#قصه (ادامه)
وزیرش بهش گفت: میدونی خونه خدا چه قدر محکمه؟ ابرهه گفت هرچقدر هم محکم باشه خرابش میکنم و رفت یه لشگر فیل رو با سربازهایی که سوار فیلها بودن برد سمت خونه خدا...خدا هم از این کار ابرهه عصبانی شد و یه مشت و مال حسسسابی براشون در نظر گرفت...لشگر ابرهه هنوز خیلی نزدیک خونه خدا نشده بودن که یهو همه آدمهای لشگرش دیدن عه آسمون سیاه شد! 😳 گفتن آسمون چرا اینطوری شد؟!😳 تا اینکه سیاهی نزدیکتر و نزدیکتر شد و دیدن یه عااااالمه گنجشک از اون بالابالاهای آسمون هرکدوم تو منقارشون یه سنگریزه دارن که دارن پرتابش میکنن به آدم بدها و فیلها (میدونی اگه یه چیز کوچولو از فاصله ی خیلی دور از آسمون پرتاب بشه و بیفته روی چیزی اون چیز رو میتونه سوراخ کنه؟ ) خلاااصه گنجشکها با اون کوچولوموچولوییشون کاری کردن که سپاه بزرگ ابرهه با اوووون همه فیل همممه فرار کردن و نابودشدن و ابرهه شکست خورد😀 از همون موقع دیگه هیچ کسی جرات نداره خونه خدا رو خراب کنه چون خدا از هممممممه چی قویتره.😊
#قصه_های قرآنی
•---•••~~~°🍀🌸🍀°~~~•••---•
@khanevademahdvi
•---•••~~~°🍀🌸🍀°~~~•••---•