#خیابان_خدمت_کوچه_راهبرد
۲۰ کلید فرماندهی موفق + ۱۰ افسانه رایج درباره مدیریت راهبردی
- سوق یکم: سلام فرماندِه!
چرا همه به دانش مدیریت راهبردی نیاز داریم…
یا چگونه مدیریت راهبردی از ما مدیر بهتر، مبارز بهتر و انسان بهتری میسازد
- سوق دوم: چشم چشم چشمانداز
یا همه آنچه درباره مدیریتراهبردی میخواهیم بدانیم اما نمیپرسیم
- سوق سوم: خلاق، چابک و متمرکز
یا چگونه راهبردهای نیستدرجهان پیدا و آنها را زین کنیم!
- سوق چهارم: هنگامهٔ کارزار
یا چگونه از "مدیریت شاهدمبنا" برای به ثمر رسیدن "مدیریت راهبردی" کمک بگیریم
بهزودی در #خیابان_خدمت
@khdmtgzr
#کوچه_راهبرد_سوق_فرماندهی
پلاک ۱: «مسألهمحوری»
هر مدیر میتواند متناسب با موضوع و شرایط، رویکردهای متفاوتی به خدمتگزاری اتخاذ کند:
- وظیفهمحوری: یعنی «وظایف» را بهخوبی انجام میدهیم (نه بیشتر نه کمتر)
- تخصصمحوری: یعنی کارها و تصمیمها را به «متخصص» میسپریم و کمتر دخالت میکنیم
- رویهمحوری: یعنی کارها را با روالها و «رویه»های موجود پیش میبریم
- واکنشمحوری: یعنی اولویت کارها را بر مبنای ارجاع و «مراجعه» مشخص میکنیم…
رویکرد مؤثر دیگری که آموختنی ست و اگر آن را تمرین کنیم چهبسا در موارد بیشتری از آن بهره ببریم: مسألهمحوری ست: یعنی مسائل را ببینیم، راهحل برایشان پیدا کنیم و در رفع آنها بکوشیم.
مراحل رویکرد مسألهمحور را برای نخستین بار با این ۵ت معرفی میکنیم:
۱. تــــــشخیص مسأله
۲. تـــــــعریف مسأله (مکتوب، دقیق و روشن)
۳. تــــــحقیق و جستوجو برای راهحلها (تجارب قبلی و راهحلهای خلاق جدید)
۴. تــــــلاش و اقدام برای پیادهسازی راهحلها
۵. تــــــدقیق راهحلها بر مبنای بازخوردی که از اقدامات میگیریم
…و تکرار این چرخه تا حل مسأله!
شاید این که گفتهاند «تلاش برای یاری کردن و سود رساندن به دیگران پاداش مجاهدان راه خدا را دارد» تأییدی بر این باشد که یک مدیر و فرماندِه خوب، هرجا میتواند، مسألهمحور رفتار میکند و مسألهمحوری را در سازمان خود میآموزد و ترویج میکند. دانش مدیریت راهبردی برای چنین مدیر و چنان سازمانی ابزاری بسیار قدرتمند است.
(از تجارب خود به ما بیاموزید: @aliqnvt)
#خیابان_خدمت_کوچه_راهبرد
@khdmtgzr
«قانون طلایی چهل-هشتاد در تصمیمگیری»
#کوچه_راهبرد_سوق_راهبردیابی (پلاک ۱)
تصمیمگیری بخشی بسیار مهم و کلیدی از وظایف مدیر و حتی میتوان میگفت جوهر مدیریت است. هر مدیر روزانه تصمیمات متعددی میگیرد. چنانکه گاهی تصمیمگیری سریع و آنی نشانه قدرت و قاطعیت مدیر تلقی میشود. از آنسو گاهی در موضوع یا شرایطی خاص، تصمیمگیری به کاری بسیار سخت و ناشدنی برای یک مدیر تبدیل میشود. گاهی فکر میکنیم هرچه بیشتر درباره یک موضوع بدانیم کم است.
یک اصل یا قانون تجربی در مدیریت میگوید معمولا با ۴۰ تا ۸۰ درصد اطلاعات مورد نیاز برای انجام یک کار میتوانیم بهترین تصمیم را بگیریم: با کمتر از ۴۰ درصد، تصمیم ضعیف میگیریم؛ بیش از ۸۰ درصد، معمولا دیر شده و در عمل برایمان تصمیم را گرفتهاند! (البته این اعداد کیفی ست نه کمّی. اگر شکل دیگری از این قانون را دیده و شنیدهاید؛ با توجه به بار معنایی اعداد در فرهنگ و زبان فارسی و فرهنگ مدیران خودی آن را بومیسازی کردهایم! 😇)
در منابع اخلاقی ما از سویی فراوان به احتیاط و دوراندیشی پیش از تصمیمگیری توصیه شده، و از سوی دیگر گفتهاند احتیاط بیشازحد و بیشاندیشی درباره یک تصمیم نیز آفت است و بیعملی میآورد یا عمل را بیفایده میکند. نقطه اعتدال در موضوع، آنجا ست که گفتهاند: «موفقیت با دو بال حزم و جزم (احتیاط و اراده) به دست میآید.»
شاید قانون چهل-هشتاد را بتوان ترجمانی امروزی، به زبان دانش مدیریت، از این توصیههای زیبای حکیمانه دانست.
(از تجارب خود به ما بیاموزید: @aliqnvt)
#خیابان_خدمت_کوچه_راهبرد
@khdmtgzr