💔💔🍂
🔸براے رسیدن به آنچه☝️
تا به حال نداشتهاے🍂
باید آنے شوے🤗
ڪه تا به حال نبودهاے👌❤️
#شهید
#شهیدگمنام💔
@kheiybar
❤️🍃❤️
#آقـــاے_من_مهـــدے_فاطمــه
✨حس من این است هَردم بے وفاتر میشوم🍂
دائمــا از یوسف زهــرا جـداتر میشـــوم...😔
اشڪـهایش را نمیفهمــد دل آلــوده ام🍂
هـر چه یادم میڪنــد بےاعتنــا تر میشوم✨💔
❤️اللهُّــم عَجـِـل لوَلیڪَ الفَـرَجــ❤️
#پروفایل🍃
@kheiybar
💔🍂❤️
#رفیق خاص👌
•دراِنٺخـآبهَمسَنگـرٺدقّـٺڪُن☝️
•اوڪہدِلـ♡ـشآسِمـآنۍبـآشَــد
•بـہ[خُـღـدا]خواهیـدرِسید:)
#شهـادٺ💔🕊
#رفیقشهــــدایے😍
@kheiybar
💔🍂
برشےاز #ڪتاب📕سَربُلنـــــد
پایـــیـــ🍂ـــــز ۹۵ یک هفته برای رزمایش اقتدار پیامبر اعظم ص رفتیم رامشه☺️منطقهای بیابانی در نزدیکی #شهرضا.🍃گردانبهگردان و گروهانبهگروهان چادر🏕 جداگانهای زده بودند🍃 وقتی شنیدم با محسن افتادهایم توی یک چادر،🏕خیلی ذوق کردم☺️از شب اول رفت توی فکرکه بعد از نماز مغرب و عشا مراسم بگیریمیکی دوشب زیارت عاشورا خواند🙂با چاشنی روضه و سینهزنی👌بچههل خسته بودند و گفتند😒برا خودت بخون ما میخوایم بخوابیم😴از رو نرفت😐.گفت پایهای بریم برای سربازها بخونیم؟سربازها از خدایشان بودیکی از بچههای کادر برود در جمعشان😃.چادرشان🏕 با ما ۲۰۰متر فاصله داشت🍃از آن به بعد پیاده میرفتیم تا چادرشان🍃استقبال کردند☺️ و آمدند پای کار روضه و سینهزنی محسن☺️❤️
راوی:دوستشهید
#محسݩحججے🍂❤️
@kheiybar
❤️❤️🍃
😂 #لــبــخــنــدهــاےخــاڪــے😍
مرا دریابید😂
همراه #دایی_سعید برای گرفتن شام به #فاو رفتیم. 🚍موقع برگشتن، دشمن دیوانه وار منطقه رو زیر آتش گرفت. به #پایگاه_موشکی که رسیدیم بچه ها رو برای گرفتن غذا صدا زدم.
🔸#محمود و #مهدی کنار سنگر خودشون نشسته بودند و به کارهای من میخندیدند.😂 همه با قابلمه دور ماشین ایستاده بودند.
🔹بالای باربند رفتم و با صدای بلند فریاد زدم: «اگر با کشته شدن من، #پایگاه_موشکی پا بر جا میماند، پس ای #خمپاره ها مرا دریابید!»
در همین لحظه یه خمپاره ۱۲۰ زوزه کشان در کنار ما منفجر شد! همگی خوابیدند. من هم از روی باربند خودم رو به کف جاده پرت کردم.😂😄
🔸بلند شدم خودم رو تکاندم و گفتم: 🙌 «آهای صدامِ الاغِ زبون نفهم! شوخی هم سرت نمیشه؟ شوخی کردم بی پدر مادر!»😂😂😄
همه زدند زیر خنده. 😂😂
😍 #دلـتـون_شـاد و #لـبـتـون_هـمـیـشـہ_خـنـدوݩ☺️❤️
@kheiybar
💔🍂
#خادمتبلیغے
خیلی پیگیر شبکههاے اجتماعی بود👌☺️آن زمان در #دوڪوهه فقط یک قسمت بود که اینترنت وصل میشد😊و گوشی آنتن میداد🍃آنجا شده بود پاتوق همیشگی او☺️خادمی که تمام شد در همان شبکههای اجتماعی در گروهی که دوستان خادمش تشکیل داده بودند عضو شد☺️و رفاقت خود را از طریق فضای مجازی هم ادامه داد❤️در شبکه اجتماعی هم سعی میکرد خادم تبلیغی برای شهدا باشد.☺️❤️
راوی:دوستشهید
#محمدرضادهقاݩامیرے
@kheiybar