4_5951807808683902540.mp3
3.99M
🎤 با نوای: حاج صادق #آهنگران
✬سبک بالان خرامیدند و #رفتند
💢مرا #بیچاره نامیدند و رفتند😔
#شهیـــــــد
✬تو بالا رفته ای #من در زمینم
💢برادر روسیاهم شرمگینم😔
✬مرا اسب سفیدی بود روزی🕊
💢 #شهادت را امیدی بود روزی
🌹🍃🌹🍃
@khatme_quran313
حكايت جواني كه خواب سيد مرتضی را ديد:
🎤سردار سعید قاسمی:
🔰خاطرهای را بگویم که یکی دو جا بیشتر خرج نکردهام. سال سوم شهادت سیدمرتضی با #آهنگران رفتیم اصفهان که در دانشگاه صحبت کنم. آهنگران گفت: «بگذار اول من بخوانم پرواز دارم باید بروم». گفتم: «برو بخوان».
🔰بعد از او من صحبت کردم و از منبر آمدم پایین و 👱🏻♂دانشجویی که اصلاً قد و قوارهاش به این حرفها نمیخورد، آمد و گفت:
✅«آقا! من پای حرف شما نشستم و گوش کردم. من نه شما را میشناسم، نه این آقا را میشناختم. دیشب دمدمهای صبح یک خواب دیدم و این آقا را در خواب دیدم».
🔰عکس سید را نشان داد و گفت: «👈این 🧔🏻آقا را». گفت:
👈«این آقا در خواب به من گفت: فردا کسی در دانشگاه میآید و راجع به من صحبت میکند و خاصه لحظهی شهادت را میگوید که این جوری بود، ولی این جوری نبود.‼️ آنچه که اینها دیدند صورت ظاهر قضیه بود و بالبال میزدند. اولاً من نمیدانم چرا به من این مقام را دادند. آیا به خاطر خدماتی بود که برای شهدا کردم؟ نوشتم، قلم زدم، صحبت کردم، وقت گذاشتم، اما آن لحظهای که این اتفاق افتاد، سراسیمه آمدند سر وقتم، اصلاً این فاصله را که مرا به سمت نوری کشاندند، نمیتوانم برایتان تعریف کنم که چه لحظه زیبایی بود. اینها صورت ظاهر قصه را دیدند، اما این نبود».
🔰پسرک گفت: «از خواب بلند شدم و از ترس اینکه نکند یادم برود، مطلب را نوشتم»
🔰نوشته را به من داد که هنوز دارم. نوشته را به من داد و رفت. با خودم گفتم: «یا خدا! قضیه چیست؟»...
🆔 @khatme_quran313