اوایل کرونا بود. رفتم نون بگیریم من پول نون روکه خواستم بدم ، تحویلدار پول مرده ، پول رو با انبر ازم گرفت و انداخت توی صندوق
بعد پنج دقیقه دیدیم داره پولارو دسته بندی میکنه بدون دستکش😅😅😅
هیچی دیگه منم شاخ دراوردم از تعجب 🤔
بهش گفتم اقا شما پولو از من با انبر میگیری اونوقت میای دوباره جمشون میکنی خو چه کاریه
پر ویروسه اسکناسا...
گفت دستمو میگیرم رو به کوره کروناها جزغاله میشه ....
هیچی دیگه منم پرام ریخت ازین جواب و قانع شدم وهنوز دلم برا ویروسه میسوزه که کبابش کردن🤣🤣🤣
#سوتی😜 و #خاطرات🍃 خودتونو ارسال کنین؛
#ویولا هستم ادمین کانال👈🦄@viola70💜
@khateratezanane
سلام وقتتون بخیر اولین باره سوتی میفرستم امیدوارم لبخند رو لبتون بیاره😊😅
یبار پدرشوهرم مهمون داشتن بعد خلاصه پدرشوهرم همش تعارف تیکه پاره میکرد مهمونشون هم در جواب گفت که اینجا مث خونه خودمونه تعارف ندارم که
پدرشوهرم هم اومد جواب بده گفت( صاحابش سلامت)😂😂😂😂😂
منو داداشم 2.5فاصله سنی داریم اون بزرگتره از بچگی همبازی بودیم کلی خاطره خنده دار داریم باهم یبار نشسته بودیم گرم تعریف داداشم درمورد یه بحث جدی داشت صحبت میکرد منم گوش میدادم همینطور که داشت صحبت میکرد دست کشید رو فرش یه چیزی از رو زمین برداشت و بدون اینکه نگاهش کنه در حال ادامه صحبتش بود وبا اون چیزی که تو دستش بود بازی میکرد یهو چشمش افتاد تو دستش آقا دیدم یه متر پرید آسمون 😂😂😂😂😂منم گفتم ببینم چه اتفاقی افتاد گفتم چی شد دیدم یه سوسک مرده نشونم داد گفت تا الان این تو دستم بوده متوجه نشدم کرک و پرش ریخت🤣🤣🤣
آقااا اینقدر خندیدیم .
یبار هم دندان پزشکی بودم خیلی وقت بود دهنم باز بود خسته شده بودم دیگه آخرای کار بود دکتر میخواست قالب بگیره برا روکش دندونم برا قالب دکتر یه خمیر میزاره رو دندون آدم ده بیست ثانیه نگه میداره آقا دکتر دستش تو دهن من بود و خمیر رو نگه داشته بود منم اینقدر فکم خسته بود اصلا متوجه نشده بودم که دارم دندونم رو دست دکتر فشار میدم تو فکر بودم دیدم دکتر یه چیزی گفت توجه نکردم فک کردم بادستیارشه نگو دارم با دندون دست دکتر رو فشار میدم 🤣🤐😵یهو داد زد خانمممم دهنت رو باز کن 🤣🤣 تازه اومدم تو باغ تا آخر فکم رو باز کردم
صدای دستیارش رو شنیدم به یه خانم که کنارش بود گفت منم گرخیدم با داد دکتر😂😂😂😅
امیدوارم واستون باحال بوده باشن 😌🙌
#سوتی😜 و #خاطرات🍃 خودتونو ارسال کنین؛
#ویولا هستم ادمین کانال👈🦄@viola70💜
@khateratezanane
سلام یه چیزی یادم اومد لجم گرفت گفتم به اشتراک بذارم 😤
من بعد اینکه بچه اولم به دنیا اومد خیلی رو تمیزی خونه حساس شده بودم🥰 و تقریبا هر دوسه روز یکبار میریختم بهم و حسابی تمیز میکردم 🤩و بچم اون موقع ها خیلی کوچیک بود مجبور بودم مادرشوهرمو بگم بیاد بچه رو مراقب باشه😝
یک شب ک شام آبگوشت داشتیم و طبق معمول مادر شوهرم خونمون بود
منم تا ساعت 10شب کارم طول کشید گفتم تا حموم دسشویی رو بسابم سفره شامو شوهرم پهن کنه خداشاهده یک ربع نشد شستم اومدم بیرون به شوهرم گفتم کو سهم من؟؟؟😕😕
گفت با مامان خوردیم کم بود غذا تو تخم مرغ بخور😐😑
ینییییی کارد میزدی خونم در نمیومد 🤯🤯🤬
گذشت بعد چند وقت سرکار میرفتم یک دفتری بازم مادرشوهرم اونجا بود و بازم آبگوشت داشتیم😊😊 اینبار اومدم دیدم هنوز غذا نخوردن منم هرچی گوشت تو قابلمه بود کشیدم برا خودم نشستم جلوشون خوردم و هیچی به کسی ندادم به روی خودمم نیاوردم 🤪😎تا اینبار بفهمن نباید با من مثه خدمتکار رفتار میکردن
#سوتی😜 و #خاطرات🍃 خودتونو ارسال کنین؛
#ویولا هستم ادمین کانال👈🦄@viola70💜
@khateratezanane
عید بود و رفته بودیم خونه عموم عید دیدنی منم اون موقعه ۱۰-۱۱ سالم میشد.
بعد دستشویی داشتم تا رسیدیم به آبجیم گفتم من خجالت میکشم تنها برم بیا بریم تو وایسا تو حیاط تا من بیام اونم قبول کرد.
رفتیم من همین که با سرعت رفتم و در دستشویی رو باز کردم با عموم چشم تو چشم شدیم منم گفتم سلام عمو عيدت مبارک و درو بستم😐😂
بعدشم اصلا دستشویی نرفتم و نمیتونستم به عموم نگاه کنم ولی اون اصلا به روش نیاورد.
#موفرفری
#سوتی😜 و #خاطرات🍃 خودتونو ارسال کنین؛
#ویولا هستم ادمین کانال👈🦄@viola70💜
@khateratezanane
یه بار مهمون داشتیم بعد منو و مامانم و خانم مهمون نشسته بودیم تو اتاق و صحبت میکردیم.
حرف از همین مهمانی و اینا افتاد بعد مامانم گفت این همسایه طبقه بالا ما زیاد مهمون میرن.
منم یهو گفتم آره اینا هم فقط بلدن برن بخورن کسی که میره میخوره باید عوضش رو بده که بعدش با نگاه های مامانم روبه رو شدم فهمیدم چه سوتی افتضاحی دادم.
قیافه خانم مهمون😒😏
قیافه مامانم😠😠😠
قیافه من😢😭😰
اسمم باشه# مو فرفری
#سوتی😜 و #خاطرات🍃 خودتونو ارسال کنین؛
#ویولا هستم ادمین کانال👈🦄@viola70💜
@khateratezanane
سلام خاطره اون خانم که گفتن یه آقا مزاحمش شده روخوندم یادخودم افتادم😞😞😞
بابام اینا سه سال بود امده بودن تو خونه جدید و همسایه هاشونو کم و زیاد میشناختم ....چون بچم تازه به دنیا امده بود و شوهرم پیشم نبود... تو کوچه خونه بابام یه خونه اجاره کردیم که نزدیکشون باشیم پسرم پنج ماهش بود...یه روز رفتم خونه بابام ...مامانم گفت میای بریم خونه آقاجون (بابای خودش) گفتم اره. ولی من اماده نیستم ...گفت برو خونتون هم اماده شو هم لباسا بچه رو بیار تا بریم .گفتم باشه چادرم رو پوشیدم ..سرم زیر بود و تو کوچه داشتم میرفتم یه موتوری داشت از اونجا رد میشد یه دفعه یکی محکم از رو کتف دستم زد😡 نگاهش کردم دیدم صاحب موتوری که یه اقای قوی و هیکل درشت رو موتور وتنها بود نگاهم کرد خندید و رفت😫 نه اینجور درد آمدا😭😭😭😭اشکم در امد پیش خودم گفتم الهی دستت بشکنه ببینم کدوم احمقی بودی😢 خلاصه رفتم خونمون اماده شدم و به هیچکس هم نگفتم که اینجور شد...فرداش رفتم برا بچم وسیله بخرم... تو کوچمون یه خونه داشتن میساختن همون صاحب موتوری رو پشت بامش دیدم 😬😬جالبش اینجاس دستش شکسته بود و تو گچ بود 😕 بعدا فهمیدم چندتا کوچه بالاتر خونشونه .. زن داره دوتا بچه هم داره😳😳..کارشم ساخت وسازه خونه هست تازه خیلیم ثروتمند بودن... دیگه ترسیدم... از اون روز هروقت میخاستم برم خونه مامانم همیشه لباسا بچم و لباساخودم برمیداشتم😂 مامانم گفت چرا این همه وسیله میاری منم سیرتا پیاز جریان موتوری رو براش تعریف کردم خیلی ناراحت شد 😞
#سوتی😜 و #خاطرات🍃 خودتونو ارسال کنین؛
#ویولا هستم ادمین کانال👈🦄@viola70💜
@khateratezanane
سلام عزیزم خسته نباشی
چند سال پیش حدود بیست سال پیش تو محله مادرم یه خونواده دعواشون شده بود 4تا برادر به هم میزدن فحشم میدادن به هرکس بره جداشون کنه بخاطر همین هیچکس نمیرفت داداش اخریو کردن تو گونی دوسرشو گرفته بودن میزدنش به درخت توت 😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂اینکارشون ک تموم شد شلنگ آب آوردن گذاشتن تو دهنش هی بازوبسته میکردن 😂😂😂😂😂😂
بیچاره شکمش پر آب شد😐
#سوتی😜 و #خاطرات🍃 خودتونو ارسال کنین؛
#ویولا هستم ادمین کانال👈🦄@viola70💜
@khateratezanane
منو همسری هردو ازدواج دوممون هست
همسرم پسر داییمه
قبل از ازدواج با من خواستگاری چهارتا دخترخاله هاش رفته بود با یکیشون نامزد میکنه
بخاطر دخالت های مادرش بهم میزنند با یکی از دخترخاله های دیگش عقد میکنه که توی دوران عقد متوجه میشه خانمش دختر نیست ولی باردار بوده نتونسته طلاقش بده
بچه که بدنیا میاد جدا میشه..
بعد خواستگاری چندتا دختر از فامیل من میشه اخر بارم نصیب من شد
من با همه دخترخاله هاش و زن قبلیش دوستم😂😂😂
فامیلاش بهش میگن زنت یه تختش کمه که با نامزد قبلیت و مادر بچت حرف میزنه
خوب من چیکارکنم نمیتونم بدم بیاد ازشون ادمایی خوبی هستند
و یه چیز خنده دارتر اینکه همسرم با فامیلای همسر اول من رفاقت کرده😂😂😂نمیدونم ما نرمال نیستیم یا بقیه که طلاق میگیرند همیشه باهم درحال جنگ ودعوا هستند😜😜
ولی اینم بگم یکبار با همسرم دعوام شد زنگ زدم به همسر قبلیش گفتم بیا من شوهرتو نمیخوام..
فکر کنم بخاطر همین من یه تختم کمه😂
#سوتی😜 و #خاطرات🍃 خودتونو ارسال کنین؛
#ویولا هستم ادمین کانال👈🦄@viola70💜
@khateratezanane
سلام من کارم دکوراسیون داخلیه دوسه ماه پیش رفتم سریه ساختمون برای کار با خانم مهندس طراح قرار داشتم خلاصه خانم مهندس یه گربه داشت وآورده بودش اونجا منم یکم باهاش بازی کردم شب که رفتم خونه وکلی هم مهمون داشتیم دخترم اومد بغلم کنه گفتم بابایی من دست زدم به گربه بزار دستمو بشورم خانومم پرسید گربه کجا بوده؟؟منم براش تعریف کردم که داستان چی بوده دختر گفت بابا اسم گربهه چی بود منم گفتم اسمش شوشول بود عزیزم یهو دیدم خانومم داره از تعجب شاخ درمیاره گفت وااا ینی چی؟؟مگه میشه گفتم آره بابا چیه مگه اسم گربه بود دیگه هیچی دیدم مهمونا دارن مبلارو گاز میگیرن از خنده منم خیلی جدی همش تکرار میکردم اسم گربهه رو خانومم قاطی کرد وگفت خیلی بیشعوری هم خودت هم اون خانم مهندستون خجالت نمیکشین ازین حرفا میزنین باهم هیچی خلاصه بعد یه ربع من تازه فهمیدم چه حرفی زدم اسم گربهه پیشول بود ومن همش میگفتم شوشول کوتاهم نمیومدم وهی تکرار میکردم خلاصه هنوزم روم نمیشه درمورد کار توخونه حرف بزنم😁😆😆😎😎
#سوتی😜 و #خاطرات🍃 خودتونو ارسال کنین؛
#ویولا هستم ادمین کانال👈🦄@viola70💜
@khateratezanane
این سوتی مربوط میشه به هفته گذشته
آقا یکی از دوستای من که کلاس هشتمه ماشین جلوی در ورزشگاه زده بود بهش
بعد سرش گیج میرفت و اینا
من فقط جیغ کشیدم گفتم نیا عقب حالا میوفتی تو جوب و بعدم دوییدم گرفتمش
حالا آمبولانس اومد بعد ایشون رو خب گذاشتن روی برانکارد و منم کولی بازی در آوردم که الا و بلا باهاش برم .😂
آمبولانس راه افتاد بعد به این سرم زدن
حالا جیغ میزد و هععی میگفت سوراخم کردین😂😐
کل آمبولانس مرد بودن اینم یه بند میگفت سوراخم کردین
نکنید
پ.د.ر.س.گ.ا برید خواهر و مادر خودتون رو سوراخ کنید
من مونده بودم بخندم😂عذرخواهی کنم از اعضای داخل ماشین یا به ایشون بگم لال شو😐😂
رفتیم در مدرسه و مدیرمون هم سوار شد و رفتیم بیمارستان بعد از وقتی که مدیر اومد ایشون خفه شدن🙂😂
حالا من هعی نگاش می کردم و یاد حرفاش میوفتادم😂
فقط پاش آسیب دید ولی بنده خدا میگه اصن یاد حرفام که میوفتم میخام لال بشم😂😐
#سوتی😜 و #خاطرات🍃 خودتونو ارسال کنین؛
#ویولا هستم ادمین کانال👈🦄@viola70💜
@khateratezanane
من باز اومدم با سوتی
شب دوم بود اومده بودن خواستگاری ابجیم مردانه داخل اتاق جدا نشسته بودن 😁😁😁😁😂اینا اومدن به من گفتن برو کولر روشن کن من رفتم روشن کنم به جاش برق رو خاموش کردم 😂😂😂😂😜😁
#سوتی😜 و #خاطرات🍃 خودتونو ارسال کنین؛
#ویولا هستم ادمین کانال👈🦄@viola70💜
@khateratezanane
سلااام من اولین باره ک دارم سوتی میزارم
پارسال تابستون از طرف پایگاهمون نمایشگاه داشتیم (چون پایگاه برتر شده بودیم) یکی از دوستان یه دیگ آش پختن که بفروشیم ...
مام گشنههه و خسته نشستیم بقیشو تو ی اتاق ما دوستا بخوریم😝
حاجی تا میومدیم یه قاشق بخوریم یکی در میزد آخر سر یکی در زد ماهم عصبانی همه گفتیم ای مرگگ بسه دیگ
درو باز کردیم دیدیم سرباز بدبخت وایستاده داره با تعجب نگا میکنه
مام درو بستیم و الفراار😂😂
فیافه ما😶🤣
قیافه سرباز😳😳
#سوتی😜 و #خاطرات🍃 خودتونو ارسال کنین؛
#ویولا هستم ادمین کانال👈🦄@viola70💜
@khateratezanane