#سیاستهای_همسرداری
"دعوا با همسر؛ این موارد را جدی نگیرید!"
5⃣ رفتارهای عجیبی از همسرتان میبینید:
در زندگی مشترک، طبیعی هست که بعضی از رفتارهای شریک زندگیتان از نظر شما عجیب باشد. شما جای او نیستید و دنیا را از زاویه دید خودتان میبینید. درست است که زندگی مشترکی را آغاز کردهاید اما دلیل نمیشود که نگاهتان به زندگی نیز یک شکل باشد. اصلا همین تفاوتهاست که موجب رشد شما میشود. بنابراین بهتر است که این تفاوتها را بپذیرید و نسبت به آنها عکسالعمل منفی نشان دهید. این مشکل شریک زندگی شما نیست، شما تا آخر عمرتان هم نمیتوانید نه همسرتان و نه هر فرد دیگری را به طور کامل بشناسید.
💑 همسرشناسی 💑
🎀 @delbrak1 🎀
#هردو_بخوانیم
⭕️"کـوری عاطفـی چیسـت؟!!!"
👈 کوری عاطفی یعنی اینکه؛ زن و مرد در زندگی زناشویی حرفی برای گفتن ندارند و هرکدام از آنها در عین اینکه در خانه هستند اما هرکدام در اتاق خودشان و یا مشغول کار خودشان هستند....
👈 اما به محض رسیدن به دوست و قوم خویش زبان باز میکنند و کلی حرف نگفته دارند؛ حتی در بارهی همسرشان....!
👈 اگر به این مرحله رسیدید؛ دچار کوری عاطفی شدید و خیلی زود باید به فکر چاره باشید.
👈اگر چاره ای نکردید وارد مرحله طلاق عاطفی میشوید که فقط دارید زندگی رو سر میکنید مراقب زندگیتون باشید !👌
💑 همسرشناسی
🎀 @delbrak1 🎀
💬 وقتی شوهرم خرید میکنه مدام هزینههایی که کرده رو تکرار میکنه، و میگه:
میدونی اینا چند شده؟ میدونی چقدر گرون شده؟ یعنی همش منت میذاره!
🔻این موضوع رو با مادرم درمیون گذاشتم. مامانم بهم گفت: وقتی شوهرت زیاد منت میذاره، «تو بزن تو پَرش»..!
یکی دوبار که این کار رو کردی دیگه منت نمیذاره.
به نظر شما این راه درسته ⁉️
☑️ حقیقت اینه که اگه تو پر مرد بزنی اونم تو سرت میزنه. نمیشه که تو پر مرد زد.
⁉️شاید بپرسی پس چیکار باید بکنم؟
🔰دفعه بعد که شوهرت میگه:
چیزا گرونه،
میدونی چند شده؟
دیگه نمیتونم بخرم!
💡به شوهرت بگو:
🔸هر چی میخواد گرون باشه، من به تو ایمان دارم. إن شاءالله تو زنده باشی و سایهت بالای سرم!
🔺اگه نداشتیم کمتر میخوریم؛ برای اینجور چیزا اینقدر خودتو ناراحت نکن؛ برم یه چایی☕️ واسهت بیارم.
❣❣❣❣❣❣
♥️ | اینجور جوابا چون #اقتدار مرد رو تقویت میکنه، شدیداً بهش احساس خوبی میده و احتمال منت گذاری شو کم میکنه.
#مکالمه #راهکار
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
🎀 @delbrak1 🎀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ترفند مادرشوهرپسند😊
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
🎀 @delbrak1 🎀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صبح را
شادی را🌸🍃
و رنگها را
به زندگی دعوت کن
که میگذرد مثلِ باد
این بهارِ عمر...
صبح بخیر زندگی🌸🍃
🎀 @delbrak1 🎀
🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹
اگر دعایی بلدید ..
🌿🌿🌿
سلام
من یه مشکلی دارم ممنون میشم در کانالت بذاری تا دوستان اگه کسی ذکری یا دعایی میدونه بهم بگه
ما در روستا هستیم و دوسال پیش پدرم شروع به ساخت طبقه ی بالا خونمون و دو تا مغازه ی جلوی خونمون کردن
از همون اول ما به مشکل خوردیم تا چند ماه پدرم دنبال مجوز ساخت بودند خیلی سختی کشیدم تا بلاخره مجوز گرفتیم
بعد از گرفتن مجوز دوباره برای ساختن مغازه ها هرکسی یه بهانه ای اورد و نمیومد و کار پیش نمی رفت.
چند ماه پیش هم پدرم از ارتفاع افتاد چند تا مهره های کمرش اسیب دید کلی دنبال دوا و دکتر بودیم
به هیچ طریقی کارمون پیش نمیره...دائم داره یه مشکلی برامون اتفاق می افته
مادرم بعضی وقتا گریه مکنه میگه تا چهار، پنج سال دیگه هم اینا ساخته نمیشه
در روستامون خیلی ها بعد از ما شروع به ساخت کردن الان تموم شده ولی ما نه
اگه کسی ذکر، دعا، ختم چیزی میدونه برای پیش رفتن کار بهم بگه لطفا 🙏🏻🙏🏻
ممنون
🎀 @delbrak1 🎀
🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹
عشاق بخوانند ...
🌿🌿🌿
از قشنگ ترین متنایی که خوندم
نامه ی علی شریعتی به عشقش بود:
«عزیزِ مهربانِ بداخلاقِ صبورِ تندجوش!
امید بخشِ یأس آورِ، پرحرفِ حرف
نشنو،بدترین بدِ خوبترین خوبِ
با وِی نتوان زیستن، بی وِی
نتوان بودن!
یک جورِ درهم برهمِ شلوغ پلوغِ
قرو قاطی عزیزی که تورا نمیتوانم
تحمل کنمو دنیا هم بی تو
تحمل ناپذیر است!😌💕»
🎀 @delbrak1 🎀
🌹
#خانومای_با_سیاست!
🔵حواستون باشه که اگر دایما از همسرتون بپرسید:
❌منو دوست داری؟
❌همه چی خوبه؟
❌من خوشکل ام؟
❌هیکلم خوبه؟
و سوال های مشابه این سوال ها...
🔵به یادشون میارید که شایدم واقعا خوب نیست!
شاید ایرادی داره!!!
اتفاقا برعکس باید انجام بدین؛ هر از گاهی که جلوشون هستید
برین جلوی آینه و از خودتون تعريف كنيد..
🎀 @delbrak1 🎀
#سیاست_زنانه
اگه همسرتون جلوی شما از خانوادش چیزی گفت، عیبشون رو گفت، شما تاییدش نکنین و ادامه حرف اون از خانوادش بد نگین همسرتون اینا رو یادش میمونه .وقتی شروع می کنه از خانوادش بدی یا عیبی رو میگه فقط گوش کنین و سکوت کنین و اگه ازتون نظر خواست و گفت که درست میگم یا نه؟
بهش بگین: " عزیزم، بلاخره هرکسی یه خوبی هایی داره یه بدی هایی، خودتو ناراحت نکن...." و یه جوری بحثو جمع کنین ولی نظر مستقیم ندین...
#خانم_بلا💄💋
#عاشقانه🌸🍃
🎀 @delbrak1 🎀
لازم نیست برای دیگران، ویژگیهای اخلاقی شوهرت رو توضیح بدی...!
👈 چون اگر بدیهاش رو بگی؛ با دست خودت شوهرت رو از چشم دیگران میندازی...
👈 اگر هم خوبیهاش رو بگی، باعث حسادت میشه و این خیلی بده!!!
👈 بعد هم واقعا به دیگران چه ربطی داره؟! تازه مگه خواهر و دوست و دخترخاله و... مشاورِ متخصصن که بتونن کمکت کنن؟!!!
✅ اصلاً یک قانون رو همیشه رعایت کن؛ چیزی از زندگیت که اگر به کسی بگی باعث بشه اون شخص تو دلش بگه «خوش به حالش...» رو سعی کن هیچوقت نگی
🎀 @delbrak1 🎀
#همسرداری
🌹هرگز نباید مسائل و اختلافهای خود را بدون اطلاع و توافق همسرمان با خانوادههای خود در میان بگذاریم ، زیرا :
👈بعد از مدتی با همسرمان آشتی میکنیم اما
خانوادهها همچنان تصور میکنند زندگی ما پر از #بدبختی و #مشکلات است و ممکن است دچار ناراحتی و دلتنگی شوند.
و براساس اطلاعات معمولا ناقص، شروع به دادن راه کارها و راهحلهای اشتباه کنند.
ضمن اینکه ممکن است نظرشون نسبت به همسر ما عوض شود👊
🎀 @delbrak1 🎀
تسلیم نشوید.
جسور بـاشید و بی باک.
حتی اگر زندگی هزار بار شکستتان داده است، دستش را بگیرید و با او رفیق شوید.
“امید” را جـزء جدانشدنیِ زندگیتان بدانید و برای رسیدن به آرزو هایتان از تمام موانـع بگذرید.
به کمترین ها قانع نباشید و ترس ها را از گوشه و کنار ذهنتان جمع کنید و بیرون بریزید.
برای رسیدن به آرزو های قد بلندتان ، نردبانی از اراده بسازید و نا امیدی را لابه لای اشک هایتان به سفری دور و دراز بفرستید.
بــالاخره یک روز تمام خستگی هایتان از شما خسته خواهند شد.
طعمِ شیرینِ موفقیت سهم کسانیست ، که تلخی های راه را با عشق طی میکنند و
تسلیم نمیشوند.
🎀 @delbrak1 🎀
هدایت شده از Sara
❌ماجرای تارا دختری که عاشق پسر خاله میشه اما.....
کیارش: میخواستم یه چیزی بهتون بگم.
همه ساکت شدیم دلم بد جور شور میزد..
کیارش دست بهانه رو که کنارش نشسته بود و سرش و انداخته بود پایین تو دستش گرفت و ادامه داد
کیارش: وقتی بهانه رو دیدم انگار خدا چیزی رو که میخواستم برام آفریده و به عنوان هدیه برام فرستاده. حالا میخوام اجازه ازدواج منو بهانه رو بدید.😢😱😭😭😭ادامه داستان 👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2713518081Cb60be17d2b
.
🧕خانُــــم بَــــــلا💞
❌ماجرای تارا دختری که عاشق پسر خاله میشه اما..... کیارش: میخواستم یه چیزی بهتون بگم. همه ساکت شدیم د
#پل
#قسمت5
ولی چه فایده وقتی هیچ کدوم از اینها به چشم کسی که دیوانه وار دوستش داری نیاد؟ خدایا این چه حسیه که من دارم یعنی نمیخواد تموم بشه؟ آخه چرا کیارش ؟ منو کیارش مثل خواهر و برادر بزرگ شده بودیم معلومه که اون منو به چشم خواهرش میبینه اونم با غیرتی که اون داره. خدایا چیکار کنم؟
بلاخره .رسید که فرداش باید جواب کنکور میومد دلشوره بدی داشتم همه سر شام نشسته بودیم. خاله هر چقدر کیارش و صدا کرد کیارش نمیومد سر شام . ساعت حدود 10 شب بود همه جلوی تلویزیون نشسته بودیم داشتیم سریال میدیدم که یک دفعه کیارش از اتاقش یورش آورد بیرون و یک دفعه منو بغل کرد و شروع کرد داد زدن و چرخیدن.
کیارش: تو قبول شدی قبول شدی، قبول شدی.
همه مات و مبهوت به هم نگاه میکردیم من که مثل یه گنجشک تو بغلش بودم دلم نمیخواست تا آخر عمرم از تو آغوشش بیام بیرون. حتی به حرفهاش فکر نمیکردم فقط دوست نداشتم اون لحظه تموم بشه. یک دفعه منو گذاشت زمین و رو به همه گفت :
-: این دختر خودشو کشت. بدون اینکه بذاره کسی بفهمه تو رشته ی پزشکی شرکت کرد الان تو اینترنت اسامی قبول شدگان اعلام شد بعد رو به من کرد و در حالیکه بغض کرده بود گفت:
-: نمیدونم چی بگم حتی باور نداشتم که ممکنه قبول بشی چه برسه به اینکه رتبه سه کنکور رو بیاری من بهت افتخار میکنم تارا و بهت تبریک میگم.
باورم نمیشد من رتبه ی سه آورده بودم . نشستم زمین و برای بار اول جلوی همه زدم زیر گریه من به آرزوم رسیده بودم .همه تازه از بهت در اومده بودن کاوه میچرخید و میخندید ،خاله گریه میکرد، همتا محکم منو بغل کرده بود ولی این میون من فقط چشمام تو چشمای کیارش دوخته شده بود و اونم چشم از من برنمیداشت دیگه هیچی مهم نبود من بغض کیارش و به خاطر قبولی خودم دیده بودم و به همین مقدار علاقه ای که اون به من داشت راضی بودم. اون بدون اینکه به روی من بیاره گذاشته بود من کار خودمو بکنم حتی به روم نیاورد که میدونه من برای پزشکی میخونم و از سر شب به خاطر من تو اینترنت چرخیده بود چشمای اشک آلود کیارش برای یک عمر عاشق موندنم کافی بود بدون اینکه بفهمم با صدای بلند به خاطر این حس گفتم خدایا شکرت.
وقتی وارد هال شدم همه دور میز نشسته بودن .
-: خاله؟
خاله: جانم
-: میخوام اگر میشه باهاتون صحبت کنم.
خاله نگاهیبه من کرد از جاش بلند شد و گفت : باشه عزیزم.
-: منظورم اینه که میخوام با همه ی شما صحبت کنم.
همه به من نگاه کردن پشت میز نشستم و در حالیکه با فنجون قهوه بازی میکردم گفتم:
-: من فردا باید برم ثبت نام. تو تمام این سالها شما در حقم مادری کردید و کیارش و کاوه هم نذاشتن منو همتا چیزی تو زندگی کم داشته باشیم. میخواستم بدونید که تا امروز و این لحظه با تمام دردی که از فوت پدر و مادرم تو قلبم نشسته خدا رو شکر میکنم که خدا مادر مهربونی مثل شما و دو یار جدا نشدنی و وفادار مثل کیارش و کاوه بهمون داده. من تا آخر عمرم هر کاری که بکنم نمیتونم محبتهای شما رو جبران کنم.
خاله در حالیکه بغض کرده بود گفت: این حرفها چیه دخترم بین تو و همتا با کیارش و کاوه فرقی وجود نداره.
خندیدم و گقتم: میدونم خاله من اگر دختر واقعی شما هم بودم بیشتر از این محبت نمیدیدم میدونم بین کیارش و کاوه با منو همتا فرق نمیذارید حالا اگر اونا ازتون تشکر نکردن اون از بی عقلی خودشون بوده
🌱🔅🌱🔅🌱🔅🌱🔅🌱🔅
https://eitaa.com/joinchat/2713518081Cb60be17d2b
زنعموم شب و روز چشمش دنبال زندگی مامانم بود انقدر حسادت زندگی مارو میکرد همش از یه جایی خودشو فرو میکرد تو زندگی ما یه عشوه هایی برای بابام دور از چشم مامانم میومد من بدبخت شاهد چه چیزا نبودم..😐🤦🏼♀️
که یهو زد عموم فوت شد بابامم گیر داد نمیذارم زن داداشم بره زیر دست کس دیگه غیرتم اجازه نمیده مامانم کلی غش و ضعف کرد خودشو زد اما بی فایده بود فردای چهلم عموم قرار محضر خونه گذاشتن ماهم رفتیم انتظار نداشتم مامانم بیاد اما اومد
گفت اگر میخوای این زن رو عقد کنی باید مهریه منو بدی یادت که نرفته اقام خدا بیامرز باغ و خونه که داشتی رو مهرم کرده بود
رنگ بابام همونجا پرید گفت خفه شو زن مهریه چی کشک چی نکنه انتظار داری زندگیمو بدم بهت
مامانم که زن عاقلی بود گفت من کل زندگیم ریختم به پات ولی تو نمک نشناس بودی حالا هم اجازه عقد دومت دست منه بدون اجازه من نمیتونی عقد کنی خونه و باغ رو بزن به نامم اجازه ازدواج مجدد رو بهت بدم یادت که نرفته من دختر رضا خان بودم و حق طلاق هم بامن بود
بابام که تازه ۲ قرونیش افتاده بود دستو پاشو گم کرده بود اصلا نمیدونس باید چیکار کنه زنعموم رفت زیر بازشو گرفت و گفت بده هرچی که میخواد رو ما همو داریم خونه داداشت هست باغ و زمینش هست همش مال تو
بابام امضا زد همه چی مال مامانم شد و طلاقش رو هم گرفت دست مارو هم گرفت رفتیم خونمون
گفتم مامان چرا طلاق گرفتی حالا یه زن متعلقه حداقل اسم بابا روت بود
مامانم گفت دخترم بابات ادم خوبی که فکر میکردین نبود این من بودم که همه جا عزت و احترامش داشتم مهرو محبتش میکردم اگر جایی براش احترام میذاشتن بخاطر کارای من بود یه مدت با زنعموت باشه میفهمه دنیا دست کیه نخواستم دم دستی باشم وقتی اون رو ترش کرد بیاد خونه من وقتی از من ناراحت شد بره پیش اون
مامانم باغ پدرم و زمین مورثی خودشو فروخت گفت کار زن نیس ۲تا مغازه خرید یکیش داد اجاره با دومی لباس فروشی زد و کار بارمون حسابی سکه شد رسما پول پارو میکردیم خبرش به کل فامیل رسیده بود زنعموم که دیگع بدتر داشت میمرد از حسادت مامانم کلی خاطر خواه پیدا کرده بود به اصرار منو خواهرم مامانم یکم به پوست صورتش رسید عمل زیبایی کرد بابام که پیشرفت مارو دید حسابی پشیمون و شرمنده بود
همش میخواست دلجویی کنه اما مادرم این اجازه رو بهش نداد گفت برو بازن دومت خوش باش زندگی زنعموم هم تعریفی نداشت دورا دور خبر اختلاف های شدیدی که با بابام داشتن رو خبردار بودم میخواستن طلاق بگیرن اما چون خودشون این کارو کرده بودن روشون نمیشد توی یه خونه رسما جدا زندگی میکردن
به اصرار ما مادرم با یه معلم بازنشسته پیرپسر ازدواج کرد بابام وقتی شنید کلی داد و بیداد کرد انتظار برگشت مادرم رو داشت اما زهی خیال باطل ابرو عزت غرور مادرم رو شکسته بود
بعداز ازدواجشون خونه مادرم رو دادیم رهن ماهم رفتیم خونه همسر مادرم شوهر مادرم خیلی خوب بود حتی بهتراز پدر خدا خودش هوای مارو داشت منو خواهرامم یکی یکی ازدواج کردیم مادرم موند و شوهری که بهتراز پدر بود و چیزی کم نذاشت برامون
زن عاقل شوهرش رو پادشاه میکنه و خودش میشه زن پادشاه و زن نادان شوهرش رو غلام میکنه و خودش میشه زن غلام حکایت زندگی مادر و زنعموی من بود💔
https://eitaa.com/joinchat/2713518081Cb60be17d2b
🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
خانم کانالمون از طلسم زندگیش میگه
https://eitaa.com/joinchat/2713518081Cb60be17d2b
🧕خانُــــم بَــــــلا💞
🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 خانم کانالمون از طلسم زندگیش میگه https://eitaa.com/joinchat/2713518081Cb60be17d2b
خواستم راجب جادوطلسم بگم
منم قبلا باورنداشتم تا اینکه ۴سال قبل یکی از اشناها برام جادو کردن طوری که من وابسته به خونم بودم
دیگه نمیتونستم تو خونم بمونم نزدیک به یک سال خونه مادرم بودم شوهرم میامد دنبالم که بیام خونه
تو راه خونه نفس تنگی میگرفتم
یک شب خونه میموندم دیگه نمیتونستم در دیوار خونم صدا میدادنفسم میگرفت
دوباره برمیگشتم خونه مادرم با اینکه عاشق همسرم بودم به طلاق فکر میکردم
افسردگی گرفتم وسواس گرفتم نمیتونستم دستشویی حمام برم
چون میرفتم دیگه نمیتونستم برگردم حتی نمیتونستم به دختر دست بزنم فک میکردم همه چیز کثیفه
کلی مشاوره دکتر همه جا رفتم تا اینکه یکی گفت برین پیش دعا نویس با خواهرشوهرم رفتیم اون جابود که گفتن براش دعا زدن زندگیش خراب بشه
بهم گفتن تو اتاق بین وسایل شخصی شما چیزی هست اون پیدا کنید قبول نکردم گفتم کسی خونم نیامد گفت برو بگرد
من خواهرم کل کمد اینا گشتیم که اون اقا درست گفتن یه چیز پیدا کردیم که اصلا برا خودمون نبود
بعد بهم دعا اینا دادن خدارو هزار بار شکر خوب شدم واقعا خیلی روزهای سختی گذروندم
من هیچ وقت هیچ وقت اون ادم حلالش نمیکنم انشالله خدا جوابشو همین دنیا بده
ببخشید طولانی شد .
https://eitaa.com/joinchat/2713518081Cb60be17d2b
🔅سلام و صبح بخیر
🟣 خدایا شکرت یک روز دیگه به ما دادی که در اون سعی و تلاش کنیم و برمشکلات پیروز بشیم
🍀 خدایا هر که تو را داره همه چی داره
🟢 خدایا ممنونم😍
🎀 @delbrak1 🎀
#انتخاب_همسر 🌺
بعضی ها تو تصمیم گیری خیلی روی نظر بقیه حساسن،
یعنی باید پدر و مادر و خواهر و برادر و حتی عمه و خاله و... نظرشون روی یه گزینه مثبت باشه تا اون بتونه طرف رو به همسری قبول کنه!!
خوب عزیز من،
اولا بین شمایی که میخوای ازدواج کنی و اونایی که نظرشون رو میخوای، اختلاف سنی زیاده
دوما دیدگاه هاتون هم تو خیلی چیزا هماهنگ نیست،
اینطوری تو انتخاب همسرت خیلی به سختی میفتی...
🎀 @delbrak1 🎀
🧕خانُــــم بَــــــلا💞
🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹 از دیار لرستانم .. 🎀 @delbrak1 🎀 🌿🌿
سلام وقتتون بخیر 😍انشالله که همیشه حال دلتون خوب و لبتون خندون باشه
من دختری ۱۹ساله هستم مجرد از دیار لرستان 😊
خانوما من تنها مشکلی ک دارم پدرمه مثلا وقتی دوستام بهم پیام میدن بابام فک میکنه ک دوس پسرمه🤦♀️یا همیشه وقتی ک عصبی میشه بهم تهمت میزنه.... همیشه با نگاهاش با طرز صحبت کردنش ب من نشون میده ک تو خرابی .... در صورتیکه ک بخدای احد واحد خداشاهده من تا حالا با هیچ پسری چشم تو چشم نشدم، حتی با پسر خاله هامم سلام عیلک نمیکنم تا این حد دختری پاکی هستم اصلا تو ذاتم نیس خوشم نمیاد از ارتباط گرفتن با نامحرم...... اما متاسفانه بابام فکرای بدی راجب من میکنه حتی نذاشت برم دانشگاه درس بخونم گف نمیخاه بری شهر اخه ما تو روستا زندگی میکنیم...
هر موقع ک باهام بحثش میشه میگه که چرا هنوز ازدواج نکردی!
ن اینکه خاستگارنداشته باشم هااا ن خاستگار زیاد داشتم چهره ام خوبه....
اما کیس های مناسبی نبودن یا بهرحال قسمت نبود..
خلاصه خانوما خیلی از بابام دلخورم الان دو روزه باهاش حرف نمیزنم دلم شکسته از حرفاش 😔مامانم میگه که باهاش اشتی کن عیب نداره باباته از حرفاش دلخور نشو اما دستم خودم نیس
اخه خیلی بهم بر میخوره کسی الکی بهم تهمت بزنه بنظرتون چیکار کنم؟ خستع شدم از دستش 😔
ممنون از همگیتون در پناه حق🥰
🎀 @delbrak1 🎀
سلام وقتتون بخیر تروخدا تو گپ قرار بده که خیلی بی قرارم سزای کارم فقط مرگه ولی چه کنم باسرنوشت تلخ😭۲۸ساله هستم ی پسر ۳ساله دارم یک ساله پیش تو تلگرام با ی پسر مجرد زبون باز آشناشدم تبدیل شد به دلبستگی و عاشقهم شدن انقد غرقش شدم که از زندگی همسرم پسرم خدام دور شدم همه جوره رابطه چند ماه پیش خواستم جدا شم خیلی از زندگی خودم سرد شده بودم ولی خونوادم قبول نکردن خودم آرایشگرم تا اینکه متاسفانه شوهرم گوشی رو ازم گرفت و همه چیز روفهمید از رو چت عکسامون فیلم رابطمون ی هفته دعوا و بعد به ظاهر بخشید منو ولی متاسفانه بعد از دوهفته خودکشی کرد 😭😭😭😭😭😭😭روم سیاه تو دو دنیا پسرخالم بود هیچ وقت ابراز نمیکرد دوسم داره مظلوم بود و ی شخصیت درون گرا من برعکس برون گرا و امروزی وقتی فهمید از رو ترحم که ابروی خونواده نره به ظاهر بخشد و منم بهش التماس کردم حماقت کردم که تا ابد خودمو نمیبخشم شرمنده دودنیا شدم اصلا فکر نمی کردم همچین کاری کنه خونوادم فهمیدن چه کنم با این بار عذاب وجدان؟ پسرم بزرگ شه چه جوابی بهش بدم؟بگم خیانت کردم بابات فهمید خودکشی کرد😭😭😭😭لعنت به من چه کنم با حماقتی که کردم آبرویی که بردم به خودکشی فکر میکنم ولی پسرم تنها میمونه نمیدونم چه کنم و اون دوست پسر نامردم روزی که بهش زنگ زدم که لو رفتیم کلا خطشو خاموش کرد عشق و حالشو کرد زندگیم از هم پاشید شوهر بدبختم فدایی خیانتم شد خوردش کردم😭😭 به خاطر آبرو رفت من موندمو ی دنیای تاریک اشک و حسرت و پشیمونی و عذاب وجدان و حرفای زننده خونوادم 😭😭😭خدا نصیبه هیچ کسی نکنه بلایی که سر زندگیم آوردم ۱۰سال از ازدواجمون میگذره 😭خیلیا شک دارم ولی در کل اکثرا فکر میکنن ما اختلاف داشتیم که شوهرم این کارو کرده به غیر خونوادم از خیانتم کسی خبردار نیست😭😭😭
🌱🔅🌱🔅🌱🔅🌱🔅
🎀 @delbrak1 🎀
👸🏻#سیاست_های_خانومی
👈🏻آروم راه برید، چونتونوبالا نگه دارید، شمرده صحبت کنید☺️
👈🏻برین جلو اینه و قربون صدقه خودتون برید که چه خوش هیکلم و.. که اعتماد بنفستون بالا بره😌
👈🏻با کسی صحبت می کنید مستقیم تو چشاش نگاه کنید غیر از نامحرم ها البته😉
👈🏻سعی کنیم کاری نکنیم که بخوایم بعدش عذر خواهی کنیم.عذر خواهی کردن شاید به نظر مودبانه بیاد اما زیادیش شکوه و جلوه خانوم از دست میره👌😊
👈🏻بیش از حد با آقایی که خانمش تو جمع نشسته شوخی نکنیم مثلا برادر شوهر.مثلا انقدر که انگار خانمش تو جمع نیست یا اصلا مهم نیست.این مثل اینه که ما خیلی وقیح باشیم.اگر شوخی میکنیم یا چیز جالبی تعریف میکنیم به خانمش هم نگاه میکنه
👈🏻اگه تو مهمونی لباسی رو در میاریم مثل چادر یا پالتو تا کنیم بزاریم تو کیف یا اینکه حتما ببریم آویزون کنیم کنار خودمون جمشون نکنیم به این بهونه که میخایم زود بریم😇
👈🏻با بچه تو جمع به هیچ عنوان تربیتی تند برخورد نکنیم با همسر که دیگه جای خود داره😶
👈🏻زیادی پیش شوهراتون اه و ناله و اظهار مریضی نکنین از جذابیت میوفتین کم کم🤫
👈🏻یه نکته دیگه اینکه وقتی با همسرتون قدم میزنین و ممکنه چیزی از دستتون بیفته زمین از جمله گوشی,کلید,برگه یا...
فوری خم نشید بردارید از رو زمین بلکه این فرصتو به همسر بدین تا خم شه و براتون برداره هم شما به عنوان یه خانــــــوم اندامتونو نشکوندین که خم شین هم شوهرتون یه کاری میکنه,و بعد با یه خنده ملیح ازش تشکر کنین😃
👈🏻شبا حتمااااا قبل خواب به همسرتون شب بخیر بگین حتمااا🙋🏻♀
بزارین عادت کنه،وقی کاملا عادت کرد گاهی نگین تا خودش بگه...اینطوری حتی اگه دورم باشین قبل خواب به یادتونه😍
هدایت شده از Sara
❌ماجرای تارا دختری که عاشق پسر خاله میشه اما.....
کیارش: میخواستم یه چیزی بهتون بگم.
همه ساکت شدیم دلم بد جور شور میزد..
کیارش دست بهانه رو که کنارش نشسته بود و سرش و انداخته بود پایین تو دستش گرفت و ادامه داد
کیارش: وقتی بهانه رو دیدم انگار خدا چیزی رو که میخواستم برام آفریده و به عنوان هدیه برام فرستاده. حالا میخوام اجازه ازدواج منو بهانه رو بدید.😢😱😭😭😭ادامه داستان 👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2713518081Cb60be17d2b
.