سلام بر سوتیدهندگان عزیییز آقا چند وقت پیش سر کار یک شارژر به برق بود...
یکی از همکارا اومد گفت این شارژره مال کیه؟
یکی دیگه گفت برای آقای اسعدی...
منم یکهو از اونور داد زدم گفتم نههههه مال آقای اسعدی درازههههه ...این کوتاههههه...مال اون نیست😐😐😐
خدایا چرا من لال نمیشم😩😩😩
#سوتی😜 و #خاطرات🍃 خودتونو ارسال کنین؛
#ویولا هستم ادمین کانال👈🦄@viola70💜
@khateratezanane
سلام دوستان من شب نامزدیم انقدر بد آرایش کرده بودن قیافم شده بود عین اجنه ها🤣🤣🤣 بعد شوهرم تا منو دید میگفت اینوووو 😟مگه آرایش آدمو خوشگل نمیکنه من طبیعی دیدمت خیلی خوشگل بودی. خلاصه بعدش اعتراف کرد که شب نامزدی به خودم میگفتم چه چیزی خوردم این چقدر عجوزهست خدایا نکنه دیگه درست نشه!!!؟🤣🤣🤣
#سوتی😜 و #خاطرات🍃 خودتونو ارسال کنین؛
#ویولا هستم ادمین کانال👈🦄@viola70💜
@khateratezanane
سلام آزاده جون ممنونم از کانال باحالتونامیدوارم همیشه خوش، خندون باشین😍من تازه نامزدکردم حدود چهار ماه میشه البته با سمج ترین خاستگارم که پنج سال طول کشید تا من اینو قبول کنم الانم ازته دل قبولش ندارم چون خیلی پروئه... بنظرم من از اول شرط کردم تو دوران نامزدی جلف بازی درنیاره ودرخواست ازمن نداشته باشه اونم با جان ودل ظاهرا پذیرفته ولی گاهی شیطون گولش میزنه انحراف میره😁دوروز قبل اومد منوبرد گردش بعد هم گفت بریم خونه ما مامانم گفته بیاین شام منم قبول کردم رفتم دیدم، مامان خونه نیست گفتم کجاست گفت میاد کو تا شام گفت برو لباساتو عوض کن بیا منم از تنهایی باهاش اصلا راضی نبودم گفتم، بزار مامانت بیاد خودش رفت لباساشوعوض کرد امد نشست کنارم من ازش فاصله گرفتم اون مقدمه سازی کرد تا خونه خالیه بیا حالم خرابه عشقم این همه منتظرت بودم باهام راه بیا منم اعصابم خورد از تنهایی اینم هی وراجی دراخرم گفت دست خودم نیست خواهش میکنم بیا بخاطر این کمی باهام راه بیا به عشق توببین چیشده کوسنو بغل گرفته بود برداشت دیدم وای اوضاع خرابه حال اونم خرابه چکارکنم😳😒یکباره بلند شدم چنان کشیده ای خوابوندم که هنگ کرد ...گفتم من برای همین ازت خوشم نمی اومد روحرفت نمی مونی گفتم من میرم خونه تو بمون عشق حالت برس بعد بلند زد زیر خنده 😂 گفت بخدا پرید با کشیده تو دیگه فکرنکنم تاشب ز فافم بلندشه بخدا غلط کردم بعد زنگ زد مامانش اومد ولی حسابی از دلم دراورد حالا هم هی زنگ میزنه میگه گوشم زنگ میزنه دستت سنگین بود 👍😁
#سوتی😜 و #خاطرات🍃 خودتونو ارسال کنین؛
#ویولا هستم ادمین کانال👈🦄@viola70💜
@khateratezanane
سلام به همه گی من وقتی که زایمان کرده بودم پسرم فقط بغل خودم آروم میشد نه شب میخوابید نه صبح😫 یبار که خونه مادرشوهرم بودیم حرف شد گفتم پسرم بغل هیچکی نمیمونه من حتی کوچکترین کاری نمیتونم بکنم ، همسرمم همکاری نمیکنه که بچه گریه میکنه تلاش کنه آرومش کنه هی صدام میکنه خواهرشوهرمم حرفم تایید کرد گفت آره راست میگه مسئولیت بچه رو یک ثانیه هم قبول نمیکنه... اینجا بود که من جوگیر شدم ادامه دادم آره به خدا الان اونشب نصفه شبی حمام بودم بچه گریه می کرد فلانی اومد پشت در هی میگفت بیا بیا منم گفتم خدا پدرت رو بیامرزه بذار یه دوش بگیرممم🫠🫠🫠
قیافهی همسرم😡
قیافهی خودم 😨
قیافهی پدرشوهرم 😐
قیافه مادرشوهرم 🤨
قیافه خواهرشوهرم ،جاریم و برادرشوهرم🤣
#سوتی😜 و #خاطرات🍃 خودتونو ارسال کنین؛
#ویولا هستم ادمین کانال👈🦄@viola70💜
@khateratezanane
سلام
یبار با شوهرم دعوا کردیم طبق معمول سر رفیق بازی اش و گردش های شبانه اش
اقامم بعد دعوا و کتک کاری رفت بیرون...
منم رفتم هرچی قرص تو یخچال بود تو لیوان اب ریختم حل کردم و نصفشو خالی کردم تو حوض که فک کنه خوردم😂😂ته لیوان ابو که قرص ته نشین شده بود گزاشتم بالا سرم🙈🙈😜
خیلی معذرت میخام انقد با دماغم ور رفتم ک خون دماغ کنم بعد خونشو ریختم تو یه ظرف یکبار مصرف اونم گزاشتم پیشم و بی حال خودمو زدم به خواب😄😄
اینم بگم من هروقت خیلی گریه میکردم حالت تهوع میگرفتم و کلا دلم اشوب میشد و اونشبم گلاب به روتون حالم بد شد
وقتی شوشو اومد دید حالمو منم ، هی اوق میزدم
جدی جدی باورش شد قرص خوردم منو با موتور برد درمانگاه محل😂😂
هی تو راه با یه دسش فرمونو داشت با یه دسش منو ک نیفتم خیلی ترسیده بود و میگف چه غلطی کردی و اینها🙈🙈🙈
رفتیم بهم سرم زدن دکتر گفت بالا اوردی گفتم اره شوهرمم واستاده بود گفت الان بهتری؟گفتم یکم گفت خدارو شکر کن که بالا اوردی
شوهرمم برا اینکه رسوا نشه گفت قرص ها برای گوسفندام بوده اشتباهی خورده😆😆😐😐تو 😏😏
هیچی دیگه سرم تموم شد اومدیم خونه منم بعد چن روز حالم خوب شد
اما شوشو فقط چن روز تحت تاثیر بود باز دوباره🤪🤪🤪
#سوتی😜 و #خاطرات🍃 خودتونو ارسال کنین؛
#ویولا هستم ادمین کانال👈🦄@viola70💜
@khateratezanane
باسلام خدمت همه دوستان
تا اونجا که یادم میاد هر وقت مریض میشدیم بابام ما رو میبرد دکتر. حتما هم به دکتر میگفت امپول بنویسه .
دبیرستانی بودم سرماخوردم بابام منو برد دکتر. 👨⚕
تو مسیر کلی باهاش چونه زدم نگو امپول بنویسه.
خلاصه رفتیم دکتره جوان خوشگل خوشتیپم بود پرسید امپول بنویسم تا اومدم بگم نه ننویس بابام گفت بنویس دکتر بنویس😐 لجم گرفته بود تو ذهنم درگیر امپول بودم که
دکتر شروع کرد به نصایح پزشکی😤
سوپ بخورید سرخ کردنی نخورید تا میتونید لیمو بخورید.
منم گفتم چی؟ لیمو بخورم ؟
لیمو که ترشه بخورم که بدتر میشم😐😦
دکتر با تعجب گفت لیمو شیرین بخوررر👀
گفتم واه شیرین؟!!!😳 انگار به عمرم لیمو شیرین نخوردم🙈 بخدا اصلا یادم نمیومدد
خدا سر هیچ مسلمون نیاره😱
بابام هاج واج منو نگاه میکرد گفت لیمو شیرین مگه تا حالا نخوردی🤨
جوری ضایع شدم که نگم براتون دلم میخاست زمین دهن باز کنه🥴
حال با یه خفتی از مطب اومدیم بیرون. بابام گفت تو بشین تا برم امپولو بگیرم بیارم دکتر امپولتو بزنه😢 یعنی صدامم گرفته بود به دست و پا افتاده بودم که نععع توروخدا
منشی به دادم رسید گفت تایم کارمون تمومه😎
بابامم رفت به دکتره گفت تشریف دارید امپوله دخترمو بزنید؟
124 هزار پیامبرو قسم دادم
که آبرومو بخرن یعنی من دیگه دکترو نبینم اصلا دیگه روم نمیشددد
خدا بهم رحم کرد دکتر قبول نکرد بمونه امپولمو بزنه🥰🤪🤪😅
#سوتی😜 و #خاطرات🍃 خودتونو ارسال کنین؛
#ویولا هستم ادمین کانال👈🦄@viola70💜
@khateratezanane
سلام به همگی انشاالله که حال دلتون خوب وخوش باشه☺️
کلاس دوم دبیرستان بودیم ما یه ایکیپ بودیم واسه خودمون 😉😜
امتحان شیمی داشتیم هیچکدوممون نخونده بودیم خلاصه هرکاری کردیم بپیچونیم امتحانو نشد😐
بالاخره برگه هارو دراوردیم و چندتا سوال گفت نوشتیم و یه جوری پر کردیم و تحویل دادیم🤦♀😂
بعد چند دقیقه معلم همه رو نگا کردو پخش کرد برگه هارو
یکی از رفقا نمرش شد0 و دونفر دیگه 25صدم و دونفر دیگه نیم شدن
و نمره من شد75صدم 😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂🤣🤦♀
اینا گیردادن تو از همه بیشتر شده نمرت باید به ما شیرینی بدی😮🤣
هیچ دیگه به زور مارو بردن مغازه نفری یه بستنی گرفتن
همچین باعشق میخوردن بستنی رو و خوشحالی میکردن انگار شیرینی بهترین رتبم رو تو کنکور بهشون داده بودم😂🤣🤦♀
#سوتی😜 و #خاطرات🍃 خودتونو ارسال کنین؛
#ویولا هستم ادمین کانال👈🦄@viola70💜
@khateratezanane
سلام به همگی انشاالله که حالتون خوب باشه بهترین ها نصیبتون 😍
دبیرستان بودیم و امتحان داشتیم
معلم 3تا سوال داد نوشتیم و گفت حالا جواب بدید
دوستم از پشت سر هی میگه سوال 4چی میشه ؟؟؟
سوال 4چی میشه؟؟؟😂😂😂😂😂😂
وای ما داشتیم منفجر میشدیم کلا ۳تا سوال بیشتر نبود این هی میگفت سوال ۴چی میشه 🤣
هیچ دیگه بعد امتحان شد سوژه کلی خندیدیم 😂😂😂😂😂😂
#سوتی😜 و #خاطرات🍃 خودتونو ارسال کنین؛
#ویولا هستم ادمین کانال👈🦄@viola70💜
@khateratezanane
سلام به بچههای کانال سوتی 👋دیدیم همه دارن خاطره و سوتی میفرستن گفتم خوب نیس من دست رو دست بذارم فقط بخونم هیچی نگم😉 یه خاطره یا سوتی از بچگیم یادم افتاد گفتم واسه شمام تعریف کنم. آقا وخانمی که شما باشی بنده ده شصتی هستم وبچگیم تو روستا زندگی میکردیم خودم و دوتا از دوستام که همسنم بودیم صبح تا شب باهم بازیم میکردیم من یه جوجه رنگی داشتم🐥 که سرگرمیمون شده بود بازی با این جوجه فک کنم 5یا 6سالمون بود یروز دیدیم جوجه بی حاله ودر حال مردن خلاصه دردسرتون ندم جوجه بیچاره مرد ما سه تام خیلی ناراحت شدیم گفتم یکاری کنيم که جوجه خوشحال بشه من به دوستام گفتم برید روسری مشکی مامانتون رو سرتون کنید بیاید جوجه رو به خاک بسپاریم 🤦♀😂آقا سه تایی با روسری مشکی حاضر بالاسر جوجه اونو گذاشتیم رو یه تخته زیرشو گرفتم بریدم تو باغچمون چالش کردیم بعد الکی ژست گریه و زاری گرفتیم که مثلا ما خیلی ناراحتم که مثلا روح جوجه ببینه وخوشحال بشه😅 چندتا گلم گذاشتیم روخاکش که گمش نکنیم🤣🤣بعداز اینکه خاکش کردیم هرروز میرفتیم جوجه بدبختو از تو خاک در میآوردم ببینم چیشده باز خاکش میکردم یه هفته این شده بود کارمون 😅🤦♀
امیدوارم جوجه🐥 مارو بخشیده باشه😜😂😂
#سوتی😜 و #خاطرات🍃 خودتونو ارسال کنین؛
#ویولا هستم ادمین کانال👈🦄@viola70💜
@khateratezanane
سلام به همگی☺️
یهروز ابتدایی بودم میریم شمال فک میکنم اولین بارهم بوده که راهی شمال شده بودیم همینجور جاده زیباو جذاب رو نگا میکردم😍😍😍 تازه هم سواد دار شده بودم همه نوشته ها رو میخوندم با ذوق☺️یدفعه چشمم خورد به یه تابلو به مامان و بابام گفتم این تابلو منظورش چیه بادنده، سنگین حرکت کن💨💨🙄🤔🤔🤔
یدفعه ماشین رفت رو هوا ترکیدن از خنده😂😂😂😂😂😂😅😅
گفتن با دنده سنگین حرکت کنید برام توضیح دادن منظور چیه😂😂😂منم کلی خجالت کشیدمو😆
حالا این داستان هنوز فراموش نشده
تا راهی شمال میشیم میگن بادنده سنگین حرکت کن🤣🤦♀
#سوتی😜 و #خاطرات🍃 خودتونو ارسال کنین؛
#ویولا هستم ادمین کانال👈🦄@viola70💜
@khateratezanane
سلام خسته نباشید خدمت تمامی اعضای کانال و همچنین ادمین عزیز🙂😂
سوتی قبلیمو ک نذاشتید کانال حد اقل این یکی رو بزارید:))
بریم سراغ ی سوتی از مامانم ک داغ داغه و مال همین یک ساعته پیشه😂😂
امشب همه ی آبجیام با شوهراشون و بچه هاشون اومده بودن خونمون برای شام
ما همه غذامون رو خوردیم و یکی از خواهر زاده هام ک چهار سالشه غذاش رو نخورد و مامانم با ظرف غذا افتاد دنبالش 😂
خواهرزادم عین میمون درختی از مبلی ک بابام روش نشسته بود بالا میرفت
مامانم هی قاشق ب دست بلند میگفت علیییی بزارم دهن آقاجون؟؟نمیخوریییی؟😂😂😂
تموم هم نمیکرد همش میگفت
من شده بودم رنگ انار از شدت قرمزی😂😂😂😂😂
بقیه هم ک هرکس ی سمت از دیوارو نگاه میکرد ک نخنده😂💔
#سوتی😜 و #خاطرات🍃 خودتونو ارسال کنین؛
#ویولا هستم ادمین کانال👈🦄@viola70💜
@khateratezanane