#داستان
مرحوم سید علی اکبر کوثری روضه خوان امام #خمینی (ره ) تعریف می کنند: بعد از اتمام جلسه اومدم از درب مسجد بیام بیرون یکی از دختر بچه های محله اومد جلوم و گفت اقای کوثری برای ماهم #روضه میخونی؟
گفتم:دخترم روز #عاشوراست و من تا شب مجالس مختلفی وعده کردم و چون قول دادم باید عجله کنم که تاخیری در حضورم نداشته باشم.
هر چه اصرار کرد توجهی نکردم تا عبای منو گرفت و با چشمان گریان گفت مگه ما دل نداریم!؟
چه فرقی بین مجلس ما و بزرگترها هست؟
پیش خودم گفتم دل این کودک رو نشکنم و قبول کردم و به دنبالش باعجله رفتم تا رسیدیم. حسینیه ی کوچک و محقری بود که به اندازه سه تا چهار نفر بچه بیشتر داخلش جا نمیشدند.
سر خم کردم و وارد #حسینیه ی کوچک روی خاکهای محله نشستم و بچه های قد و نیم قد روی خاک دور و اطرافم نشستند.
سلامی محضر ارباب عالم حضرت #سیدالشهدا عرضه کردم
دو جمله روضه خوندم و یک بیت شعر از آب هم مضایقه کردند کوفیان...
دعایی کردم و اومدم بلند بشم باعجله برم که یکی از بچه ها گفت تا #چای روضه رو نخوری امکان نداره بزاریم بری ؛ رفت و تو یکی از استکانهای پلاستیکی بچه گانشون برام چای ریخت، چایی سرد که رنگ خوبی هم نداشت ، با بی میلی و اکراه استکان رو آوردم بالا و برای اینکه بچه ها ناراحت نشن بی سر و صدا از پشت سر ریختم روی زمین و بلند شدم و رفتم...
شام #عاشورا (شب شام غریبان امام حسین) خسته و کوفته اومدم منزل و از شدت خستگی فورا" به خواب رفتم.
وجود نازنین حضرت #زهرا، صدیقه ی کبری در عالم رویا بالای سرم آمدند طوری که متوجه حضور ایشان شدم
به من فرمود؛ آسید علی اکبر مجالس روضه ی امروز قبول نیست. گفتم چرا خانوم جان فرمود؛
نیتت خالص برای ما نبود.
برای احترام به #صاحبان مجالس و نیات دیگری روضه خواندی فقط یک مجلس بود که از تو قبول شد و ما خودمون در اونجا #حضور داشتیم، و اون روضه ای بود که برای اون چند تا بچه ی کوچک دور از ریا و خالص گوشه ی محله خواندی....
آسید علی اکبر ما از تو گله داریم!
گفتم :بفرمایید چه خطایی ازم سر زده؟
خانوم حضرت زهرا با اشاره فرمودند اون چای، من با دست خودم ریخته بودم چرا روی زمین ریختی!!؟
از خواب بیدار شدم و از ان روز فهمیدم که توجه و عنایت اونها به مجالس با#اخلاص و بی ریاست و بعد از اون هر مجلس کوچک و بی بضاعتی بود قبول میکردم و اندک صله و پاکتی که از اونها عاید و حاصلم میشد برکتی فراوان داشت و برای همه ی گرفتاری ها و مخارجم کافی بود.
کتاب خاطرات مرحوم کوثری (ره)
🏴خانواده آسمانی🏴
🏡 @khanvade_asemani
12_SibSorkhi_sh7moh92_920819001_(rasekhoon.net).mp3
9.34M
#روضه_خانگی_مجازی
دعوت 🏴🏴🏴🏴 نامه
🔹 #روضه حضرت عبدالله الرضیع ابن الحسین(علی اصغر) سلام الله علیهما😭
🔰حاج حسین #سیب_سرخی🎙
التماس دعا😔😔
🏴خانواده آسمانی🏴
🏡 @khanvade_asemani
#حلالیت گرفتن از همسایه های #مسیحی برای مراسم #امام_حسین(ع)
┄┅┅❁☘️✨🌸✨☘️❁┅┅┄
در محل ستاد لشکر۸نجف اشرف، که هر سال دهه محرم عزاداری داشتند، چند همسایه مسیحی وجود داشت.😐
هرساله، چند روز مانده به مراسم، دو سه نفر از فرماندهان لشکر را می فرستادند تا با #احترام از همه همسایه ها اجازه برگزاری مراسم #روضه امام حسین(علیه اسلام) را بگیرند.😳
#حاج_احمد_کاظمی میگفت:
سر و صدای عزاداری بلند است و ترافیک و شلوغی زیاد و آنها حق همسایگی ما را دارند بنابراین باید با رضایت کامل ایشان باشد.☺️
موقع توزیع غذا نیز سهم همسایه ها را جدا می کردند و می فرستادند درب منزل آنها. بعد از شام غریبان نیز از همه همسایه ها حلالیت می طلبیدند .👏
#سیره_ستاره_ها
🌸رازهای آرامش خانواده در اینجاست🌸
@khanvade_asemani
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#روضه سوزناک
🏴#شهادت #حضرت_زهرا (س)
🏴#میرداماد با همراهی محمود #کریمی
🏴زبان حال حضرت امام حسن(ع):
برو. برو. شَرِّت رو از این کوچه کم کن
🏴لحظات معنوی با خانواده آسمانی🏴
@khanvade_asemani
9.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#روضه
🏴🥀روز ششم #محرم
🏴🥀به نام قاسم ابن الحسن(ع)
رزمندهای که بخاطر جثه کوچکش، زره نتوانست بپوشد
#میثم_مطیعی
@khanvade_asemani
✨﷽✨
▪️باب الحسین در بهشت
میرزای شیرازی فرمود : در حدود سی و چند سال قبل، مشرف به نجف اشرف شده و پس از زیارت مولا امیرالمؤمنین (علیه السلام) روز جمعه ای موفق به زیارت آیة الله العظمی میرزا عبدالهادی شیرازی شدم، ایشان فرمودند : «شبی صحرای قیامت را خواب دیدم که دری به بهشت دارد و علما و فقها و مراجع تقلید در صف طولانی ایستاده و حضرت صادق عليه الصلوة والسلام به حساب آنها رسیده و به بهشت می فرستد و من دیدم در اواخـر صف هستم تا نوبت به من برسد، طول می کشد، نگاه کردم دیدم در دیگری به بهشت باز است که آن را باب الحسین می گویند؛ ولی آن جا کسی معطل نمی شود و با خود گفتم : از این در می روم پس به سوی آن در آمدم و تا خواستم وارد شوم، دربان گفت : نمی شود این در مخصوص اهل منبر و ذاکرین حضرت ابی عبدالله الحسین علیه السلام است. شما که منبری نیستی پس از خواب بیدار شدم و بنا گذاشتم که
👈هر شب جمعه #خودم برای بچه های خود #روضه بخوانم.»
منبع 📚: گنجینه دانشمندان، ج ۹، ص ۲۶۱
#داستان
@khanvade_asemani
✨﷽✨
▪️باب الحسین در بهشت
میرزای شیرازی فرمود : در حدود سی و چند سال قبل، مشرف به نجف اشرف شده و پس از زیارت مولا امیرالمؤمنین (علیه السلام) روز جمعه ای موفق به زیارت آیة الله العظمی میرزا عبدالهادی شیرازی شدم، ایشان فرمودند : «شبی صحرای قیامت را خواب دیدم که دری به بهشت دارد و علما و فقها و مراجع تقلید در صف طولانی ایستاده و حضرت صادق عليه الصلوة والسلام به حساب آنها رسیده و به بهشت می فرستد و من دیدم در اواخـر صف هستم تا نوبت به من برسد، طول می کشد، نگاه کردم دیدم در دیگری به بهشت باز است که آن را باب الحسین می گویند؛ ولی آن جا کسی معطل نمی شود و با خود گفتم : از این در می روم پس به سوی آن در آمدم و تا خواستم وارد شوم، دربان گفت : نمی شود این در مخصوص اهل منبر و ذاکرین حضرت ابی عبدالله الحسین علیه السلام است. شما که منبری نیستی پس از خواب بیدار شدم و بنا گذاشتم که
👈هر شب جمعه #خودم برای بچه های خود #روضه بخوانم.»
منبع 📚: گنجینه دانشمندان، ج ۹، ص ۲۶۱
#داستان
@khanvade_asemani