فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#حاجهمتـــــ عـــاشوراییے مےجنگیــــد😔💔
#نحـــوهشهــــادتــــــ💔
#خــــاطره
ڪلیپـــــ🎥
پیشنـــهاد دانلود👌
#ســــردارخیبــــر
#حــــاجهمتــــــ
#شادےروحشصلواتـــــــ❤️
@kheiybar
اَز اِبراهیمهمت تا خُدا❤
❤️🍃❤️ خاطره دیدار☺️ دکتر ربانی استاد فعلی دانشگاه علوم پزشکی تهران و از جراحان بیمارستان صحرایی ام
🍃❤️🍃
#خاطره دیدار دکتر ربانی در دفاع مقدس با #شهیدمحمدابراهیمهمت☺️❤️👇
من دیدم که این جوان☺️ با یک چهره بسیار نورانی😍 با ابهت و ملکوتی😍 و بسیار زار و نزار با چشمهای😒 گود رفته و رنگ و روی پریده😞 و بیرمق کف سنگر دراز کشیده بود😣 و در این حین شهید ممقانی به من گفت😕 شما کاری کنید که این جوان خوب شود😐 و من هم ایشان را معاینه کردم و از او پرس و جو کردم🤔 دیدم که آب بدن این جوان رفته🙁 و تقریباً سه چهار شبانه روز است😔 نه استراحت کرده و نه چیزی خورده😒 و من دیدم که این جوان نیاز به استراحت درمان دارد🙂 و به آنها گفتم که این مریض باید ۲۴ ساعت بستری شود😇 و باید به او سرم وصل کنیم تا حال او خوب شود.🤗
آنها گفتند که ۲۴ ساعت زیاد است😟 و ما او را میخواهیم و شما خیلی زود او را طوری درمان کنید که او سرپا شود😕 و بتواند ادامه فعالیت دهد😐 و به حالت عادی خود برگردد و آنها فکر میکردند😒 که او مریضی سادهای دارد و با یک آمپول💉 به حالت طبیعی خود برمیگردد و خوب میشود😒 من بلافاصله به آنها گفتم😕 که این آقا در اثر فعالیت زیاد آب بدنش💧 رفته و بدنش انرژی ندارد😣 و خستگی مفرط دارد و اگر اجازه دهید من ۳ الی ۴ ساعته ایشان را به حالت طبیعی خود برمیگردانم☺️ و آنها نیز این مطلب را قبول کردند.🤗😞
#ادامــهدارد...
@kheiybar
#خاطره
هر سال فاطمیه ده شب روضه داشت. بیشتر کارها با خودش بود، از جارو کشیدن تا چای دادن به منبری و روضه خوان.. سفارش میکرد شب اول و آخر روضه حضرت عباس (ع) باشد💔. مداح رسیده بود به اوج روضه.. به جایی که #امام_حسین(ع) آمده بود بالای سر حضرت عباس.. بدن پر از تیر ، بدون دست و فرق شکاف خورده برادر را دیده بود. با سوز میخواند...😭
تا اینکه گفت: وقتی ابیعبدالله برگشت خیمه ، اولین کسی که اومد جلو سکینه خاتون بود. گفت:《بابا این عمی العباس..》ناله حاجی بلند شد !《آقا تو رو خدا دیگه نخون》دل نازک روضه بود.. بی تاب میشد و بلند بلند گریه میکرد.😭 خیلی وقت ها کار به جایی میرسید که بچه ها بلند میشدند و میکروفن را از مداح میگرفتند..😔 میترسیدند حاجی از دست برود با ناله ها و هق هقی که میکرد..😭
#ما_ملت_امام_حسینیم
@kheiybar
#خاطره
🔴تنها کسی که بر حاجقاسم حق وِتو داشت...
✍یکی از دوستان حاج قاسم تعریف میکرد که با حاجی جلسه داشتن و زمانش طولانی شد، توی همین حین شهید حسین پورجعفری آمد و چیزی به حاج قاسم گفت. حاج قاسم هم برگشت و با خنده گفت تنها کسی که بر من حق وتو داره و میگوید باید کجا باشم حسین آقاست.
کانال
شهیدمحمدابراهیمهمت👇
https://eitaa.com/kheiybar
#خاطره / حاجقاسم سرزده آمد به جلسهی قرآن روستا.
مثل بقیه نشست یک گوشه و شروع کرد به خواندن ؛ از حفظ.☺️
با تعجب پرسیدم: شما با این همه مشغله
چه طور فرصت حفظ قرآن داشتید؟
گفت: در ماموریتها ، فاصلهی بین شهرها را
عقب ماشین مینشینم و قرآن میخوانم.🌹
کانال شهیدمحمدابراهیمهمت👇
https://eitaa.com/kheiybar
#خاطره
✍در پادگان منطقه حلب در حال آموزش بودیم که دیدیم دو تا ماشین کنار ما نگه داشتند. حاج قاسم اولین نفر از اتومبیل پیاده شد. شروع کرد به احوال پرسی با نیروها. بچه های فاطمیون هم با حاجی عکس یادگاری میگرفتند. من کمی دورتر ایستاده و مات چهره زیبای سردارم بودم. چشمش به من خورد. جثه من نسبت به بقیه ریزتر بود و از همه جوان تر بودم.
حاجس منو صدا زد گفت: بیا نزدیک! رفتم کنارش و دست نوازش روی صورتم کشید.گفت:《ماشالله با این سن و سال چطوری خودت رو رسوندی منطقه؟!》فقط مات چهره نورانی و پرصلابتش شده بودم. حاج قاسم نگاه خاصی به نیروهای فاطمیون داشت. همانطور که بچه ها هم از صمیم قلب عاشقش بودند..
👤راوی:حسن قناص (رزمنده فاطمیون)
کانال شهیدمحمدابراهیمهمت👇
https://eitaa.com/kheiybar
#خاطره
✍️توی مسجد روستا مراسم ختم گرفتند
مردم میامدند برای عرض تسلیت .
یکهو حاجی از مسجد زد بیرون !
فهمیدیم اتفاقی افتاده.
پشت سرش راه افتادم .
کمی ان طرف تر از ورودی مسجد ،
گیت بازرسی گذاشته بودند و مردم را میگشتند !
خیلی بدش آمد.
اخم پیشانیش را چین انداخت .
رفت و با ناراحتی گفت:
« ما سی سال کسب آبرو کردیم ،
جمع کنید این ها رو !
مردم باید راحت رفت و آمد کنند،
ما داریم برای آسایش همین مردم کار میکنیم،
نه اینکه اون ها رو بذاریم تو تنگنا»
📚منبع: کتاب سلیمانی عزیز
#سردار_دلها
#شهید_قاسم_سلیمانی 🌹
کانال شهیدمحمدابراهیمهمت👇
https://eitaa.com/kheiybar
🍃 #خاطره | استفاده از وقت
🔹دکتر حسن عارفی روایت میکند: امام از همه وقتهای خودشان استفاده میکردند مثلاً اگر به عنوان دستور پزشک به ایشان عرض میشد که راه رفتن برای سلامتی شما مفید است ایشان ضمن انجام این دستور از این قدم زدن استفاده دیگری میکردند مثلاً در راه رفتن صبح با خودشان رادیوی کوچکی داشتند که مجلس را گوش میکردند و یا بعدازظهرها رادیوهای بیگانه را گوش میکردند و یا روزنامههای عصر را میخواندند.
🔹ایشان در یک وقت حداقل دو کار انجام میدادند هم دستور پزشک را اجرا میکردند و هم از اوضاع و اخبار باخبر میشدند.
📚برداشتهایی از سیرهی امام خمینی (ره)، جلد ۲، صفحه ۳۴۸
کانال شهیدمحمدابراهیمهمت👇
https://eitaa.com/kheiybar