.
🗓 ديدار با اقشار مختلف مردم؛ ۱۳۷۰/۰۱/۲۶
🌀🌀 خانه طلاب جوان 🔰🔰
http://eitaa.com/joinchat/2731802626C6597703c2f