آخرین سخنرانی🎤 #حاج_همت
پادگان #دوکوهه ۱۲ اسفند ۱۳۶۲ بسیجی ها؛ ما که با کسی تعارف نداریم، تا الآن پنج بار در طلائیه عمل کردیم✌️ و شکست خوردیم کسانی که از ماهیت جنگ خبر ندارند، می گویند مگر کربلا خون می خواهد☝️؟ بله؛ کربلا خون می خواهد، کربلا خون می خواهد، کربلا خون می خواهد 💔
فرازی از آخرین سخنرانی #حاجهمت برای بسیجیان لشکر۲۷ در پادگان دوکوهه ، دوازدهم اسفند ۱۳۶۲ 💌
منبع نوشته کتاب ارزشمند و باشکوه شراره های خورشید ، صفحه ۸۴۷ 📄
#شهیدحاجابراهیمهمت❤️
@kheiybar
اَز اِبراهیمهمت تا خُدا❤
#عکس_کمتر دیده_شده #شهیدحاجمحمدابراهیمهمت ادامه گفتگو 🎤 با خواهر مکرمه #شهیدهمت پیکر #حاجی را
#عکس_کمتر_دیده_شده
#شهیدحاجمحمدابراهیمهمت
زمان فرماندهی سپاه پاوه
ادامه گفتگو🎤
با خواهر بزرگوار #شهیدهمت
از #حاجی کرامتی دیده یا شنیده اید؟🎤 موقع شهادت💔 پسرم جنازه چند تا از دوستانش را هم با هم آورده بودند موقع تشیع یکی از همین ها بود🍃،فکر کنم شهید علوی بود که زیر پای #حاجی دفن شده این شهید را شبانه دفن کردند🍃 همان کسی که قبر را می کنده می گفت شب بود داشتم قبر را می کندم که یک دفعه کلنگ خورد به دیواره قبر #حاجی😒 و انگار توی قبر کلی مهتابی روشن کرده بودند چکمه ها و لباس #حاجی تنش بود و بدنش سالم و فقط یک پارچه سفید رویش بود🙂 چون لباس #حاجی را بیرون نیاوردیم فقط مادرم گفت حوله احرامش را بکشید رویش🍃 آن بنده خدا می گفت یک بوی غلیظ عطر بیرون زد آمدم بیرون☺️،حول شده بودم به سرعت کمی گچ درست کردم سوراخ قبر را گرفتم🙁 تا سال قبل هم این بنده خدا زنده بود و خودش ماجرا را تعریف می کرد❤️
#حاجهمت با پسرتان «شهید مروت» هم در یک جبهه بودند؟🎤
نه وقتی پسرم احمد رفت کردستان ، #حاجهمت رفته بود جنوب🙂 احمد رفت پیش دایی کوچکش حاج ولی چند سالش بود سال داشت؛چون خیلی اهل تبلیغ بود👌، ازهفت ،هشت سالگی با دایی هایش این طرف وآن طرف می رفت خوب کارش رابلد بود✌️ وقتی خواست برود من هم نتوانستم مخالفت کنم البته فکر می کردم فقط کار تبلیغی می کند☹️ بعدها برادرم می گفت نه اکثراً خط مقدم جبهه کردستان بود🙂 و چون ریز نقش بود،راحت تر می توانست بین شیارهای کوهستان حرکت کند👌 معمولاً کارهای سخت کمین را به او می سپردیم🙂☺️
راوے:خواهرشهید
#محمدابراهیمهمت
#ادامه_دارد...
@kheiybar
#شهداے_خیبر 🌸
۴ اسفند ۱۳۶۲ عملیات خیبر سالروز شهادت💔 سردار دلاور سپاه اسلام فرمانده شجاع گردان کمیل در عملیات خیبر جاویدالاثر شهید سعید خدایی در عکس اول و دوم نفر اول از راست
ولادت ۱۳۴۲ ، ورامین تهران فوق دیپلم رشتۀ اقتصاد دارای کمربند مشکی تکواندو✌️ عزیمت به جبهه با آغاز جنگ تحمیلی پیوستن به جمع رزمندگان لشکر ۲۷ محمد رسول الله ص
انتصاب به فرماندهی گردان کمیل در لشکر۲۷ در دوم بهمن ۱۳۶۲ شرکت در «عملیات خیبر» با همین سمت
شهادت ساعت ۴ بامداد روز چهارم اسفند ۱۳۶۲ در محور طلائیه به نشوه پیکر همچنان مفقود💔💔
منبع اطلاعات کتاب📚
شراره های خورشید ، صفحه ۲۵۲ ، به نوشته حسین بهزاد و گلعلی بابایی
@kheiybar
#عاشقانه_شهــدا
1. معتقد بود که خانم خانه نباید سختی بکشد👌. هیچ وقت اجازه نمی داد خرید خانه را انجام بدهم🍃. به من می گفت: «فکر نکن من تو را در خانه اسیرکرده ام، اگر می خواهی بروی در شهر بگردی، برو؛ ولی حاضر نیستم تو حتی یک کیلو بار دستت بگیری و به خانه بیاوری.»👌🙂
2. وقتی می آمد خانه من دیگر حق نداشتم کار کنم😌. لباس بچّه را عوض می کرد. شیر براش درست می کرد. سفره را می انداخت و جمع می کرد. پا به پای من می نشست لباس ها را می شست، پهن می کرد، خشک می کرد و جمع می کرد.☺️
راوے:همسرشهید
#محمدابراهیمهمت❤️
@kheiybar