هدایت شده از Sara
❌ماجرای تارا دختری که عاشق پسر خاله میشه اما.....
کیارش: میخواستم یه چیزی بهتون بگم.
همه ساکت شدیم دلم بد جور شور میزد..
کیارش دست بهانه رو که کنارش نشسته بود و سرش و انداخته بود پایین تو دستش گرفت و ادامه داد
کیارش: وقتی بهانه رو دیدم انگار خدا چیزی رو که میخواستم برام آفریده و به عنوان هدیه برام فرستاده. حالا میخوام اجازه ازدواج منو بهانه رو بدید.😢😱😭😭😭ادامه داستان 👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2713518081Cb60be17d2b
.
🧕خانُــــم بَــــــلا💞
❌ماجرای تارا دختری که عاشق پسر خاله میشه اما..... کیارش: میخواستم یه چیزی بهتون بگم. همه ساکت شدیم د
#پل
#قسمت1
سلام به همگی
داستان و خاطره پل
شاید قصه از هفت سالگیم شروع شد وقتی که پدرم تصادف کرد و زمین گیر شد؛ یا نه از هشت سالگیم که مادرم مجبور شد برای تأمین مخارج زندگی تو خونه ی مردم کار کنه؛ یا شاید از 12 سالگیم که پدرم مرد و مادرم هم تو هفتم پدرم سکته مغزی کرد و فوت کرد و منو همتا خواهرمو میگم ، مجبور شدیم از بوشهر بیایم تهران خونه ی خاله ام که با اونها زندگی کنیم. نمیدونم از کجا فقط میدونم قصه ی من از هر جایی شروع شده باشه تو یک موضوع اشتراک داره اونم اینه که من چه تو هفت سالگی چه هشت سالگی چه دوازده سالگی یا حتی همین الان که 26 سالمه احساس تنهایی میکردم. یه دره ی خیلی بزرگ بین منو آدمای دیگه بود وقتی مجبور بودم تو درسها به خواهرم کمک کنم حس میکردم از یه دنیای دیگه باهام حرف میزنه انگار هیچ کدوم از حرفهای منو نمیفهمید نمیدونم چرا شاید برای این بود که حتی تو اون سن هم همه به مادرم میگفتن تارا خیلی بیشتر از سنش میفهمه ولی کاش اینطور نبود اونوقت راحت با دختر همسایه عروسک بازی میکردم و این بازی به نظرم مسخره نبود و یا شاید وقتی همه ی فامیل جمع میشدن و بچه ها همه تو یه اتاق بازی میکردن منم میتونستم قاطی بازی اونا بشم و فقط به اونا نگاه نکنم. به هر حال بچگی من هر جوری که گذشته باشه مثل همه ی بچه ها نبود با درد بزرگ بی پدری وبی مادری زندگی کردیم، تا تونستم سعی کردم نذارم همتا احساس کمبود بکنه که میدونم به هر حال کرده ولی من سعیمو کردم. تو خونه ی خاله ام زندگی راحتی داشتیم، کیارش و کاوه پسر خاله هام از همون موقعی که رفتیم تو خونه اونها زندگی کنیم هوای ما رو داشتن نمیتونم بگم مثل برادر چون به نظر من بهتر از دو تا برادر بودن. خاله شورانگیز ما رو خیلی دوست داشت وقتی مادرم فوت کرد بعد از مراسم تدفین نذاشت تنها باشیم ما رو به خونه خودش آورد و در حالی که بغضش کار رو برای ما سخت تر کرده بود گفت از این به بعد من جای مادرتونم شما هم دخترهای من فقط دو تا برادر هم به جمعتون اضافه شده فقط شوهر خاله ای نبود تا به قول خاله جای پدر و برای ما بگیره نمیدونست هر شب بعد از اینکه روی ما رو میکشه و بهمون شب بخیر میگه
همتا خودشو میزنه به خواب تا من چیزی نگم و بعد یواشکی گریه میکنه و منم برای اینکه راحت باشه هیچی نمیگم ولی هر شب چون نمیتونم گریه کنم صبحش به خاطر بغضی که داشتم گلو درد میگیرم و این همه دکتری که منو میبره فایده نداره چون دوای من دیفن هیدرامین و آنتی هیستامین و اینا نیست دوای من مادرمه که دیگه نیست دوای من پدرمه تا دوباره دستای گرمشو رو سرم بکشه و منو دخترم صدا کنه. به هر حال گذشت تا من شدم 16 ساله و همتا شد 14 ساله من مثل همه یدختر ها آرزویی داشتم و رویایی ولی نمیدونستم این رویا و آرزو تو وجود کیه فقط میدونستم دنبال یکی میگردم که تمام مهری رو که تمام این سالها تو قلبم جمع شده بود رو بهش هدیه بدم. من خاله مو خیلی دوست داشتم و همتا رو میپرستیدم و روی کیارش و کاوه خیلی حساس بودم ولی هنوز قلبم بکر مونده بود بر عکس همتا که بلاخره راهشو پیدا کرد و اونجوری که دوست داشت زندگی رو ادامه داد فقط انگار من بودم که تو همون 12 سالگیم محصور شده بودم. من دوم دبیرستان بودم و همتا سوم راهنمایی
ادامه دارد....
https://eitaa.com/joinchat/2713518081Cb60be17d2b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعای امروز 🌷❤️🌷
خدای خوبم امروز🌷
به دلهـایمان ❤️❤️
صفـای صبـح
به دیدگانمان
توان دیدن زیباییها🌷
و به دستهایمان
توان وقدرت
بخشیدن عشـق❤️
راعنایت فرمـا 🌷🙏
آمیـــن یا ذَالْجَلالِ وَالْاِكْرام 🙏
ای صاحب جلال و بزرگواری 🙏
https://eitaa.com/joinchat/2713518081Cb60be17d2b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍎در این صبح زیبا براتون
🍃رویاهایی آرزو میکنم
🍎تمام نشدنی و آرزوهایی
🍃پرشور در پرتو الطاف الهی
🍎روزتـون پر از برکت و رحمت😍😍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💓 یکشنبہ تون
سرشار از زیبایی
و
موفقیت
و لطف خدای مهربان💓😍
هدایت شده از Sara
سارا من تصمیم خودمو گرفتم،کارای طلاقم رو انجام دادم و بزودی از پروین جدا میشم.دیگه بسه!
من برای آینده مون کلی برنامه دارم. قول میدم خوشبختت کنم!
همینطور که نوید داشت از نقشه هاش و طلاقش میگفت تمام مدت من سرم پایین بود و فقط گوش میدادم..
حرفهاش که تموم شد،گفتم پس تکلیف دخترت چی میشه؟
_ولی سارا...ادامه داستان 👇👇😱
https://eitaa.com/joinchat/2713518081Cb60be17d2b
🧕خانُــــم بَــــــلا💞
سارا من تصمیم خودمو گرفتم،کارای طلاقم رو انجام دادم و بزودی از پروین جدا میشم.دیگه بسه! من برای آیند
#سارا
قسمت سیزدهم
قضیه خواستگاری دوست پسرعمه احمد رو کلا نشنیده گرفتم. تمام فکرم پیش نوید بود که یه وقت با بی فکری کاری نکنه!
،،،،،،،،،،،
یه روز که احمد اومده بود خونمون و همه نشسته بودیم،.. احمد بحث رو برد سمت علی دوستش و شروع کرد ازش تعریف کردن!
اینکه چقدر زرنگ و کاریه!
از اخلاق و رفتار خوبش!
از خانواده اش و اینکه آدمهای مومنی هستند و…
به اینجا که رسید بابام گفت: آره با عباس آقا یه رفاقت قدیمی داریم.میشناسمش،آدم خوبیه!
احمد با خنده گفت:خب خداروشکر،از دایی که بله رو گرفتم! زن دایی جون نظر شما چیه ؟
مامان نگاهی به من کرد و با لبخند گفت:والا فعلا که سارا خانم قصد ازدواج نداره،میخواد درسش رو بخونه!
احمد سریع گفت:خب بخونه…
بعد هم رو کرد به من و با شیطنت گفت:بخدا این دوستم خیلی پسر خوبیه، بهتر از این گیرت نمیادااا…
مامان با کنایه گفت:والا بهتر از دوست شما هست! کیه که قدر بدونه و حرف گوش کنه!
از اون به بعد تقریبا هر هفته احمد میومد خونه ما و هر دفعه از علی تعریف میکرد.فامیل های علی آقا هم دست بردار نبودن و هر چند وقت یکبار می اومدن پیش بابام و اجازه میخواستن که پدر و مادر علی بیان برای خواستگاری…
ولی پدر و مادرم هر دو مجید رو از هر نظر بهتر از علی میدونستن و میگفتن اگه قرار باشه سارا ازدواج کنه،نظر ما به مجید ِ !
از اون طرف،از نگار خبرهای خوبی نمی شنیدم. نگار میگفت نوید تصمیمش رو گرفته و برای طلاق اقدام کرده؛در صورتی که پروین نمیخواد طلاق بگیره…نگار میگفت حالا که پروین سر عقل اومده و برگشته خونه،نوید از خر شیطون پیاده نمیشه!
من هنوزم نوید رو دوست داشتم،ولی میدونستم حتی اگه از پروین هم جدا بشه، غیر ممکنه پدر و مادرم قبول کنن به مردی که قبلا ازدواج کرده و یه بچه هم داره،دختر بدن!
هم دلم برا نوید میسوخت،هم برا پروین و دخترش!
اصلا دوست نداشتم من مسبب بدبختی و خراب شدن زندگی یکی دیگه باشم…
از روزی که آقا رضا،پسرخاله ی علی،برای اولین بار قضیه علی رو مطرح کرده بود،چند ماه گذشته بود و علی هم دست بردار نبود و همچنان احمد از طرفش برام پیغام می آورد.
یکی از روزهای گرم تیر ماه بود و با خانواده داییم رفته بودیم جنگل؛عمو مجید هم اومده بود. بابام و داییم مشغول تهیه آتیش بودن
مامان و زن دایی هم جوجه ها رو سیخ میگرفتن…
بچهها هم هر کدوم رفته بودن طرفی و خودشون رو سرگرم کرده بودن.
منم کنار رودخونه رو یه تخته سنگ نشسته بودم و غرق رویاهای خودم بودم که حضور عمو مجید رو در کنارم حس کردم! اومد و روی یه تخته سنگ کنارم نشست!
_ چه خبرا سارا خانم!؟
خودم رو جمع و جور کردم و گفتم: هیچی عمو، سلامتی…
_ مثل اینکه تو کلا نمیخوای این کلمه عمو رو بیخیال بشی!؟
سرم رو انداختم پایین و چیزی نگفتم.
عمومجید آهی کشید و گفت:سارا، تو نمیخوای منو از این بلاتکلیفی در بیاری!؟ تورو خدا یکم منو درک کن. الان یک سال و نیمه که از حال دلم خبر داری!
بی معرفت حتی نگاهت رو هم ازم دریغ میکنی!
خب تو بگو من چیکار کنم!؟
با حرفهای عمو مجید تمام تنم شروع به لرزیدن کرد!
به سختی و با زحمت قفل لبهامو باز کردم و همونطور لرزون گفتم:عمو! خب شما یخورده منو درک کن …!
شما از بچگی برا من عمو مجید بودی و هستی! احساس من به شما، حس یه برادرزاده است که میتونه به عموش داشته باشه!چرا متوجه نیستین!؟
صحبت های ما ادامه داشت تا اینکه
نمیدونم چرا یهویی عصبی شدم و وسط صحبتهام با عصبانیت گفتم اصلا میدونید چیه؟
من فکرامو کردم.میخوام با علی ازدواج کنم!
خودمم نمیدونم اون لحظه چرا اون حرفو زدم. ولی با این حرف صدای شکستن و خرد شدنش رو به وضوح دیدم و شنیدم!
عمو مجید سکوت کرد و دیگه هیچی نگفت!
به شدت از زدن اون حرف پشیمون شدم و با دیدن اون حجم از ناراحتی عمو مجید عذاب وجدان گرفتم.ولی دیگه کاریش نمیشد کرد!
از عمو مجید عذرخواهی کردم ولی دیگه فایده ای نداشت
فقط خوبیش این بود که با اون حرف من بالاخره عمو مجید از من قطع امید کرد و کاری کرد که من هیچوقت تصورشم نمیکردم!
بعد از اون روز فهمیدم عمومجید رفته بود محل کار علی و کلی درموردش تحقیق کرده بود!
بعد هم رفته بود با خودش صحبت کرده بود و بهش گفته بود: من سارا رو خیلی دوست داشتم، ولی حالا که اون منو مثل عموش میدونه،از این به بعد منم مثل برادرزاده ام دوسش دارم. سارا تو رو برا ازدواج انتخاب کرده و جوابش به تو مثبتِ!
اومدم اینجا تا از نزدیک ببینمت و مطمئن بشم که میتونی خوشبختش کنی!
اصلا فکرشم نمی کردم با اون دو تا جمله ای که به عمومجید گفتم،همچین گرفتاری ای برای خودم درست کنم!
ادامه دارد...
پایان قسمت سیزدهم
🌹🔅🌹🔅🌹🔅🌹🔅🌹🔅
https://eitaa.com/joinchat/2713518081Cb60be17d2b
🧕خانُــــم بَــــــلا💞
🌸🍃🍃🍃🌸🍃🍃🍃 دختر کانالمون میگه به اشتباه چندسال پیش وارد رابطه ای اشتباه شدم...
سلام ...
من ۴سال پیش وارد رابطه ای شدم که ایکاش نمیشدم..
تاالان مزاحمم میشه وازاونجاییکه خانواده آبرومندی هستیم کاری ازمون برنمیاد
حتی اومده خاستگاریم ومیگه دخترخوبی مثل توپیدانمیکنم
خاستگارزیاددارم ولی همه مشهدین..
دلم میخادبرم یه جایی که آرامش داشته باشم..
ازاونجاییک بنده ساداتم بایدفقط باسادات ازدواج کنم واین محدودیت اذیتم میکنه
الان مربی قرآن شدم ویک آدم جدید
امانمیدونم چراخدا جوابمونمیده...
ازمادرا میخام حواسشون به قلب دختراشون باشه بغلشون کنندوباهاش رفیق باشند.😢🙏
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
https://eitaa.com/joinchat/2713518081Cb60be17d2b
↴
جملاتی که مردان را دیوانه میکند: ♥🤤
-از اینکه همیشه به صحبت های من گوش می کنی ممنونم
-من به تو باور دارم
-از اینکه وقتی نیازت داشتم، کنارم بودی ممنونم
-من میخوام که در هر شرایطی با هم باشیم
-در آغوش تو احساس امنیت میکنم
-تو دنیای منو نورانی کردی
-بغلت بهترین جای دنیاست
-وقتی با توام همه جا بهشته
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈
https://eitaa.com/joinchat/2713518081Cb60be17d2b
💙 بیان درست با همسر بد دهان
١_ اگر همسر بددهانی دارید اولین توصیمون بهتون تکنیک "در و دروازس"
یعنی باید یاد بگیرید که بعضی چیزهارو نشنیده بگیرید ازش و اجازه بدید تا عصبانیتش فروکش کنه!
پس👇
اکیدا جواب دادن و خدای نکرده متقابلا بددهانی درمقابل بددهانی ممنوع❌
٢_ سعی کنید خودتون رو آروم اما ناراحت نشون بدید که متوجه بشه آروم هستید و قصد مقابله ندارید و از طرفی هم ناراحت بخاطر شنیدن حرفهاش هستید!
٣_ روش آخر که اکثر روانشناسها پیشنهاد میکنند هم اینه که : بهش بگید " عزیزم من میدونم الان عصبانی هستی و چند ساعت بعد بخاطر حرفات کاملا پشیمون میشی ؛ بخاطر همین ترجیح میدم برم تو اتاق هروقت حالت بهتر شد میام.
مطمعن باشید ترک محل موثر از موندن و مشاجرس
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈
https://eitaa.com/joinchat/2713518081Cb60be17d2b
عکس رنگی.......
#پاسخ_اعضای_خوبمون 😍
سلام و وقت بخیر عرض میکنم خدمت همه دوستان ❤️ خانومی که در مورد عکس رنگی پرسیدن
ماه پیش دخترم عکس رنگی داشت
مرکز مربوطه گفته بودن با پرداخت مبلغی عکس بدون درد هم گرفته میشه
دخترم گمونم حدود چهارصد هزار تومن اضافه تر پرداخت کردودر حین عکس درد نداشت
چند ساعت بعد درد داشت که با استفاده ازشیاف دردمتوقف میشد
شما هم به خدا توکل کنید ان شاالله که خیر هست🙏
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
https://eitaa.com/joinchat/2713518081Cb60be17d2b
🧕خانُــــم بَــــــلا💞
🌸🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃🍃 ازدواج در سن ده سالگی مگه میشه آخه؟؟؟؟؟😔
سلام
من توی ی خانواده ای بزرگ شدم ک اصلا ازدواج زود رو بد نمی دونن
و خانواده شوهرم عروس رو نمی خوان فقط می خوان ارث خور داشته باشه.
من از شوهرم الان حاملم شوهرم میگه یا بچت رو می کشی یا بدون این که خودت به ببینیش برش می دارم میرم با دوست دخترم بزرگش می کنم
چون بچم دختره دوسش نداره
من نمی تونم ب کسی هم بگم دوست دختر داره میشه ب اعضای گروه بگی کمکم کنن ی راهی جلو پام بزارن
همش از شوهرم کتک می خورم اون روزی ی بار در ماه میاد خونع همش میره پیش دوست دخترش اما از اون طرف میگم طلاق بگیرم بچم چی میشهـ
همیشه یاد بگیرید زود ازدواج نکنین من تو ۱۰ سالگی از دواج کردم الانم ۱۴ سالمه بچه دار شدم سر ی ازدواج زور....😢
🌱🌱🌱🌱🌱🌱
https://eitaa.com/joinchat/2713518081Cb60be17d2b
🌿🌾🌿
نیایش صبحگاهی 🌸🍃🌸
🌸خدای مهربانم
✨به امید رحمت بیکرانت
✨ازخواب بیدارشدیم
✨آنچه عنایت کنی نشان ازکرامتت
✨آن چه ندهی ،حکمت نهفته ات
✨ در همه ی احوال
🌸 ای خدای مهربان❤️
🌸خدايا
✨به ما حکمتی ده
✨که فقط زيبايی عظمت
✨ترا در درونمان
✨احساس کنيم
🌸آمیـــن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
طلوع صبحی☀️
دیگر از زندگی
بر شما مبارک🎉
دلتون شاد😊
از غم ها آزاد🌺🍃
خانه اميدتون آباد🏡
زندگی تون بر وفق مراد🌺🍃
سلام😊✋
☀️صبح دوشنبه خرداد ماه تون
به شادمانی☕😊🌺🍃
شاید اگر بدانید آنهایی که سالهاست از جوانیشان گذشتند به چه چیزهایی غبطه میخورند، بتوانید بهتر جوانی کنید:
۱-چرا وقتی میتوانستم سفر کنم، نکردم!
۲- چرا زبان دومی نیاموختم!
۳-چرا وقتم را به خاطر رابطهای تمام شده تلف کردم!
۴- چرا از خود در برابر نور آفتاب محافظت نکردم تا پوست سالمتر و بدون چروکی داشته باشم!
۵- چرا برای دیدن خوانندگان مورد علاقهام به کنسرت نرفتم!
۶- چرا از انجام خیلی از کارها ترسیدم!
۷- چرا ورزش اولویت کارم نبود!
۸- چرا خود را گرفتار سنتها کردم!
۹- چرا از کاری که دوست نداشتم استعفا ندادم!
۱۰- چرا بیشتر درس نخواندم!
۱۱-چرا باور نکردم زیبا هستم!
۱۲- چرا از گفتن دوستت دارم ترسیدم!
۱۳- چرا به راهنماییهای والدینم گوش ندادم!
۱۴-چرا خودخواه بودم!
۱۵- چرا تا این حد نظر دیگران برایم مهم بود!
۱۶- چرا به جای آنکه به رویاهای خودم فکر کنم به فکر براوردن رویای دیگران بودم
۱۷- چرا وقتم را صرف یادآوری خاطرات بد کردم و زمانم را از دست دادم. کاش افسوس گذشته را نمیخوردم!
۱۸- چرا کسانی را که دوست داشتم از خود رنجاندم!
۱۹- چرا از خود دفاع نکردم!
۲۰- چرا برای برخی کارها داوطلب نشدم!
۲۱- چرا بیشتر مراقب دندانهایم نبودم!
۲۲- چرا قبل از مرگ مادر و پدر بزرگ سئوالاتی را که داشتم از آنها نپرسیدم!
۲۳- چرا زیاد کار کردم!
۲۴- چرا آشپزی یاد نگرفتم!
۲۵- چرا از زمان حال لذت نبردم!
۲۶- چرا تلاش نکردم آنچه را شروع کردم به پایان برسانم!
۲۷- چرا گرفتار کلیشههای فرهنگی شدم و از هدفم بازماندم!
۲۸- چرا دوستیهایم را ادامه ندادم!
۲۹- چرا با کودکانم بیشتر بازی نکردم!
۳۰- چرا انسان ریسکپذیری نبودم!
۳۱- چرا برای افزایش دانش و ارتباطاتم تلاش نکردم!
۳۲- چرا تا این حد فرد نگرانی بودم!
۳۳- چرا سر هر چیزی زود عصبانی شدم!
۳۴- چرا به اندازه کافی با افرادی که دوستشان داشتم وقت نگذراندم!
۳۵- چرا برای یک بار هم که شده پشت میکروفون نرفتم تا در مقابل جمع صحبت کنم
این روزا رو راحت از دست نده ♥️
https://eitaa.com/joinchat/2713518081Cb60be17d2b
♥️ #زندگی_نامه
سلام خسته نباشید
من تو یه خانواده مذهبی بزرگ شدم چادری هستم به ائمه خدا اعتقاد ایمان دارم ولی همسرم خانوادش ائمه قبول ندارن چادرسرکردن منومسخره میکنند.ب ائمه توهین میکنند.حتی همسرم وقتی عصبیه ب خدای یکتافحش میده 😔این موضوع خیلی ناراحتم میکنه میگم نکنه همسرم فحش میده بلاسرمن بچهام بیاد
قبلاازخانواده همسرم دوربودم ولی ازوقتی بخاطرشرایط کاری همسرم اومدیم نزدیکشون خیلی بابت اعتقاداتشون بی حجابیشون اینکه زن مرد حدمرز ندارن اذیت میشم میترسم بچه خودمم بزرگ بشه مثل اینابشه.
بنظرتون باهاشون قطع رابطه کنم..یابرخوردجدی بکنم بگم جلومن حق ندارن توهین ب ائمه بکنند..منطقی نیستن ک حرفم قبول کنند.خیلی پشیمونم ک اومدم نزدیکشون ولی راه پس ندارم ک برگردم بخاطرشغل همسرم...😢
https://eitaa.com/joinchat/2713518081Cb60be17d2b
♥️🍃🌺🍀
🍃
🌺
🍀
❤️
#هردو_بخوانیم
#لحن_بیان
خانمها و آقایان ،مراقب لحن کلام خود باشید او تنها فردیست که قرار است تا پایان عمر در کنارش باشید (مهمترین فرد زندگی شما)
اگر میخواهید همسرتان را متوجه اشتباهی که مرتکب شده کنید👇:
💢آن را به شکل بد منتقل نکنید
💢سرکوفت نزنید
💢لحن تحقیرکننده در پیش نگیرید..
🌱🔅🌱🔅🌱🔅🌱🔅🌱🔅
https://eitaa.com/joinchat/2713518081Cb60be17d2b
♥️🍃🌺🍀
🍃
🌺
🍀
♥️
💑 ده ویروس کلامی که موجب تخریب رابطه ی بین شما و همسرتان می شود:
1️⃣ نصیحت تکراری
2️⃣ تذکر مداوم
3️⃣ سرزنش کردن
4️⃣ منت گذاشتن
5️⃣ مقایسه کردن
6️⃣ جرو بحث کردن زیاد
7️⃣ برچسب منفی زدن
8️⃣ پیش بینی منفی (نفوس بد)
9️⃣ گله و شکایت مداوم
🔟 متهــم کــردن
#همسرداری #عاشقانه
#مهارت_همسرداری
🌱🔅🌱🔅🌱🔅🌱🔅
https://eitaa.com/joinchat/2713518081Cb60be17d2b
♥️ #زندگی_نامه
غرور همسرم
سلام من ۱۶سالمه دو سال عروسی کردیم ❤️
مشگلمون غرور شوهرمه خیلی غرور داره سر یچیز بحث میکنیم ی مدت باهام حرف نمیزنه😔یعنی غرورش اجازه نمیده خودشم میگه ادم نباید تو زندگی خودشو برا کسه دیگه ای کوچیک کنه.
حالا من باید چیکار کنم اصلا ب حرفم گوش نمیده الان دوسال عروسی کردیم میگم بریم سر خونه زندگیمون اصلا ب حرفم توجه نمیکنه
🌱🔅🌱🔅🌱🔅🌱🔅🌱🔅
https://eitaa.com/joinchat/2713518081Cb60be17d2b
🔴خوشحالی شدید شیطان از دعوای زن و شوهر!
🌺 از پیامبر گرامی اسلام صلیالله علیه و آله و سلم نقل شده است:
💠 زمانی که زن با همسرش در منزل مرافعه و مشاجره میکند،
در همان لحظه در هر یک از زوایای منزل یک شیطان 🔥مشغول کف زدن و شادمانی است و میگوید:
خدایش خوشحال کند کسی که مرا این چنین شاد و خوشحال کرده است!!
📛از نظر ابلیس بلند مرتبه ترین، نزدیک ترین و رفیق ترین با شیطان کسی است که میان زن و شوهر تفرقه و اختلاف بیافکند.
🌼پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید:
ابلیس تخت خویش را بر آب قرار می دهد، سپس سربازانش را گسیل می دارد.
🔥 نزدیک ترین آنان از لحاظ رتبه و منزلت به ابلیس کسی است که فتنه بیشتری را پدید آورد،
🔰 یکی یکی می آیند و می گویند: چنین و چنان کرده ام.
(ابلیس) می گوید: کاری نکرده ای.
⚡️ سپس دیگری می آید و می گوید:
او را رها نساختم تا وقتی میان وی و زنش جدایی انداختم.
(ابلیس) او را نزد خود می خواند و می گوید: آری، تو! و او را (باخوشحالی) در آغوش می گیرد. »
✳️بنابراین هر زن و شوهری باید بدانند که شیاطین اجنه و انسان درکمین آنان بوده و هرکدام از زوجین را تحت نظر دارند و در اندیشه ی ایجاد دشمنی و کینه در میان آنان هستند و اختلافات ساده ی آن ها را پیچیده و بزرگ می کنند تا آن ها را بیشتر و دشوارتر از آنچه در اصل بوده اند بنمایانند.
💠تا جاییکه این اختلافات ممکن است به جدایی زن و شوهر نیز بیانجامد...
📙لئالیالأخبار، ج ۲، ص ۲۱۷
https://eitaa.com/joinchat/2713518081Cb60be17d2b
"زن" ها را عاشقانه بخواهید ...
آن ها را قاطیِ بازیِ مسخره ی منطقتان نکنید ...
زن ها دلشان یک "مرد"می خواهد ...
که مثلِ دیوانه ها ،،،
دلداده شان باشد ...!
مردی که ؛
در عاشقی اش ؛
به هیچ صراطی ،،،
مستقیم نباشد ... !
منطق نمی خواهد !
عاشقِ یک "زن" بودن ؛
سخت ترین کارِ دنیاست ...
"جگر"می خواهد !!!
🌱🔅🌱🔅🌱🔅🌱🔅
@delbrak1💞
تا وقتی کسی در کنارت هست ،
خوب نگاهش کن !!!
گاهی آدم هاآنقدر سریع میروند که
'حسرت یک نگاه سرسری را هم به دلت میگذارند ...
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﻳﺮ ﻣﯽ ﻓﻬﻤﻴﻢ ، ﺧﯿﻠﯽ ﺩﯾﺮ . . . !
ﮐﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪﻥ ﺍﺳﺖ :
گاهي ﻳﮏ ﻟﺤﻈﻪ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﺩﺭ ﻫﻮﺍﯼ ﺳﺮﺩ ﻏﻨﻴﻤﺖ ﻣﯽﺷﻮﺩ . . . !
ﺧﺪﺍ ﺩﺭ ﻣﻮﺍﻗﻊ ﺳﺨﺘﻴﻬﺎ ﺗﻨﻬﺎ ﭘﻨﺎﻩ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ . . . !
ﺩﯾﺪﻥ ﯾﮏ ﺩﻭﺳﺖ ﻭ ﺁﺷﻨﺎ ﺩﺭ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﻭ ﻏﺮﺑﺖ ﺁﺭﺯﻭ ﻣﯽﺷﻮﺩ
ﻳﮏ ﻋﺰﻳﺰ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻫﻤﻪ ﺭﻓﺖ ﻋﺰﯾﺰﻣﯽ ﺷﻮﺩ . . . !
ﯾﮏ ﺩﻭﺳﺖ ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻣﯿﺮﻭﺩ ،
ﺧﻮﺑﯿﻬﺎﯾﺶ ﻋﯿﺎﻥ ﻣﯿﺸﻮﺩ . . . !
ﭘﺎﻳﻴﺰ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ ٬ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻗﺸﻨﮓ ﻭ
ﻗﺸﻨﮓ ﺗﺮﻣﯽ ﺷﻮﺩ . . . !
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺑﺴﺘﺮ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﺑﺎﺷﯿﺪ ﺁﺭﺯﻭ ﻣﯿﺸﻮﺩ ..!
ﯾﮏ ﻟﺒﺨﻨﺪ ، ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺩﻟﺸﮑﺴﺘﻪ ﺍی ﺭﻭﯾﺎ ﻣﯿﺸﻮﺩ . . . !
تا ميتوانيم
ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺗﻤﺎﻡ ﭼﻴﺰﻫﺎ ﻭ ﺁﺩﻡ ﻫﺎﯼ ﺍﻃﺮﺍﻓﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺧﻮﺏ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻨﯿﻢ
ﻭ ﻗﺪﺭﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺪﺍﻧﯿﻢ . . .!
ﺯﻧﺪﮔﯽ آنقدرها هم طولانی نیست ..
🌱🔅🌱🔅🌱🔅🌱🔅
@delbrak1💞
❌دست یاری...❤️
سلام خوبی عزیزم امیدوارم حال دلت خوب باشه
من یه برادر شوهر دارم ۱۸ سالش دوتا پاش مشکل داشت چند سال رو پاش عمل انجام دادان درست نشد الان یک ماهی پاهاش دوتاش زدن قرار براش پای مصنوعی بزارن دکتر گفته ۴۰۰ ملیون خرج عمل ماهم خیلی نیاز مالی داریم هرچی مدارک هرچی عکس از پاش،هرجور خواستید براتون میفرستم ولی اگه میشه بزارید تو کانال تون شاید یکی کمکش کرد..😢
🌱🔅🌱🔅🌱🔅🌱🔅🌱🔅
@delbrak1💞