eitaa logo
خط دوست
55 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
676 ویدیو
6 فایل
یک کانال خاص ☺️برا دخترای خاص😁 هنر، طنز، موسيقى🎶 مطالب علمی 🤩 رمان 📚 💢 مشاوران خوب👇 🔸مشاورخانواده @mpaknejad 🔸مشاورنوجوان و جوان 09191600459 🔸مشاور نوجوان @m_jahazi 🔸سوالات احکام ‏‪0912 452 5766 🔸شبهات اعتقادی @R_Jebreeilzadeh
مشاهده در ایتا
دانلود
مادر آرشام هم مثل مادر جواد دوتا لب داشت، یک کیلو مو، دو سه تا جعبه لوازم آرایش. البته بچه ها بیشتر می گفتند: - شش تا کفش، دو تا بوت، بیست تا ساپورت، سیصد و اندی شال، چهارصد رنگ لاک، گوشی یکی، جلدش سه گونی... و یک گروه صد نفرۀ دوستان مدرسه و کودکی و خردسالی و رحِم مادر که تازه بعد از چند سال همدیگر را در مجازی پیدا کرده بودند و عکس آش و ماست تزیین شده و گل و زردک و تنبرک را می فرستادند و هزار قربان صدقه پشتش و قرارهای پارک و خرید که دوتا هم وسطش موسسۀ خیریه بروند که حس مفید بودن و تعریف از فداکاری کردنشان زنده بماند. دیگر وقتی نمی ماند برای بچه هایشان مادری کنند. یا اصلا بچه دار شوند که حس مادریشان بگیرند. مادر پدرهای امروز بچه را یک هلو تصور می کنند که لپ قرمزش قابلیت بوس کششی دارد و کلی لباس و عروسک و... اما هیچ چیز محبت و توجه مادر نمی شود که آرشام داشت؛ منتهی از نوع جسمی اش را. دیگر خودش هم می دانست از خانه که بیرون می آید باید رد رژ لب مادر و خواهرش را از صورتش پاک کند. جای بوسه بود، جای فهم نیاز فکری و روحی آرشام نبود. دارم خزعبلات می نویسم؛ خودم هم می دانم. حال خرابی دارم من. این شب ها همه اش در صفحات و فضاهایی هستم که هیچ وقت فکر نمی کردم باشد. یک دنیای دیگر از بشر و مدل زندگی اش. کاش ندیده بودم. سرم شده است پر از سؤال و شبهه و تردید و ترس. می خواستم بفهمم علیرضا عضو کدام گروه زیرزمینی شده است که خودم هم... ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @khatdost