🌷🌷
🌷
#شهید_یوسف_كلاهدوز
🔻 اوایل زندگی درست بلد نبودم غذا درست كنم. یادم هست بار اول كه خواستم تاس كباب درست كنم، سیب زمینی ها را خیلی زود با گوشت ریختم.😱
🔸 یوسف كه آمد، رفتم غذا را بیاورم، دیدم همه سیب زمینی ها له شدند. خیلی ناراحت شدم و رفتم یك گوشه ای شروع كردم به گریه كردن.😭
♦️ او حسابی خندید، بعد هم رفت غذا را كشید و آورد با هم خوردیم.☺️
❇️ آن قدر پای سفره مرا دلداری داد و از غذا تعریف و تمجید كرد كه یادم رفت غذا خراب شده بود.👏👏
⭕️ گاهی پیش می آمد كه بر اثر مشغله زیاد، دو روز غذا درست نمیكردم، ولی او خم به ابرو نمیآورد. 😳
✍ پ. ن
شهید یوسف کلاهدوز در سال ١٣۶٠ در هنگام شهادت شهیدان #رجایی و #باهنر، مجروح شد و یک ماه بعد در سانحه هوایی به شهادت رسید
#سیره_ستاره_ها
#مدارا_با_خانواده
🌸مذهبی ها عاشق ترند🌸
@khanvade_asemani
🌷💫
💫🌷
🌷سرِ شکستهِ فرزند
مشغول کار منزل بودم. یک دفعه حامد از روی صندلی افتاد زمین و سرش غرق خون شد. او را به دکتر رساندم. سرش را پانسمان کردند.
خیلی می ترسیدم که مبادا یوسف با من دعوا کند و ناراحت شود و بگوید:" چرا مواظب بچه نبودی؟"
وقتی آمد مثل همیشه سراغ حامد را گرفت. گفتم: "خوابیده."
بعد هم قضیه را برایش تعریف کردم. فقط گوش داد.
آرام آرام چشم هایش خیس شد. لبش را گاز گرفت. بعد گفت:
"تقصیر من است که تو را با حامد تنها می گذارم. چاره ای ندارم. مرا ببخش." وقتی این جملات را گفت، خیلی شرمنده شدم. در همه برخوردهایش این عشق و محبت را به پای زندگی مان می ریخت
همسر #شهید_یوسف_کلاهدوز🌷
#سیره_ستاره_ها
💕مذهبی ها عاشق ترند 💕
@khanvade_asemani
💫🥀💫🥀💫🥀💫
یوسف اصلاً کاری به کار من نداشت. نه به غذا ایراد می گرفت، نه به کار خانه.
حتی اگر دو روز هم غذا درست نمی کردم، خم به ابرو نمی آورد.
ولی خب من خودم خیلی منظم بودم. چون زندگیم را خیلی دوست داشتم. گاهی می گفت: «تو چرا این جوری هستی؟ ولش کن بابا! چه قدر به این چیزها اهمیت می دی؟ هر چی شد می خوریم دیگه».
خوش حال تر می شد، اگر می نشستم و چهارتا کتاب می خواندم. می گفت زیاد وقتت رو صرف کارهای روزمره زندگی نکن که از مطالعه ات بمونی.
#سیره_ستاره_ها
#شهید_یوسف_کلاهدوز
🏴💕مذهبی ها عاشق ترند 💕🏴
@khanvade_asemani
💫🥀💫🥀💫🥀💫
شاید علاقه اش را خیلی به من نمی گفت ولی در عمل خیلی به من توجه می کرد.☺️
با همین کارهایش غصه دوری از خانواده ام یادم می رفت. 👌
حقوق که می گرفت، می آمد خانه و تمام پولش را می گذاشت توی کمد من و می گفت: هر جور خودت دوست داری خرج کن .
خرید خانه با من بود.
اگر خودش پول لازم داشت می آمد و از من می گرفت.
هر وقت هم که دلم برای پدر و مادرم تنگ می شد ، آزاد بودم یکی دو هفته بروم اصفهان. اصلاً سخت نمی گرفت. از #اصفهان هم که بر می گشتم، می دیدم زندگی خیلی مرتب و تمیز است.
لباسهایش را خودش می شست و آشپزخانه را مرتب می کرد.
#شهید_یوسف_کلاهدوز
#سیره_ستاره_ها
💕 مذهبی ها عاشق ترند 💕
@khanvade_asemani
🌷🌷
🌷
#شهید_یوسف_كلاهدوز
🔻 اوایل زندگی درست بلد نبودم غذا درست كنم. یادم هست بار اول كه خواستم تاس كباب درست كنم، سیب زمینی ها را خیلی زود با گوشت ریختم.😱
🔸 یوسف كه آمد، رفتم غذا را بیاورم، دیدم همه سیب زمینی ها له شدند. خیلی ناراحت شدم و رفتم یك گوشه ای شروع كردم به گریه كردن.😭
♦️ او حسابی خندید، بعد هم رفت غذا را كشید و آورد با هم خوردیم.☺️
❇️ آن قدر پای سفره مرا دلداری داد و از غذا تعریف و تمجید كرد كه یادم رفت غذا خراب شده بود.👏👏
✍ پ. ن
شهید یوسف کلاهدوز در سال ١٣۶٠ در هنگام شهادت شهیدان #رجایی و #باهنر، مجروح شد و یک ماه بعد در سانحه هوایی به شهادت رسید
#سیره_ستاره_ها
#مدارا_با_خانواده
🌸مذهبی ها عاشق ترند🌸
@khanvade_asemani
💫🥀💫🥀💫🥀💫
شاید علاقه اش را خیلی به من نمی گفت ولی در عمل خیلی به من توجه می کرد.☺️
با همین کارهایش غصه دوری از خانواده ام یادم می رفت. 👌
حقوق که می گرفت، می آمد خانه و تمام پولش را می گذاشت توی کمد من و می گفت: هر جور خودت دوست داری خرج کن .
خرید خانه با من بود.
اگر خودش پول لازم داشت می آمد و از من می گرفت.
هر وقت هم که دلم برای پدر و مادرم تنگ می شد ، آزاد بودم یکی دو هفته بروم اصفهان. اصلاً سخت نمی گرفت. از #اصفهان هم که بر می گشتم، می دیدم زندگی خیلی مرتب و تمیز است.
لباسهایش را خودش می شست و آشپزخانه را مرتب می کرد.
#شهید_یوسف_کلاهدوز
#سیره_ستاره_ها
💕 مذهبی ها عاشق ترند 💕
@khanvade_asemani