eitaa logo
🧕خانُــــم بَــــــلا💞
3.6هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
1.1هزار ویدیو
56 فایل
بلاها 😍اینجا اومدیم یادبگیرم بجای غُری بودن قِری باشیم تا ببینیم کل زندگی مثل همون دوران نامزدیه😍😍🕊. 🗣تجربیاتتون رو اینجا برامون بفرستین👇🏻👇🏻 @saraa137600 🗣 لینک کانالمون👇🏾👇🏾 https://eitaa.com/joinchat/2713518081Cb60be17d2b
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️پشت هر مرد موفق که صبح ها قبل از همسرش از خواب بیدار میشود، برایش صبحانه آماده میکند و با بوسه و آرزوهای خوب به خدا میسپاردش... که بعد از رفتنش ، با عشق لباس هایش را اتو میکند و با عطری که دوست دارد روی چوب لباسی می آویزد... ظهر شد، گوشی را برمیدارد پیامکی مینویسد و میگوید "بدون تو هیچ چیز از گلویم پایین نمیرود " و به شام مورد علاقه ی همسرش فکر میکند و لباس زیبایی که به تازگی خریده است و میخواهد بپوشد... بیکار که میشود کتاب میخواند و توی دفترخاطرات مشترکشان از عشقی مینویسد که هر روز بیشتر میشود و هردویشان را وفادارتر میکند... زمان آمدن همسرش که نزدیک شد ، زیباترین لباسش را میپوشد و موهایش را می بافد ، صدای زنگ که می آید میرود سراغ در ، آرام بازش میکند و همسرش را در آغوش میگیرد ، بعد با لیوان شربت کنارش مینشیند و از روزی که در خانه گذراند می گوید و شعر تازه أش را میخواند. پشت هر زن خوشبخت که عاشقانه دوستش دارد، که روزهای تعطیل زودتر از بانویش بیدار میشود ، نان تازه میخرد و صبحانه را آماده میکند ، برای بیدار کردن همسرش پرده هارا کنار میزند و نور را به مهمانی چهره ی پر آرامشش میبرد ، موهایش را نوازش میکند و می بوسد. ناهار را در کنارش درست میکند و مدام قربان صدقه ی مهربانی أش میرود ، بعد از شستن ظرف ها به گوشی همسرش که توی اتاق است پیامک میدهد "خانوم زیبایی که دلتان خرید میخواهد و هوس عکاسی کرده اید ، لطفأ لباس هایتان را پوشیده و برای رفتن آماده شوید " وقتی همسرش می آید و با ذوق در آغوش میگیردش ، میخندد و دست توی دست میروند که خوشبختیشان را با آدم ها تقسیم کنند. برای لباس های گلدار انتخاب میکند و توی اتاق پرو با چشمک میگوید "چقدر زیباتر شدی " هردو عاشقانه به هم نگاه میکنند و با دستانی پر از عشق میروند پاتوق همیشگیشان شام میخورند و بعد می آیند خانه. "پشت هر زندگی عاشقانه ای مرد موفق و زن خوشبختیست که برای عاشق ماندن تمام تلاششان را میکند" ! 🎀@delbrak1🎀
🍀♥️ بی صبر نباشید. بی صبری وقتی که چیزها به اندازه ی کافی سریع و خوب جلو نمی روند می تواند کم کم به ناامیدی و خشونت احساسی منجر شوند. چیزی که دارم راجع بهش صحبت می کنم  آرام و پذیرا بودن است تا با جریان رابطه تان با او همراه شوید. چرا صبر انقدر در جذاب بودن برای مردان موثر است؟ دلیلش این است که خیلی کمیاب است و نشانگر اعتماد به نفس است. مردان هدف گرا هستند و به خلق چشم اندازی که می خواهند در زندگی به وجود بیاورند بالاتر از هر چیزی اهمیت می دهند. این چشم انداز می تواند تشکیل خانواده، سفر به دور دنیا، شروع یک کسب و کار یا هر چیز دیگری باشد. مساله این است که وقتی یک مرد زنی را می بیند، ته قلبش امیدوار است که دختر با مسیر زندگی او احساس راحتی و همراهی کند. اگر دختر این کار را انجام دهد مرد احساس می کند که او کاملش می کند. 🎀@delbrak1🎀
🔵با لباس راحتی جلو مادرشوهرتون اینا ظاهر نشین.بذارین یکم رودربایستی بینتون بمونه ✅هیچوقت ارزش کارتونو با جملاتی مثل نه بابا کاری نداشت٬یا وظیفه بود پایین نیارین.یه لبخند مهربون کافیه😊 🔷👌آدم هرچی پرتذکرتر⬅️بی تأثیرتر پس به موقع چیزی رو گوشزد کنین.☝️هرچی بیشتر بگین تاثیرش کمتره 👌وقتی شوهرتون تو جمع داره صحبت میکنه بهش توجه کنین و طوری که متوجه بشه حرفاشو تایید کنین ❇️اگر شوهرتون قدر کار کردنتو نمیدونه بیشتر کاراتونو بذارین وقتی خونس انجام بدین تا به چشم خستگیتونو ببینه! 🔵همیشه چندتا لباس راحت و یا لباس خواب برا موقع خوابتون داشته باشین و حتما جلو شوهرتون عوض کنین.موهاتونو شونه بزنین و کرم مرطوب کننده به دست و پاتون بزنین. بذارین باور کنه که کنار یه ملکه میخوابه👸 🎀@delbrak1🎀
چند دقیقه قبل از آمدن شوهرتان ،کارهای خانه را کنار بگذارید و لباس هایتان را عوض کنید و عطر به خود بزنید در حد امکان حتما دوش بگیرید. به خریدهایی که همسرتان کرده است توجه کنید و از او تشکر کنید •┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈• 🎀@delbrak1🎀
✅از همسرت همه جوره توقع نداشته باش ازدواجی موفق هست که طرف مقابل همه چیز ما نباشه! هر انسانی حال خوبش رو از چند منبع می‌گیره: خانواده اش کار خوب تحصیلات تاثیرگذاری اجتماعی دوستان خوب ازدواج وقتی همه‌ی حال خوب خودمون رو به عهده همسر بذاریم یا نامزدمون به عهده ما ‌بذاره، بازی بسیار خطرناکی آغاز شده چون هیچ انسانی چنین قابلیتی نداره که در دراز مدت همه جوره ما رو خوشحال نگه داره. •┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈• 🎀@delbrak1🎀
بدترین کارها پس از دعوای زن و شوهر؛👇👇 👈 کش دادن مـسئله 👈 رفتار سـرد داشـتن 👈 جدا کردن جای خواب 👈 ناامید شـدن از رابطـه 👈 مـرور جمله‌های همسـر "چـند اصـل مـهم، در دعـواهای زناشـویی"👇 1⃣ حق نداریم به خانواده‌های هم توهین كنیم. 2⃣ سلام و خداحافظی در هر صورت لازم است. 3⃣ هیچ‌كسی حق ندارد جای خودش را عوض كند. 4⃣ هر كسی برای آشتی پیشقدم شود؛ نفر دیگر باید برایش كادو بخرد. 5⃣ حق نداریم مسائل و مشكلات كهنه را مطرح كنیم. در حین دعوا فقط راجع به همان موضوع بحث می‌كنیم. 6⃣ شام و ناهار نپختن و نخوردن نداریم. همه اعضا باید مثل قبل برای غذا خوردن حاضر باشند. 7⃣ حق نداریم اشتباه طرف مقابل را تعمیم دهیم؛ "مثلا عبارت تو همیشه" ممنوع است چون این كار دعوا را به اوج می‌رساند. 8⃣ باید به هم فرصت دهیم كه هر فردی راجع به دیدگاهش نسبت به موضوع دعوا پنج دقیقه صحبت كند و طرف دیگر هم پنج دقیقه فرصت پاسخگویی دارد. در صحبت همدیگر نمی‌پریم. اگر حرفی هم باقی ماند باید به فردا موكول شود تا سر و ته بحث مشخص میشه 🎀@delbrak1🎀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ایده خیاری 𓂅˖ ࣪ . ִֶָ𓂅˖ ࣪ . ִֶָ𓂅˖ ࣪ . ִֶָ𓂅˖ ࣪ . ִֶָ𓂅˖ ࣪ 🦋 @delbrak1🎀
قدیم ترها رسم بود دختر که سیکل میگرفت شوهرش میدادن..... شروع داستانی زیبا 😍👇👇👇👇👇👇
🧕خانُــــم بَــــــلا💞
🍃🍃🍃🍃🍃🌹🍃🌹🍃 #خورشید چه راحت از مرگ مادرم صحبت میکرد زنی که تا امروز پشت سرش چیزی به جز پچپچ نبود چرا
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌹🍃🌹 چه زود و بی خبر زن گرفته بود؟ نگاهم که به نگاهش گره خورد، بی هیچ حرف اضافه ای فقط فریاد زد گمشو بیرون کثافت. از ترس کتک خوردن توى طويله قایم شدم هرکدوم از حیوونها گوشهای خوابیده بودند پشت به قفس مرغ و خروسها .کردم جایی برای خواب پیدا کردم کار خونه زیاد بلد نبودم ولی چیزی که یاد گرفته بودم از مادرم رو تمرین می کردم. سر تنور زانو زده نون میپختم برای تازه عروس عموم و با این حال سکینه غرولند میکرد رحیم نون خور اضافه میخوایی چکار؟ بفرستش بره خونه خان کار کنه هم جوونه هم چابک شکمشم که اونجا سیر میشه و یه پولیم میدن میمونه واسه خرج خودمون... با پشت دست عرق روی پیشونیمو پاک کردم کار کردن تو مطبخ خان کار حضرت فیل بود و بس. اما سکینه اینقدر گفت و گفت تا عموم راضی شد و من رو برای کار معرفی کرد خستگی کارهای روزانه خونه و طویله یک طرف غرولندهای سکینه ی بی رحم طرف دیگه، حتی دیگه وقت نمی کردم سرخاک مادرم برم از صبح خروس خون باید آب گرم میکردم سکینه و عموم برن حموم روزگار بد تا میکرد باهام حتی اجازه نداشتم توی خونه ،بخوابم، چون عموم با زنش راحت نبودن شبم توى طويله كنار حیوونها صبح میشد و روزهامم در پی انجام امورات سكينه. یک روز صبح سرم رو از در طویله بیرون نیاورده بودم که گیس هام کشیده شد میگفت خیلی زود بقچه تو ببند باید بریم عمارت کلفت میخوان دیر ممکنه جاتو بدن به کسی دیگه. چشمامو بهم فشردم به نظرم حمالی بهتر از زندگی اینجا بود. ناشتا چارقدم رو روی سرم محکم بستم و راهی شدیم اهالی ده اکثرا دسته دسته ریخته بودن بیرون تا برای درو گندم سر زمینهای ارباب حاضر بشن دم اخری موقع رفتن دم گوشم گفت یک قرون از حقوقت و خرج کنی موهات و از ته میزنم بریم و رفت. حالا در برابرم زنی لاغر اندام با پشت لبی پر از مو ایستاده بود، که بی بی مریم صداش .میزدند زنهای ده ما وقتی شوهرشون فوت میشد حق نداشتن دست به صورتشون بزنن شمرده شمرده کارها رو توضیح میداد و توقع داشت همونطور که با جزئیات همه چیز رو گفته متقابلا مثل یک فرفره مسوولیتی که گردنم میگذاشت بی نقص انجام بدم باید قبل از طلوع خورشید بیدار میشدم تا کار خاک روبی حیاط رو توی عمارت شروع کنم صدای خش خش جاروی خشک وقتی به ریزه سنگها و خاک نم خورده میخورد مولودی زیبایی از صبحی تازه رو نشون میداد. 🎀@delbrak1🎀
🧕خانُــــم بَــــــلا💞
#خورشید 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌹🍃🌹 چه زود و بی خبر زن گرفته بود؟ نگاهم که به نگاهش گره خورد، بی هیچ حرف اضافه ای
🍃🍃🍃🍃🍃🌹🍃🌹 با اینکه عمارت خدمه زیاد داشت چون تازه کار بودم بیشتر کارهای سنگین رو به من میدادند و به قول خودشون تازه نفس بودم و گریزی برای انجام هیچ کاری نداشتم. اون روزم مثل همیشه مختصر صبحانه ای همراه بقیه خدمتکار ها خوردم و سراغ لگن لباس شویی رفتم پشت عمارت جوی آبی بود برای شستن لباس.ها سرگرم مالیدن چرک آستین پیراهن مردونه ای بودم که سایه ای بالا سرم حس کردم سر بلند کردم و با دیدن ارباب فرنگ برگشته خونم خشك شد گفت آهوی گریز پا تو اینجا چکار میکنی؟ از خدمه ها شنیده بودم اسمش علی خان بود چطور پشت عمارت اومده بود؟ سرم و پایین انداختم و تو همون حالتی که زانو زده بودم سلام دادم. برخلاف انتظارم اومد و کنارم ایستاد و به کوه لباس های تلنبار شده نگاهی انداخت و یکمرتبه دستامو گرفت گفت: چندروزه اومدی اینجا؟ اصلا برای چی اومدی؟ نگران پشت سرم رو نگاه کردم اگه کسی می دید همه جا پخش میشد دختر رحیم دست خورده علی خان شده.دستامو از گرمای دست هاش بیرون کشیدم گفتم اقا اگه کسی ببینه برام حرف در میارن تورو خدا برید نرفت و به جاش اخم کرد گفت جواب بده ،دختر چرا ازم فرار میکنی؟ توام مثل تموم خدمههای این عمارت که کارت دارم باید برام انجام بدی حالا چه فرقی میکنه؟ برای اینکه از شر درست کردن جلوگیری کنم گفتم زیاد نیست اینجام عموم خواست بیام بلکه کمک خرج خونه بشم فکر کنم! نگاهش پر از مهربونی بود. البته فکر کنم و گرنه اونو چه به من؟! آروم گفت به کارت برس و رفت. منم تند و تند لباسهارو شستم و دیگه بهش فکر نکردم. خدارو شکر که از سرم رفع شد. شرایط کار توی عمارت خیلی سخت بود جوری که تا پاسی از شب باید بیدار میموندم و ظرفهای شام رو میشستم نه برای یک نفر بلکه دست کم برای سی چهل نفر ظرف نشسته میموند وقتی هم به رختخواب میرفتم از فرط خستگی بیهوش میشدم و چون تازه وارد بودم و هنوز شناخت کافی بهم نداشتن یه پستو بهم داده بودن تا تنهایی بخوابم و نمی دونم چرا چند باری توی خواب حس میکردم کسی موهام رو نوازش میکنه هرم نفس های گرمی به صورتم میخورد ولی تا به هوش میومدم زود غیب میشد. به هوای خستگی هیچوقت تلاش نکردم بفهمم کیه چون میذاشتم به حساب توهم از خستگی زیاد طبق معمول صبح خروس خون قبل از اذان در حال آماده کردن صبحانه بودم که در چوبی مطبخ با صدای قیژی باز شد با خودم گفتم حتما بی بی مریم بی خواب شده و اومده سرکشی ببینه بیدارم یا نه؟ 🎀@delbrak1🎀
🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃 همسر منم خسیسه 👇👇👇👇👇
🧕خانُــــم بَــــــلا💞
🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃 همسر منم خسیسه 👇👇👇👇👇
منوهمسرجان چهار تا پسر داریم همشونو هم داماد کردیم خیلی سختی کشیدیم چون وضعیت مالیه تقریباً پایینی داریم همسرمن هم خسیس بود بیشتر وقتا که نداشت ولی اون موقع که داشت هم دلش نمیومد به ما خرج کنه اما خدارو شکر پسرام اصلا اینطور نیستن همه جوره برای همسرانشون خرج میکنن درست نقطه مخالف باباشون اینه که من فکر نمیکنم که همه مردا طبق قوانین خونه پدرشون عمل کنن خیلیا هم هستن که میبینن مادرشون چقدر سختی میکشه تو زندگی خودشون درست رفتار میکنن 🎀@delbrak1🎀