eitaa logo
ختم قرآن هدیه به شهدا
2.8هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
1.1هزار ویدیو
27 فایل
بالای 2070 حاجت روایی از این ختمها👇 https://t.me/hajatravaei313 کپی از مطالب شهدا آزاد🌹 فقط کپی از متنهای حاجت روایی مطلقا ممنوع👉 حق الناسه💥 کانال خیریه👇 @kheyriiyeh_313 گرفتن جز و ارسال متنهای حاجت روایی👇 @shahidaneh99  @yamahdi_adrekniii31
مشاهده در ایتا
دانلود
🌴ماه رمضان بود و ما در سوریه بودیم که یکی از افسرهای ارشد سوری ما را به ضیافت افطار دعوت کرد؛ با تعدادی از رزمندگان از جمله شهید بیضائی به میهمانی رفتیم و خیلی هم تشنه بودیم؛ 🌺 دو سه دقیقه بیشتر تا افطار نمانده بود و می خواستیم وارد سالن غذاخوری شویم اما محمودرضا منصرف شد و گفت من برمی گردم؛ ✳️رزمندگان لبنانی اصرار داشتند که با آنها به افطاری برود و من نیز مصر بودم که دلیل برگشتنش را بدانم. شهید بیضائی به من گفت شما ماشین را به من بده که برگردم و شما بروید و افطارتان را بخورید، من هم بعد از افطار که بر گشتید دلیلش را برایتان می گویم. 💢 بعد از افطار علت انصرافش از میهمانی را پرسیدم و او در جوابم گفت: اگر خاطرت باشد این افسر قبلا نیز یکبار ما را به میهمانی ناهار دعوت کرده بود؛ آن روز بعد از ناهار دیدم که ته مانده ی غذای ما را به سربازانشان داده اند و آنها نیز از فرط گرسنگی با ولع غذای ته مانده را می خورند! امروز که داشتم وارد سالن می شدم فکر کردم اگر قرار است ته مانده ی غذای افطاری مرا به این سربازها بدهند، من آن افطار را نمی خورم ... 📢به نقل از احمدرضا بیضائی @khatme_quran313
🌺خندید و گفت: (دیدی بالاخره به دلـــ❤️ــت نشستم!) زبانم بند آمده بود😅، من که همیشه حاضر جواب بودم و پنج تا روی حرفش میگذاشتم و تحویلش میدادم لال شده بودم. 🌺خودش جواب خودش را داد: (رفتم یه دهه متوسل شدم حالا که بله نمی گی امام رضا از توی دلم بیرونت کنه😢، پاکِ پاک که دیگه به یادت نیوفتم. 🌺 نشسته بودم گوشه که سخنران گفت: اینجا جاییه که میتونن چیزی رو که خیر نیست، خیر کنن و بهتون بدن نظرم عوض شد😍 دو دهه دیگه دخیل بستم که برام خیـر بشی!) 🌺 حالا فهمیدم الکی نبود که یه دفعه نظرم عوض شد انگار دست علیه السلام بود و دل من☺️😍... 📚 گزیده ای از زندگی نامه شهید محمدحسین محمدخانی به روایت همسر @khatme_quran313
💠ولایت پذیری 🔰« » از دوستان هیئتی محمدخانی درباره خصوصیات اخلاقی و نگاه تربیتی او در هیئت می‌گوید:👇 🔰 «نگاه محمدخانی به عزادارانی که به هیئت می‌آمدند، جدی و عجیب بود. مثلاً اگر یک نفر جدید می‌آمد، می‌گفت با این آدم شوید و با او برو و بیا داشته باشید تا شود.یا به یک نفر می‌سپرد که همراهش باشد و مثلاً اگر در درس‌📚 و دانشگاه مشکل دارد کمکش کند. 🔰 تیپ‌های مختلف را این‌گونه در هیئت جذب می‌کرد و نگه می‌داشت👌. می‌گفت هر کس که است و تیپ و ظاهرش کمتر به ما می‌خورد را تحویل بگیرید تا به این واسطه جذب هیئت (ع) شود.» 🔰«محمدخانی اعتقاد داشت که بچه‌های هیئتی باید را یاد بگیرند. باید یک نفر که مسئولیت را بر عهده دارد، حرف آخر را بزند✋ و این الگویی باشد برای تبعیت از ولایت. با رفتارهای خود هم سعی می‌کرد افراد را طوری تربیت کند که ولایت‌پذیر باشد. 🔰 یک سال و نیم از رفتنش مسئولیت هیئت را تحویل داد تا بعد از رفتنش هیئت ضربه⚡️ نبیند. خودش کنار رفت، اما به هیئت می‌آمد و به تصمیمات مسئول هیئت می‌کرد تا بقیه یاد بگیرند که باید ولایت‌پذیر باشند، ولو اینکه بزرگ‌تر باشند یا سابقه بیشتری داشته باشند. 🔰یا مثلاً یک سال با اینکه خودش حضور داشت، اما اردوی مشهد هیئت را به شخص دیگری داد و با اینکه از اول تا آخر اردو می‌دوید و کارها را خودش می‌کرد، اما خودش را تحت فرمان مسئول اردو نشان می‌داد. این کارها را برای این می‌کرد که ولایت‌پذیری را به بچه‌ها یاد بدهد.» 🌹 @khatme_quran313
شهادتت را خواستی ، نوش جونت اسمت زيبا بود با پيشوند ها هم زيبا تر شد راستي نادرجان امام حسين چطور معرفيت كرد ؟ 🌹اين نادر فدايي خواهرم زينب شد 🌹 @khatme_quran313